مطالب ویژه

روایت مراسم چهلم فرزندِ مهندس آنّا غراوی

مصیبت سوم

پایگاه خبری اولکامیز – لطیف ایزدی: دوشنبه نهم ماه مبارک رمضان، اطلاعیه مراسم چهلمین روز درگذشت مرحوم اسلام غراوی، یادگار مهندس آنه محمد غراوی نماینده دوره دوم مجلس را در فضای مجازی دیدم که خواندنش تمام سلول های بدنم را به لرزه در آورد و مرا به حزن و اندوه فرو برد چرا که این سومین مصیبتی بود که وی و خانواده اش به آن دچار شده بودند.

در بخشی از آن نوشته شده بود:

« با قلبی پر از اندوه و چشمانی گریان، بدینوسیله به اطلاع می‌رسانیم که چهلمین روز پرواز آسمانی شدن مرحوم اسلام غراوی، جوان سرافراز و افتخارآفرین ترکمن‌صحرا و فرزند گرانقدر مهندس آنه محمد غراوی ( اولین نماینده ترکمن گنبد کاووس در مجلس شورای اسلامی) فرا رسیده است.
این عزیز که لبخند همواره بر لب داشت و منش اخلاق‌مدارانه‌اش در دل‌ها جاودانه شد، اکنون در آغوش آرامش الهی آرمیده است
از شما مردم عزیز، دوستان، آشنایان و ارادتمندان در این شب‌های مبارک رمضان، درخواست داریم در مراسم چهلمین روز بزرگداشت این عزیز سفرکرده، با تلاوت آیات قرآن کریم و دعای خیر، یاد و خاطره ایشان را گرامی دارید. »

عصر سه شنبه  ۲۱ اسفند ۱۴۰۳ مطابق با دهم رمضان، جهت شرکت در مراسم به خیابان آرش غربی رفتم. نزدیکی آن در زمین خاکی بزرگ کناره های رود گرگان تعدادی از جوانان و نوجوانان مشغول بازی بودند.

در جلوی ساختمانی زیبا با نقشه مهندسی بدیع که نگاهها را به خود جلب میکرد، انبوهی از میزبانان جمع شده بودند و به میهمانان خوشامد می گفتند. خویشاوندان نسبی مهندس غراوی، از شهر مرزی مراوه تپه، روستای قوشه تپه ، آجی سو نارلی داغ ، آق توقای ، هوتن، کرند ، اینجه برون، بحش داشلی برون و گلیداغ و از سراسر ترکمن صحرا از شرق تا غرب استان و شهرستان های بندرترکمن، آق قلا ،گنبد کاووس و کلاله آمده بودند. همچنین خویشاوندان سببی ایشان، خانواده های جرجانی، موحد و دکتر دانش و سایر دوستان و آشنایان نیز در بین جمعیت حضور داشتند.
البته حضور پزشکان متخصص و فوق تخصص از شهر گنبد نیز در این مراسم چشمگیر و قابل توجه بود.

داغ فرزند، مصیبت بزرگی است که نصیب هیچ انسانی نشود. آن هم سه فرزند که حادثه ای فوق العاده ، نادر و جانکاه است.
مهندس آنه محمد کوسه غراوی در حدود ۳۵ سال پیش دو فرزند دلبندش را بر اثر برق گرفتگی از دست داد و داغدار شد.
این بار فرزند ارشد وی « اسلام » به دیدار حق شتافت و حادثه تلخ دیگری را تجربه کرد.

کمتر کسی است که به چنین مصیبت عظمایی دچار شده باشد. به راستی که صبر ایّوب می خواهد. خداوند تبارک و تعالی به مهندس و خانواده داغدارش صبر  و شکیبایی عنایت دهد.

این سه رویداد دلخراش هر چند بسی سنگین بود ولی مهندس غراوی چون کوه ایستاد و صبر پیشه کرد چرا که آن را تقدیر الهی می دانست. بر این باور بود که خواست خدا اینگونه رقم خورد و اوست که به جان می بخشد و جان می ستاند. هم او در کلام شریفش می فرماید: « کل نفس ذائقه الموت »
عارف مشهور مولانا جلال الدین بلخی نیز می گوید:

« ما زبالاییم و بالا می رویم
ما زدریاییم و دریا می رویم »

آن روز ضیافت افطاری باشکوهی ترتیب داده بودند. جمعیت انبوهی فوج فوج می آمدند، از شخصیت های مختلف سیاسی، فرهنگی و اقشار مختلف مردم حضور داشتند که تسلای خاطر داغ دیدگان بودند، البته تحرّک و جنب و جوش و فعالیت حاج غفور غراوی فرماندار پیشین آق قلا و بندرترکمن، دکتر علی پورمندی بخشدار سابق داشلی برون، محمد خجسته بخشدار پیشین داشلی برون، جلیل نفسی رئیس اسبق دامپزشکی کرند و جلیل غراوی بخشدار پیشین مرواه تپه در بین جمعیت حاضر بیشتر به چشم می آمد.

وقتی به مجلس صدقه رسیدم مهندس غراوی روی صندلی نشسته بود و با آرامش خاصی خاطره ای را تعریف میکرد که شنیدنی بود. وی می گفت که چگونه کاری کرد تا پل فلزی بر رودخانه اترک در دو کیلومتری آرامگاه مختومقلی فراغی ساخته شود.

لحظات معنوی افطار فرا رسید. روزه داران ابتدا با آب و خرما افطار کردند و سپس به نماز ایستادند. به علت کثرت جمعیت و محدودیت فضا ، نماز مغرب در چند نوبت اقامه شد.
پس از صرف افطاری حبیب الله قاری پهلوان زاده به سبک شیخ عبدالباسط آوای ملکوتی وحی را با لحن و صدای زیبایی تلاوت کرد و در پایان صدقه یکی از روحانیون بزرگ به نام حال محمد آخوند دعا خواند و حاضرین در دل آمین می گفتند.

داغ فرزند

با فوت ناگهانی فرزند مهندس غراوی، در ذهنم این نکته تداعی شد که در طول تاریخ برخی از بزرگان و شخصیت ها نیز به چنین مصیبت هایی دچار شدند و در داغ فرزند سوختند و گریستند.
یکی از آنها خواجه حافظ شیرازی بود که در سوگ فرزندش سرود:
« قره العین من آن میوه دل یادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد »

فردوسی خالق شاهنامه نیز در فراق دلبندش چنین زمزمه کرد:
« مرا بود نوبت، برفت آن جوان
ز دردش منم چون تنِ بی‌روان »

مختومقلی فراغی شاعر نامدار ترکمن نیز با از دست دادن جگر گوشه هایش ابراهیم و ملابابک در رثای شان نوشت:
« آیرالیغا آدم اوغلی نیله سین
کیم قالار گورمه ین اجل حیله سین
مختومقلی حیوان بیلسه باله سین
انسان باغرین دوزلامایین بولارمی »

سیدی شاهیر، دیگر شاعر کلاسیک ترکمن نیز در مرگ دو  فرزند عزیزش اش چنین ناله سر داد:
« سیدی دییر دوستلر فرزند داغینی
» تاب گتیریب بولماز وای ایندی

در سرزمین پُر مهر و بابرکت ترکمن صحرا در سالهای اخیر برخی از شخصیت های فرهنگی ادبی اجتماعی نیز غمگنانه مرگ عزیزان خود را  به چشم دیدند و خون گریستند.
ستار سوقی شاعر معروف « یازگلدی » را از دست داد.
عیدمحمد اونق شاعر ناطق، در غم وداع  « دانگ آتار » سوخت.
عبدالرحیم نیازی ساعی فعال فرهنگ و ادبیات ترکمن، در سوگ « کمال » گریست.
و حالا آنامحمد غراوی در هجران « اسلام» دردمندانه ناله سر داد.

پای صحبت مهندس غراوی

هر مراسمی متن و حاشیه ای دارد. پس از ضیافت افطاری و با رفتن اغلب حاضرین ، من و جلیل حاجیلی دوجی ( مسئول دفتر نماینده شرق گلستان ) مشهد دوجی ( عضو شورای شهر پیشین مراوه تپه ) ، طاغان کوسه غراوی ( مسئول کتابخانه مراوه تپه ) لحظاتی نشستیم و با « مهندس » گپ و گفتی کوتاه داشتیم.
بر حسب خبرنگاری از آنا غراوی سئوالاتی در مورد زندگی نامه اش و مسائل سیاسی روز مطرح کردم و پاسخ شنیدم. دریافتم که به موضوعات آگاهی کامل و اشرافیت تمام دارد و برخلاف برخی از سیاسیون و چهره های مشهور منطقه، وی را اهل تحلیل و ایده و نظر دیدم.

سخنان اولین نماینده ترکمن صحرا در مجلس شورای اسلامی در دوران انقلاب از عمق جانش برمی خاست و برایم تازه و جذاب بود. پاره ای از آن را در ذیل نقل می کنم:

پدربزرگ مرحومم حاج عاشور و پدر مرحومم حال محمد غراوی از مردان دانا و باتجربه روزگار بودند. به علم و دانش اهمیت می دادند به همین علت فرزندانش را به مدرسه فرستادند.

من دوره اول دبستان را در مراوه تپه و بقیه دوره دبستان را در گنبد و دو سال آخر دوره دبیرستان را دبیرستان علوی مشهد خواندم.
آنجا بود که به مسائل سیاسی، اجتماعی گرایش پیدا کردم. با همفکرانم در جلسات دکتر علی شریعتی و پدر دانشمندش محمد تقی شریعتی شرکت می کردیم، عضو انجمن های فعال آن موقع در دبیرستان علوی بودم که مسئول این‌انجمن حاج آقای آستانه پرست بود که بعد از انقلاب توسط منافقین ترور شد و رییس دبیرستان حاج آقای علوی بود که فردی متدین و محترم بود.

در واقع اولین جرقه های حرکت سیاسی ام از مشهد آغاز شد و من در این موضوع خود را مدیون دکتر شریعتی می دانم.

پس از دیپلم با تلاش و ممارست به دانشگاه صنعتی شریف تهران یکی ازدانشگاههای معتبر ایران راه یافتم و در رشته مهندسی متالورژی تحصیل نمودم.

پس از انقلاب در زمانه انقلاب فرهنگی به زاهدان عازم شدم و چند ماهی درخدمت مولانا عبدالعزیز امام جمعه وقت زاهدان و شاگردانش در مسجد مکی اقامت داشتم و با علوم دینی آشنا شدم و از آن بزرگواران تلمذ مینمودم.

در جوانی به حوزه علمیه قره بولاغ رفت و آمد داشتم و از محضر استاد یارمحمد آخوند نظری بهره مند شدم .

به پیشنهاد دوستان و فعالان در انتخابات دور دوم مجلس شورای اسلامی کاندیدا شدم و با رای قاطع مردم به عنوان یک ترکمن برای اولین بار به خانه ملت راه یافتم و از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷ در کسوت نماینده مردم گنبد خدمت نمودم . آن زمان مرحوم هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس بود. و با هم ارتباط خوبی داشتیم.

پس از آن در شرکت های مختلف فنی مهندسی کار کردیم با آدم های تاثیر گذار زیادی ارتباط داشتم از بهزاد نبوی چریک پیر تا محمد عطریان فر تئوریسین اصلاحات .
از بیژن زنگنه ،ابراهیم اصغر زاده و محمد و مهدی رحمتی ( وزیر راه و شهر سازی و رییس سازمان برنامه و بودجه کشور) و سید محمد خاتمی ( رئیس جمهور اصلاحات) و سایر بزرگواران همکلاسی و هم دانشگاهی ( دانشگاه صنعتی شریف) کردان و متکی و …

چند سالی در کشور دوست و همسایه ترکمنستان کار کردم و به زبان روسی مسلط شدم. البته زبان
انگلسیی را قبل از روسی تسلط داشتم . دانستن دو زبان بین المللی در فعالیت و کارایی من تاثیر فوق العاده ای داشت.البته دوره های زیادی را در کشورهای اروپایی گذراندم، دانستن زبان برای هر فردی خیلی مهم است و بقول تاجیک ها، زبان دانی، جهان دانی است .

اهل سفر هستم . بسیاری از کشورهای جهان را گشتم و تجربه ها آموختم ، این سفرها دید مرا به مسائل مختلف از جمله توسعه باز کرد.
دو بار به همراه همسر مهربانم برای زیارت خانه خدا سرزمین حجاز رفتم.

به توسعه فکر می کنم. به زیر ساخت ها توجه میکنم. به تدبیر و عقلانیت اهمیت میدهم. برای من مدیریت بسیار مهم است هر کسی نمی تواند مدیر موفقی باشد. تصمیمات مدیران و مسولان باید مبنای عقلانی و علمی داشته باشد نه هیجانی و احساسی و بدون منطق.

وضعیت کنونی کشور را از زاویه اقتصادی در شان مردم شریف ایران نمی دانم و مدیریت اجرایی کلان کشور (رئیس جمهور محترم) می بایست در مدیریت خود و زیر مجموعه هایش بازنگری اساسی و زیر بنایی، علی الخصوص در حوضه اقتصادی بنمایند.

بنده در ایام انتخابات برای پزشکیان فعالیت کردم و بعد به عنوان یک اهل سنت گزینه اول وزارت صنایع و معادن بودم و امتیازم از رقبا بیشتر بود ولی در دقایق آخر از این کرسی بازماندم. درحالیکه انتخاب یک وزیر اهل سنت برای نظام اعتبار بین المللی محسوب میشد ولی این فرصت از دست رفت.

پایان کلام

حرفهای مهندس آنه محمد غراوی شنیدنی بود شخصیتی که یکی از چهره های مورد توجه دوست روزنامه نگارم مرحوم آنامحمد بیات بود و گاه از وی به نیکی یاد میکرد.

اما وقت اندک بود و گفتنی ها زیاد.
در پایان کلام از وی خواستم که همچون هاشمی رفسنجانی و برخی از بزرگان با توجه به تجربیات ارزنده اش زندگینامه خود را به رشته تحریر در بیاورد. اگر هم وقت و حوصله نوشتن ندارند رخصت دهند یکی از نویسندگان منطقه زندگی نامه اش را بنویسد. البته فرصت را مغتنم شمرده و تمایل خود را برای نوشتن بیوگرافی وی اعلام نمودم .

خداوند اموات و درگذشتگان همه خوانندگان این گزارش را بیامرزاد  و آنها را شامل رحمت واسعه خویش بگرداند.              آمین یا رب العالمین

لطیف ایزدی ، کناره های شهر تاریخی جرجان ، شب یا رمضان

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا