تورکمن صحرا

غفاربردی اصفهانیانی شاعر و فعال فرهنگی صحرا

پایگاه خبری اولکامیز – سال ۱۳۹۱ در مراسم مختومقلی در سالن ارشاد عاشق آذری به نام اوزان عادل  آهنگی احساسی  و قومی را اجرا کرد  اجرایی به غایت زیبا که کل تاریخ ترک ها را در ریتمی تند به شنونده القا می کرد .

آن شب موجی از غرور وجودم را گرفت زیبایی مراسم دوچندان شده بود. بی قرار تا آغاز مراسم رسمی در آق توقای بودم که یک روز قبل از مراسم با موتور سیکلتم تصادف نسبتا شدیدی در تقاطع پمپ بنزین معصومی گنبد داشتم. با تمام درد و کوفتکی حاصل از تصادف به مراسم مختومقلی شتافتم . درد جانکاه امانم را می برید در چادرمان  با صدای باخشی ها  آرام می گرفتم که ساعت دوازده شب ناگهان یادم آمد که عاشق اوزان عادل هم در مراسم حضور دارد.

لنگان لنگان به سوی چادرها شتافتم خبری از اوزان نبود. اوزان را در آن ازدحام یافتم از او پرسیدم  برنامه ای اجرا کرده است ؟

گفت نه با تعجب پرسیدم چرا ! فقط دو چادر داشتند آخرین دقایق مراسم را اجرا می کردند. بندر ترکمن و کلاله .
اتفاقا آن شب مسئول چادر بندرترکمن عبدالرحمان فراغی بود. خود را با هر زحمتی به او رساندم و از او خواستم خواننده و عاشقی که به عشق مختومقلی از آذربایجان شرقی و شهر تبریز به مراسم آمده است اجرا داشته باشد.

عبدالرحمان فراغی با شنیدن صحبتهایم گفت بعد از دو خواننده اجازه می دهم حداقل دو تا آهنگ را اجرا کند. ما بیرون چادر با اوزان و دوستانش منتظر بودیم. لحظاتی بعد عبدالرحمان فراغی با نگرانی پیش مان آمد و از من پرسید او در چه سبکی آواز می خواند. در جواب عبدالرحمان فراغی به او گفتم من سبک نمی شناسم آیا اجازه می دهید یا ما راهمان را بکشیم و برویم.

لحظاتی بعد عبدالرحمان مجری مراسم اوزان عادل را به روی صحنه دعوت کرد. اوزان با اشتیاق وصف ناپذیر با تمام وجود آهنگش را خواند. صدای تشویق شنوندگان و حاضرین مراسم خلوت شبانگاهی آق توقای را در هم پیچید . جمعیت با تشویق بی امان با فریاد دوباره دوباره از اوزان خواستند آهنگ را تکرار کند که عبدالرحمان گفت من فقط دو آهنگ اجازه دادم که بخواند آهنگ دوم تمام نشده.

عبدالله یکی از فامیل های عبا ایشان اوزان و گروهش را به چادر کلاله  بردند. در چادر کلاله همان هیاهو و هیجان دوباره تکرار شد. در لحظاتی که از چادر بندرترکمن داشتیم بیرون می آمدیم غفاربردی اصفهانیانی بوسه ای بر پیشانی ام زد و خیلی خوشحال بود. هنوز تصویر آن لحظه در پیشگاه دیدگانم به خوبی نقش بسته است بعدها دوستان گفتن اوزان میهمان ویژه او بوده است.

و خاطره ای که دوستم حاج قربان طریک در ارتباط با غفاربردی اصفهانیانی نوشته بود. من یکی از شش نفری بودم که قرمزدون و تلبک ترکمنی را در آن شب مسابقه با دانشگاه آزاد پوشیدم یکی از بهترین دون ها و زیباترین تلبک سفید ترکمنی را گرفتم.

آن شب رویایی با پیروزی بچه های گنبد به پایان رسید. گاه گاهی که نگاهم به صورت غفاربردی اصفهانیان می افتاد لبخندی از رضایت و شکوه و بزرگی را در سیمایش می یافتم او مسرور از پیروزی جوانان صحرا بود .

آن شب هم زمانی که دون وتلبک را تحویل ایشان می دادم بوسه ای بر پیشانی ام زد. پیروزی آن شب ما در تهران یکی از عواملش غفار اصفهانیانی بود که تعصب و غیرت ما را به جوش آورد و ما تا آخرین لحظات تماشاگران با تمام وجودشان و با عشق و تعصبی فراموش نشدنی شهرمان گنبد را تشویق کردند و خاطره ای زیبایی را رقم زدند .

خداوند روح او را قرین رحمت کند و به بازماندگانش صبر جمیل اعطا کند . به درود غفار دایی ، به درود  ای فرزند  پاک و غیور صحرا .

عبدالجلیل امانی نژاد گنبد کاووس ۲۸ آبان ۱۴۰۲

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا