محیط زیست در فرهنگ قوم ترکمن
پایگاه خبری اولکامیز – قمرالدین سیدی ؛ فعال فرهنگ و ادب : به قطع یقین می توان گفت که در آفرینش جهان اولویت خلقت الهی، طبیعت بوده است. طبیعت جزو لاینفکی از آفرینش الهی است زیرا که سرشت خلقت انسانی نیزبر گرفته ازطبیعت است. بی طبیعت زندگی بشری معنایی به خود نمی یابد.
انسان موجود خارق العاده ای است که خدایش او را با موهبتی عظیم به نام “عقل” از دیگر جانداران متمایز نموده است که این حیوان ناطق با بکارگیری از عقل به استفاده از طبیعت، جهت رفع مایحتاج خویش برآمده تا زندگی خود را سروسامان دهد.
با گذشت زمان و چرخش زمین به دور خود و خورشید، انسان ها با استفاده از آلات طبیعت و کشف وسایل اوّلیه، به جنگ بر علیه دشمنان فرضی خویش که همان موجودات بی گناه طبیعت است برآمده و به مبارزه برعلیه آنان بر می خیزد و بدین سان به نوعی جنگ انسان با طبیعت آغاز می گردد. غافل از اینکه هر یک از موجودات و آفریده های الهی مکمّل چرخه ی هستی اند که به نوعی هستی بخش دیگر آفریده هاست ولی انسان ها به دلیل عدم رعایت قاعده ها، اکوسیستم زندگی و رابطه و چرخه غذایی را برهم زده و حلقه زنجیره های غذایی را از هم می گسلند.
در این نیم قرن اخیر، انسان ها با ایجاد رقابت های صنعتی و ساخت کارخانه های تولیدی در کلان شهرها، تهدید بزرگی برای لایه اوزن، تنها محافظ کره زمین درمقابل تشعشعات ، محسوب می گردند که این امر به نوعی ماشه تهدید و نشانه رفتن به خود و جنگ انسان علیه انسان بود ولی با این تفاسیر در گوشه گوشه این چرخه هستی، گروه هایی از انسان ها بوده و هستند که دست دوستی به طبیعت داده وبا صلح و آشتی، شانه ی مهر را به یال و کوپال طبیعت کشیده و به زینت و آرایش و محافظت طبیعت پرداخته و طبیعت نیز با انواع یافته وبافته ها وگل و گیاهان رویایی خویش به تسخیر ذهن انسان های زیبابین پرداخته، که این انسان ها ناخود آگاه و بی اختیار، چاره ای جز توصیف بی مثال طبیعت و سرودن اشعاری در مدح آن در مجمره ی آتشین عشق نداشتند.
یکی ازاقوامی که از دیربازدر آغوش آرام طبیعت به آرامش دست یافته و با شُرشُره ی زینت بار و طنطنه تیمارگونه ی چشمه های جوشان و با نسیم آرام بهاری، که به نوای خوش برگ درختان و با صدای دل انگیز کبک ها و خروس های کوهی که عاشقان طبیعت را دیوانه ترو دیوانه وارتراز قبل نموده و ناخوداگاه نیِ شبانی را به شوق، به دمیدن واداشته و سر سودایی خویش را چون گل آفتاب گردان به عشق آفتاب خیالی خویش می گرداند قوم “ترکمن”بوده است.
قوم ترکمن آنچنان که خویشتن را در دل طبیعت سحرانگیز جای داده، طبیعت را نیز چون معشوق بیستون و لیلی مجنون درسویدای دل خویش قرار داده است و به آن با جان و دل عشق ورزیده است.زیرا که نام گذاری فرزندان و دلبندان و جگرگوشه های خودشان با نام گل و گیاهِ فرح ناز و پرندگان نازک پرواز، مانند سونا(اوردک)، لاچئن(لاچین)،)دورنا، گل جمال(گل رخ)، گول لر(گل فراوان)و… مویّد این مدعاست.
بزرگان قوم ترکمن به دلیل علاقه فراوان به طبیعت واجرام آسمانی، نام فرزندان خویش را که در زمان های خاص و یا به هنگام نزول برکات آسمانی همراه بوده، نام های طبیعت را برآنها گزیده اند مانند: آیدوقدی(تولد نوزاد همزمان با طلوع ماه)، دانگ آتار(تولد نوزاد در هنگام سحرگاه)، یاغمئر(تولد کودک همراه با نزول باران)، یا از دختران، آی جمال(صورتی چون ماه درخشان)، آی بولک(پاره ای از ماه)، که همگی الهام یافته از نام های طبیعت زیبای الهی هستند.
طبیعت خرمن گاه و خرّم گاه زندگی انسان بوده و هست. زیرا که انسان ها شکم غارتیده ز دست هیولای گرسنگی و لبان عطش دار و تشنه ز چشمه ها و نعمت های بی پایان الهی را به مساعدت و معاضدت طبیعت برطرف نموده و گاه به دلیل دست یافتن به موقعیت ها و موفّقیت ها در دل دریا گونه ی طبیعت در بزنگاه های شبانه و بزمگاه های روزانه به سور و سرور پرداخته است.
آری طبیعت برای انسان ها چون دایه ی مهربانی بوده و هست که پستانک شهد و لذائذ برآمده از دل خویش را به گونه ای متفاوت نه تنها از انسان های متعارض دریغ نورزیده بلکه آنان را به مهر، در آغوش مصفّای هزارسین و مِفراح بی کین خویش جای داده و به خوانش بلبلان خوش سرود و قوشان پُرنقوش به لالایی پرداخته است.
اگر چه انسان های متعهد و دوست دار طبیعت، چنان با طبیعت مانوس و مالوف گردیده و آن را جان مایه ی جمال و جلال خویش دانسته و حتّی نام های مکان زندگی و زادگاه خویش را همانند: چنارلی، آلتی آغاج، گُلیداغ، آرمئدلی، گوک دره، قوشه چشمه، قره بلاغ … بدان نهاده اند عاری از مهر و عطوفت نبوده و نیست و این امر یعنی به نوعی امضاء قرار داد بلاعزل و میثاق ابدی با طبیعت است
حال با گذشت چندین قرن باید ذهن ها را بدان متبادر نماییم که نقض پیمان و قرارداد بلاعزل از جانب کدام عنصر صورت پذیرفته است که چنان جنگ های صلیب گونه ی چندین ساله در تقابل و تعارض به هم گریبان گیر این گردونه خاکی بوده است. بی شک ناقض آن موجود پُر طمع و شهوت ران و مغروری به نام انسان بوده است.
زیرا که چشمان پُر طمع انسان و هوس های پیدا و ناپیدای ناتمام آن و برتری جویی آنان نسبت به همنوعان خود باعث گردیده که انسان ها با ابزار و آلات ساخته ی دستان خود به شکاف و جرّاحی طبیعت برآید و به لحاظ تقنیع هوس های بی پایان خویش و تطمیع سرکرده و سرداران بله قربان گوی خود، با سلاح های مدرن شکاری، جهت ارضاء لذائذ لحظه ای، دست به شکار زده و بدین گونه به جان و تن درختان وپرندگان و جانوران بی گناه طبیعت خنجرِکین کشیده و سرِ آسوده و دستان پالوده ی خویش را به خون آنان آلوده نموده است که عارضه آن به صورت خسارت جبران ناپذیر عاید بشریت گردیده است.
منبع – ماهنامه ترکمن دیار شماره سیزدهم خرداد ماه ۱۴۰۲
www.ulkamiz.ir