اجتماعی
غذای مانده ندارید، گرسنه ام !
پایگاه خبری اولکامیز- محمدجان آخوند بهلکه :
نگهبان ساختمان – در حال احداث در قریب به انتهای خیابان آرش غربی گنبد – می گوید:
جوان معتاد ، در تاریکی شب ، ۴ صبح ، میاد پیشم، می گوید:
عمو! غذای مانده ندارید ، گرسنه ام …
نگهبان می گوید: با دیدن این گرسنه جگرم سوخت، گریه کردم و با دیدن دسته ای از معتادین که در سحرگاه سرد در حاشیه ی رودخانه مثل پرنده های لاشخور بی بال و پر ، گرد هم جمع شده اند وحشت کردم ، با خود گفتم : خدایا! مقصّر کیست؟! …
کانال دین برای ما ، ما برای دین
www…ulkamiz.ir
لینک کوتاه خبر : https://www.ulkamiz.ir/?p=2642