پای صحبت معلم قدیمی ترکمن حاج کریم ایزدی
![](https://www.ulkamiz.ir/wp-content/uploads/2021/01/photo_2021-01-18_10-07-26.jpg)
اولکامیز -ایزدی های گنبد اصالتا آق قلایی هستند. همشهریان گنبدی آنها را بیشتر با نام سینما ایران می شناسند، چرا که غالبا منازلشان در نزدیکی این مکان پرخاطره قرار گرفته است. در حال حاضر بزرگ و یاشولی آنها حاج کریم ایزدی است. فرهنگی پیشکسوت و معلم قدیمی گنبدی. پدرش امیر حاجی ایزدی یکی از مردان نکونام و نیکوکار منطقه بود. مقدمات مصاحبه را فرزندش ناصر ایزدی فراهم نمود. هفته گذشته پای صحبت این مرد پخته و باتجربه که از خویشاوندان نزدیکم میباشد نشستم که در ذیل میخوانید :
تولد
در شناسنامه سال تولدم ۱۳۱۵ شمسی است ولی در واقع متولد ۱۳۱۴ هستم. بر اساس تقویم ترکمنی در سال خوک ( قره کییک ) چشم به این جهان بزرگ و پر رمز و راز گشودم. زادگاهم روستای دوگونچی در سه کیلومتری غرب شهر آق قلا قرار دارد. روستایی پرجمعیت که بین دو تپه قدیمی و در کنارهای رودخانه گرگان قرار گرفته است.
حوزه علمیه
حوزه علمیه روستای دوگونچی در زمان های قدیم فعال بود. نوری آخوند کر مسئول آن بود. افرادی همچون ناز بردی ملا دوگونچی ، شاه دردی ملا ایزدی ، مرد ملا دوگونچی( خطش خوب بود ) ، ملا تاشلی ، چوپان و . .. در آن درس طلبگی می خواندند. از این حوزه تنها نورمحمد آخوند توکلی و حسین آخوند طعنه فارغ التحصیل شدند. من هم حدود دو ماه در این حوزه نزد ملا تاشلی قرآن و نماز و احکام آموختم.
یاشولی ها
در دهه بیست زمانی که نوجوان بودم بودم یاشولی های دوگونچی به قرار ذیل بودند : ندر حاجی ، آنا مراد آقا کسلخه ، مردخان ، صفر حاجی توکلی ، حسن حاجی ، عطا دادا و . . .
تحصیل
ملا دوردی وکیلی دوست پدرم بود. او بود که مسبب رفتن من به مدرسه شد . در آن سالها که مردم به مدرسه اهمیت نمی دادند او از پدرم خواست کرد که مرا به مدرسه بفرستد. پدرم نیز توصیه اش را پذیرفت و اینگونه شد که به مدرسه رفتم. بنابراین تحصیلم را مدیون آن مرد شریف می دانم .
دبستان بیژه
در دبستان بیژه آق قلا شش سال درس خواندم . مدیر مدرسه ملا دردی وکیلی بود. حاج غفور سیدی معلم کلاس اول، صفر بردی کر معلم کلاس سوم، شیخ نیازی معلم خط ما بودند. حاج تاج بردی صحنه نیز معلم یکی از کلاسها بود. کلاس ششم ابتدایی را سال ۱۳۳۲ به پایان رساندم. همکلاسهایم عبارتند از : قلی حسن قاسمی ، حاجی قلی جرجانی ، تاتار آخوند ، حاجی محمد قرنجیک که بعدها فامیلش را عوض کرد. امان گلدی قزل ، دردی حاجی صحنه ، موسی قلی توکلی ، قربان گلدی صحنه و . . .کلاسها صبح و بعدالظهر برگزار میشد و ما پای پیاده از روستا می آمدیم . بعد از شیفت صبح در آق قلا می ماندیم و عصر ها به روستا بر می گشتیم.
اولین مدرسه
من از یاشولی ها شنیده ام که اولین مدرسه منطقه آق قلا در روستای دوگونچی تاسیس شده است. دانش آموزان روستاهای اطراف در دوگونچی در ساختمان آق محمد کسلخه به تحصیل مشغول شدند. احمدحاجی توکلی در آن درس خوانده است.
نوای دوتار
سال ۱۳۲۷ در حالیکه هنوز به سیزده سالگی قدم می گذاشتم متاهل شدم همسرم انه گل دختر ایل گلدی یانپی از روستای همجوار بود. در جشن عروسی چهار باخشی ترکمن صحرا تا سحرگاه آواز خواندند. خوجه باخشی ، آرازمراد آرخی ، سیدی شاهیر و یک نفر دیگرکه نامش یادم نیست تا پاسی از شب دوتار نواختند و دوستداران موسیقی را به وجد آوردند. فردا کجاوه را با ارابه چوبی از یانپی به دوگونچی آوردند. آن زمان مهریه عروس ۴ هزار تومان به اضافه ۱۰ تا گوسفند ، ۵ تا گوساله بود. پس از عروسی ، عروس چهار سال در خانه پدری ماند.
کوچ
پدرم در سال ۱۳۳۱ از دوگونچی به گنبد کوچید و با خودش برادرزاده هایش آق اویلی ، نورلی و مرد دردی را هم آورد. که آق اویلی در گنبد ماندگار شد ولی نورلی و مدی پس از چند سال افامت به روستا برگشتند. پدرم در ابتدا در روستای سارلی مختوم به مدت دو سال سکونت داشت. بعد از یکسال من هم به سارلی مختوم آمدم و در کشاورزی به پدرم کمک کردم. درسال ۱۳۳۳ پدرم در گنبد زمینی به مساحت چهار هزار متر مربع از گلدی ملا شیرمحمدلی خریداری نمود. با ایشان همسایه شدیم. خانه جدیدی ساختیم. در آن زمان زمین شهری متری یک تومان بود. بعدها پدرم با پنج شش نفره بصورت مشارکتی از روستای یسیر گچن زمین کشاورزی خریداری نمود. پدرم انسان خیر و نیکوکاری بود.
دانشسرا
پس از اینکه ششم را در آق قلا به پایان رساندم در سال ۱۳۳۵ وارد دانشسرای عشایری گنبدکاووس شدم و به مدت یک سال تحصیل نمودم. در سال ۱۳۳۶ هجده نفر از دانشسرا فارغ التحصیل شدیم. که ۱۱ نفر آنها در گنبد ماند و ۷ نفر به گرگان رفتند. من سهمیه منطقه آق قلا شدم ، اراز محمد عاشوری ، کمال کمالی ، عظیم مخمی به کمش دفه رفتند. حاجی آمان شیری گنبد ، حسین مفیدی ، حاجی قادری ، خدر ارجمند ، نیک پی و .. سهمیه گنبد بودند.
اولین معلم
بنده اولین معلم روستای دوگونچی هستم. بعد از من سعد قلیچ دوگونچی و حاجی محقی معلم شدند.و سالهای بعد تعداد بیشتری لباس شریف معلمی را بر تن کردند.
در بی بی شیروان
در سال ۱۳۳۶ با مدت یکسال بعنوان معلم روستای بی بی شیروان نزدیک به ۴ ماه بصورت افتخاری خدمت کردم. نزدیک آخر سال اطلاع دادند خودمان را به گرگان معرفی کنیم.
در صحنه سفلی
روز ۱۴ اسفند سال ۱۳۳۶ بصورت رسمی بعنوان معلم روستای صحنه سفلی از توابع آق قلا مشغول به کار شدم. دو سال در صحنه خدمت کردم در آنجا اقامت داشتیم. من و همکارم حاجی قاسمی در حجره ی حاج آخوند عابدی کر بیتوته می کردیم. فرزند عابدی کر شاگردم بود که بعدها پزشک شد. بعدها آخوند عادبدی کر هم به بندرترکمن کوچید و امام جمعه شد . دانگ آتارحاجی بزرگ صحنه بود. او و مردم صحنه هوای معلمان را داشتند و احترام می گذاشتند.
در چن سولی
پس از آن دو ماه در روستای چن سولی به معلمی پرداختم. در حجره آق اویلی آخوند سن سبلی اقامت داشتم.
اولین حقوق
در بدو استخدام در سال ۱۳۳۶ شمسی اولین حقوقم را به مبلغ ۲۵۰ تومان دریافت کردم که بلافاصله ۳۰۰ شد و ارزش زیادی داشت. در سال ۱۳۳۸حقوقم به ۶۰۰ تومان رسید. انتظار می رود که دولت حقوق مناسب به معلمین دهد تا زندگی خوبی داشته باشند.
در مینودشت
دو باره رفتم به گرگان و تقاضای انتقالی کردم که موافقت شد. در سال ۱۳۳۸ به مینوشت رفتم و به مدت چهار سال تمام خدمت کردم آنجا هم بیتوته بودیم.
در گنبد
در سال ۱۳۴۲ به گنبد منتقل شدم. در مهر ماه آن سال در دبستان ششم بهمن مشغول خدمت شدم. در حین تدریس در کلاس های شبانه نیز تحصیل میکردم و تا سال چهارم دبیرستان خواندم پس از آن بعلت مشکلات از ادامه تحصیل ندادم. در ایام خدمت ۷ یا ۸ سال مدیر مدرسه بودم. یک سال دو مدرسه مدیر بودم ۴۷ کادر داشتم و بقیه سالهای خدمتم را در کلاس اول دبستان درس دادم. در مدرسه غیر انتفاعی هم درس می دادم که در ان زمان مدارس ملی می گفتند. بخاطر بیشترین سالهای تدریسم را در کلاس اول گذراندم.
بازنشستگی
معلمی را دوست داشتم تا اینکه سرانجام ۳۴ سال و ۶ ماه و ۱۷ روز خدمت صادقانه در اول مهر سال ۱۳۷۰ بازنشسته شدم. به آموزش و پرورش مملکتم با جان و دل خدمت کردم و هر چه در توان داشتم دریغ نکردم.
حج
سال ۱۳۸۳ به همراه همسرم به زیارت خانه خدا مشرف شدم و فریضه حج تمتع را بجای آوردم .
تداوم راه
۶ فرزند ، ۱۸ نوه و ۱۴ نتیجه دارم. چهار تا از فرزندانم فرهنگی هستند. نورمحمد و ناصر بازنشسته شدند و دخترانم منیره و فریده نیز شاغل می باشند که راه و آرمانم را ادامه خواهند داد.
مسن ترین
بنده از معلمان قدیمی گنبد هستم. به نظرم در حال حاضر مسن تر از من در گنبد معلمی نیست. فکر می کنم در گنبد از من معلم بزرگسال تر نیست .
توصیه
به معلمان توصیه می کنم که به کارشان علاقه داشته باشند. اشکالات دانش آموزان را با اگاهی رفع کنند. پیگیر کارشان باشند. شغل معلمی را به درستی ایفا نمایند. دانش آموزان را با یک دید ببینند. خواستن توانستن است هر کس پیگیری کند به مقصد و مرادش می رسد. به خدا توکل کنند و همت داشته باشند .
تجلیل
شاگردان زیادی دارم که موفق شده اند و به مدارج عالی رسیدند و برخی نیز مسئولیت گرفته اند. هر جا می بینند احترام می گذارند. دو سال قبل دکتر رجبی رئیس دانشگاه شمس که معلم کلاس اولش بودم از بنده تجلیل نمود که از وی تشکر می کنم.
حادثه
هر از گاه اتفاقات و رویدادهای مهم را یادداشت می کنم. دو سال پیش برادرم سالار و برادرزاده ام شریف آخوند ایزدی بر اثر تصادف فوت کردند این اتفاق کمرم را شکست. حادثه ای که خیلی برایم سنگین بود.
سربلندی
در پایان مصاحبه آرزو می کنم کشور ایران سربلند شوند. مشکلات مردم کاهش یابد. وضعیت بهتر شود و مردم عاقبت بخیر شده و زندگی خوبی داشته باشند.
نوشته: لطیف ایزدی / ۲۸ دی ماه ۱۳۹۹
www.ulkamiz.ir