به درود فراتی / زنده یاد حاج صفر دردی طریک از نگاه یاران
پایگاه خبری اولکامیز- لطیف ایزدی : در گفتگوی رسانه ای که اوایل دی ماه سال جاری با وی داشتم در بخشی از پاسخش در باره ی موسیقی به راقم این سطور گفت : ” به امید روزی که با هم ساز و صحبت داشته باشیم ” دریغا که اجل مهلت نداد و دیدار به قیامت ماند. هنگامی که از او سئوال نمودم : زبان و ادبیات فارسی چه تاثیری در ادبیات ترکمنی داشته است ؟ در پاسخ نوشت : ” چرا نمی گویید که علوم ادبی ترکمنها چه تاثیری در ادبیات فارسی داشته است. ” مصاحبه با وی برایم پربار و پر نکته بود. حرفهایش نشان از وسعت آگاهی و مطالعاتش داشت و بیانگر دغدغه هایش بود.
این مرد سرد و گرم چشیده و رنجها به جان خریده ، کسی نبود جز استاد حاجی صفر دردی طریک. شاعر فرهنگی و هنرمند خوش ذوق دیار پهلوانان. همو که چوپانی و معلمی را تجربه کرده بود. دنیای قدیم و جدید را از نزدیک دیده بود. از نی نوازی به آواز خوانی و شاعری روی آورده بود. دلی سرشار از محبت به جوانان وطن و عشق به فرهنگ و ادبیات سرزمینش داشت. دلبسته تاریخ و ادبیات بود.
مردی که قلبی رئوف و دلی شاد داشت. در محافل و مجالس ادبی ترکمن صحرا از غرب تا شرق حضوری سبز داشت. گاه شعر دکلمه میکرد . گاه نقد می کرد. گاه آواز می خواند. گاه بر نی می دمید. گاه شوخ بود و گاه جدی. خلاصه اینکه حضورش به جمع گرمی می بخشید. بقول مولانا بلخی :
کار مردان، روشنی و گرمی است / کار دونان ، حیله و بی شرمی است
او که هرساله در اوایل نوروز به همراه یارانش مشتاقانه به آق توقای می شتافت و مقام ” آزادی ” را ارج می نهاد. پس از اواخر اردیبهشت در مراسم مختومقلی عاشقانه حضور می یافت. مردی ادیب و صاحبنظر که با گروه های مختلف ادبی جیحون ، آق بولوت ، آینا، چاووش ، میراث و . . .مراودات فرهنگی – ادبی داشت. هنوز زمزمه این شعرش در گوشم طنین انداز است :
یوزلانامدا آبا سآرینگ آریغنا
بیر گویچ گلیب چشما ساری یوریتدی
نیچا یللر چوزیلمادیک سوراغمی
آباسآرینگ روان سووی اریتدی
شاعر شوریده در هفتاد و پنجمین زمستان حیاتش رخ به نقاب خاک کشید در حالیکه امیدها و آرزوها بر سر داشت. تقدیرش این بود که مرگش آسان باشد و این نیز نعمتی است. به سادگی و آسانی قلبش از تپش ایستاد. چهارم بهمن بود. اول هفته ، رشید زنگ زد و با حزن و اندوه گفت : صفردردی جان به جانان بخشید. لحظه ای گویی دنیا بر سرم آوار شد. زبانم خاموش گشت. باورم نمیشد. شوکه شده بودم . نمی دانستم چه بگویم جز : انا لله و انا الیه راجعون / ما ز بالاییم و بالا می رویم.
از دیروز عصر به مناسبت وفاتش بر آن شدم تا گزارشی تهیه کنم . به همین سبب از دوستان و یاران و شاگردانش خواستم که پیام ، دل نوشته ، خاطره ، حرف و نکته ای در باره ی شخصیت ، اشعار ، افکار و اندیشه های شاعر هنرمند صحرا مرحوم حاج صفر دردی طریک دارند برایم ارسال کنند که در پی می آید:
سفرت بخیر
عبدالرحیم آنا مرادی دوست صمیمی مرحوم صفر دردی طریک نوشت : سخت مشغول تراش فلزی بودم . تلفن همراه من زنگ خورد، دیدم حاجی گلدی پنق خواننده مشهور از سیمین شهر خبر داغ جدایی دوستی را می گوید. …. شاحیر صفر دوردی نی الدن بردیگ ! از یک طرف خستگی کار غالب بود ، گویی در یک زمان واحد بر چهره ی آسممان آبی گرد تیره نشسته و ابرهای خشمگین دیوانه وار ناله سوزناکی را سر میدهند. سراسیمه حرکت کردم ، جمعیت زیادی آمده بودند .
این شاعر خوش ذوق آق قلایی ادامه داد: نماز تشییع تمام گشت، تابوت اش را دست کشیدم گفتم : ای یار دیرینه سفر آخرت بخوش باد. هر چند با قلم گفته هایت – سروده هایت به یادگار مانده ، آوخ که ناگفته هایت با توست ….. که نانوشته مانده ! بدرقه کنان تا مزار آشر شیخ رفتیم پشت تپه ای به مانند ماهور، خانه خاکی ، منزلگه ابدی …. آرام گرفت. روحش قرین رحمت باد
دوتار را از او آموختم
دکتر رشید نافعی که یکی از یاران نزدیک صفر دردی طریک است فایل صوتی فرستاد که در آن چنین گفته بود: سرانجام حاج صفر دردی امانتش را به خدایش سپرد و رفت. همه را داغدار نمود. آثارش و اشعارش بجای ماند. امید که دوستانش و شاگردانش راهش را ادامه دهند. این مصیبت را به خانواده و دوستان و آشنایانش آق پاتا می گویم خداوند به همه صبر دهد .
این اهل قلم و اندیشه ترکمن افزود: دوتار را از او آن مرحوم آموختم. حدود بیست و پنج سال قبل آن مرحوم شعری سرود که زیبا و معنای عمیقی داشت. از من خواست که این شعر را بخوانم و نشر بدهم. من هم چنین کردم و غالبا در محافل و مجالس و نشست های فرهنگی هنری آن را زمزمه می کنم. نام این سروده ( پریمه باسئلیار ) است :
آوران پریمه باسئلیار
یوغسام اوچجاق آسمانا
آسماندان گول بولئب یاغئب
جای غویجاق دال باسماغا
غاناتئم دپه له نئب
سولیب برده غالسامدا
اوندا دا دانه -ام دوکئب
باشلارئن من اوسماگه
بولینمه سین بئرلیگمیز
بولانماسئن دورلیغمئز
اوسیب باریان گورلیگمئز
ال بارماسین کسماگه
یتماکام یئقئلماین
یتنه کام یئغیلماین
اوندانا دوغئلماین
غایرا یاویشئب اوسماگه
عطش و فرات
سخی بخشنده که نام مجازی اش «بیرلشیک» میباشد در پاسخ به اولکامیز نوشت: بدون شک همه ما شاهد انسان هایی در زندگی مان بوده ایم که در نخستین نگاه هایمان به آنها گویا عمری با ایشان آشنا بوده ایم انسان هایی که در محضر آنها مناسباتی مثل سن و سال ، استادی و شاگردی، هنر آموزی و هنرمندی، بزرگی و کوچکی فراموش میشود و دوستی های عمیقی با آنها شکل می گیرد گویا گمشده ای را پیدا می کنی و یا عطش درون را با آب فرات برطرف می کنی مگر انسان ها در حیات فانی شان بجز مهر و محبت و عشق و علاقه چیزی هم می خواهند.
این فعال فرهنگی ادبی گنبدی ادامه داد : نمونه چنین انسانی که در وجودش معنی انسانیت تبلور داشت شاعر، ادیب، هنرمند و انسان بزرگ حاج صفر دوردی طریک بود. منی که سن و سال کمی در پیش ایشان داشته ام برایم چون دوستی هم سن و سال خودم بود و صد البته که بزرگی ایشان در اعمال و رفتار و گفتار ایشان بر همگان روشن بود سخنانش از عمق وجودش بود و الحق و انصاف مصداق تخلص شاعرانه اش بود فراتی . ( فرات = آب گوارا و شیرین )
حیف شد
مجید آرخی همشهری و یار گرمابه و گلستان حاجی صفر دردی طریک طی تماس تلفنی با صدایی گرفته و ماتم زده گفت : آن مرحوم طریک از بهترین یارانم بود. هرگز فراموشش نخواهم کرد. حیف شد که زود هنگام رفت و ما را تنها گذاشت.
این شاعر طنزپرداز سیمین شهری افزود: اخیرا آن مرحوم به بیماری کرونا دچار شده بود به من زنگ زد، نشناختمش. گفت عبدالمجید مرا نشناختی فراتی هستم. صدایش تغییر یافته بود. در مورد بیماری اش حرف می زد و می گفت که چه کنم؟ ما با هم همدل بودیم اهل شعر و ادبیات.صفر دردی در امور فرهنگی ادبی اش با من مشورت می کرد. همیشه نزد من می آمد و اشعارش را با شور و شوق می خواند و نظرم را با دقت می شنید. می گفت شعر می گویم ولی نمی توانم سروده هایم را جمع آوری کنم. چند سال پیش در بندرترکمن در محفل ادبی با هم بودیم به جمع حاضر گفت این مجید آرخی بود که مرا تشویق به سرودن شعر کرد.
بقچه اش آماده بود
هوشنگ ایری که تخلص ادبی اش شیداست در باب صفر دردی طریک فایل صوتی فرستاد. او گفت: قرار بود که برای اولین بار به نشست شاعران رفتیم با ماشین وی بروم ولی قسمت شد که با ماشین من عزیمت نمودیم . در تنگرا ه در محفل شاعرانه که به همت آق بولوت برگزار شده بود با هم بودیم.
این شاعر خوش بیان بندرترکمنی افزود: آن مرحوم مدام بقچه اش آماده بود هر جا دوستی، هر جا شادی بود حضور می یافت. هنوز جلوی چشمانم است که وقتی به مزاح دوتار را به شکل تفنگ به دوست اهل شعر وادب مهندس محمد آلق کشید. صفر دردی طریک مهربان بود . دلی جوان داشت. همان شب وقتی از تنگراه برگشتیم به من گفت فرزند باخشی شیخی پنق عروسی دارد آنجا هم باید بخوانم. به راستی او عاشق شعر و هنر و موسیقی بود.
جایش خالی است
امان دردی مقدر شاعر انبارالومی طی تماس تلفنی ، غمگنانه گفت : مرحوم حاج صفر دردی طریک از دوستان صمیمی بنده بود. با گروه ادبی آق بولوت روابط نزدیکی داشت. الان که به دیار باقی رحلت نمود، واقعا جایش خالیست. تازه به اشعار و صداها و نواهایش عادت کرده بودیم . زینت بخش محافل ادبی بود. آدم سرحال و با نشاط و سرزنده ای بود.
این عضو فعال گروه آق بولوت افزود: قرار بود نشست بعدی را در قارقی – امچلی برگزار کنیم از این خبر بسیار شادمان شد. یک هفته قبل با هم تلفنی صحبت کردیم گفت حالم خوب است.
این شاعر فعال انبارالومی دو نکته مهم را در تماسش یادآور شد: اول اینکه گفت قدر همدیگر را قبل از فر رسیدن مرگ بدانیم . نکته دوم اینکه اگر عزیزی رحلت کند او را فراموش نکنیم از خانواده اش خبر بگیریم. گاهی بصورت جمعی به زیارت آرامگاهش برویم و یاد و نامش را زنده نگه داریم .
اشعاری که بالاخره کتاب نشد
دکتر اراز محمد سارلی یادداشتی نوشت که در آن آمده بود: یکی از دغدغه های اینجانب، چاپ و انتشار آثار اهل قلم ترکمنصحرا بوده و هست. بدین جهت که بنده به عنوان اهل قلم می دانم که فراهم کردن یک کتاب بویژه نظم شعر چه کار طاقت فرسایی است. و همچنین به عنوان ناشر، همچنانکه در لید این نوشتار یادآور شدم، بخوبی واقفم که بر عمر آدمی و طلوع مجدد آفتاب حیاتش اعتباری نیست.
این استاد دانشگاه و نویسنده افزود : لذا همیشه اهل قلم را تشویق نموده ام تا دیر نشده، و صحت و سلامت برقرار است، خود دست به کار شده، برای نشر اثر خویش قدم پیش بگذارند متاسفانه، اغلب اهل قلم پا به سن گذاشته ی ما، یا بخاطر تواضع و یا دلایل دیگری مانند ضرورت پاره ای اصلاحات و تدقیق بیشتر، این مهم را بر عهده ی تعویق انداخته، موجب فرصت سوزی گشته، “اجل غایب” بر سر راه نشسته، همه ی امیدها بر باد می رود چرا که گفته اند:”قالان ایشه قار یاقار “
موسس و مدیر مرکز چاپ و نشر مختومقلی فراغی ادامه داد : در کمال تاسف، برای بارهای متوالی این مسئله در باره استاد گرامی ما حاجی صفر دردی طریک هم اتفاق افتاد. چرا که با آن مرحوم بارها و بارها صحبت کرده، خواستار انتشار مجموعه اشعار ایشان گردیدم. بویژه وقتی که به گرگان می آمدند و در منزل فرزند برومندشان مهندس طریک به سر می بردند و به مسجد قزاق محله ما تشریف می آوردند، با هم گپ و گفت می کردیم و بنده هم بخاطر همان نگرانی ها، تلنگری می زدم که مجموعه اشعارشان را بی درنگ و هرچه زودتر منتشر نمایند حیف و صد حیف، با خبر درگذشت استاد، این فرصت از دست رفت تا در سلامتش شاهد چاپ اثر ارزشمند خود باشد. بلکه فرزندان ایشان، به مصداق “هیچ دن گیچ یاخشی” این یادگار معنوی را با به چاپ سپردن، به نسل های آتی ترکمن به یادگار بگذارند
مرد نکو نام نمیرد هرگز
عبدالرحمان اونق عضو فرهیخته جمعیت چاووش صحرا نوشت : این روزها هرچند وقت یکبارخبرفوت ناگهانی عزیزانی را می شنویم دردناک، دردناکتراما کسانی هستند که سالهای سال درراه ارتقاء فرهنگ و هنرتورکمن صحرا زحمت کشیدند و هنوزصحرای تورکمن ازوجود آنها سیراب نشده ازدستشان می دهیم. یکی ازاین مردان نیک نام حاج صفردوردی طریک شاعرو فعال فرهنگی است که برای مردم منطقه نیازبود که باشند. ولی اجل مهلت نداد واو را هم چون دیگرهنرمندان ازدستمان گرفت.
این نویسنده مشهور ترکمن افزود: حاج صفردوردی طریک مرد خستگی ناپذیری بود که درسرما و گرما با موتورسیکلت درسه منطقه ی تورکمن صحرا برنامه های فرهنگی اجرا می کرد. درکتاب خانه های عمومی کوموش دپه، بندرتورکمن و زادگاهش سیمین شهر. علاوه برشعرخوانی ونقد شعر و آموزش شعر برای نوجوانان و جوانان، برنامه ی مختوم غولی خوانی هم داشت که جوانان علاقه مند را هرهفته با شوق به محل برنامه می کشاند. تفسیرشعرهای مختوم غولی آدم خبره می خواهد، حاج صفردوردی بلد این کاربود. چون رشته ی دانشگاهی اش هم ادبیات بود و ازفن ادبی هم سررشته داشت درارائه ی تفسیر شعرهای مختوم غولی کمک شایانی به او می کرد.
صاحب رمان راز خایر خوجه ادامه داد: علاوه برآن چون دبیرادبیات بود و سالهای سال با آموزش نوجوانان سروکارداشت، به نظربنده راحت ترمی توانست تفهیم مطالب کند. برای همین هم مخاطبینش برای روزهایی که برنامه داشت لحظه شماری می کردند. به لحاظ اخلاقی هم بدون اغراق انسان پاک و بی آلایشی بود، مهربان و ازخودگذشته. برای همین هم هرآنچه درچنته داشت با دیگران تقسیم می کرد نمونه اش همین فعالیت های فرهنگی که بدون هیچ چشمداشتی درسخت ترین روزها هم برنامه هایش را تعطیل نمی کرد. روحش شاد
سرودن ، نواختن و خواندنت خاطره شد
قمرالدین سیدی عضو جمعیت فرهنگی هنری مختومقلی فراغی کلاله در سوگ حاج صفر دردی طریک یادداشت پربارو ادبی ذیل را ارسال نمود : درود بر شاعری که هم خواند و هم سرود . بودنت، سرودنت ،نواختن و خواندنت، که دیگر در صفحه اذهان که دنیای رازهاست تبدیل به خاطره شده و دل و دیده را به خلجان و خفقان وا داشته و ناخودآگاه یاران سطور و صاحبان شعور را به زمزمه اشعار و طنطنه سیل آسای افکارت فرا می خواند. ای شاعر خؤش ذوق، سروده هایت یاد آور رنج بغرنج رنج کشیدگان صحرا و خواندنت به همراه نی شبان ،در شبانگاه ایام در کنار اجاق آلاچیق ترکمن ،یادآور اعلام هویت و مؤجودیت فرهنک غنی ترکمن است.
این شاعرخوش ذوق شرق ترکمن صحرا تاکید کرد: اگر چه دیگران با نیم نگاه در میدان عمل با ذوق و شوق، زندگی را به گفتمان شعاری بسنده نموده و در حول آن به حیَل حال می پردازند ولی تو با تحصیل وتدریس عاشقانه و با خواندن و سرودن عارفانه ،اسب خوش یال خیال را فراتر از شعار شکیل، ذین نموده وبه تبدیل شعار به شعور پرداخته و در بزنگاه شبانه زندگی چراغ پر فروغ فرهنگ و ادبیات ترکمن را همانند مشعل ورزشی در میدان ادبیات به سهم خویش روشن نمودی که کاری بس سترک و ستودنی است.
وی افزود: یاران وپرچم داران عرصه فرهنگ و ادب، از آسمان ادبیات این دیار و از حلقه مسعوده این وهده ی غدار باز پرنده ای ز سوی عشاق پر گشود که با فقدان وجود او دیوار جدایی ز میانمان حائل گردید و شاعر گرانقدر صفر دردی طریک که خلق و خویشان پدر گونه بود و ز وجود ایشان به پیرایش وجود و آرایش شهود می پرداختیم دیگر در میانمان نیست.
سیدی نوشت : این ضایعه بزرگ را به صاحبان عرصه قلم و هنر ،شاعران و هنر مندان، تشکلهای فرهنگی و هنری و خانواده محترم ایشان تسلیت می گویم.واز خداوند منان به آن سفر کرده عزیز علو درجات را مسئلت می دارم. روحش شاد و روانش گرامی باد.
اشعار مختومقلی را می خواند
بهروز مفیدی عضو هیئت موسس انجمن ادبی جیحون نوشت : استاد حاج صفر دوردی طریک سرکلاس درس اشعار شاعر بزرگ مان مختومقلی فراغی را با چنان ذوقی میخواند که انسان به وجد میآمد و همگی دوستش میداشتیم و میگفت در حوزه علمیه از روحانیون درس میگیرم ایشان بعد از بازنشستگی به فعالیت فرهنگی خود جانی دوباره داد و زینت بخش محافل ادبی در آق تقای,مراوه, کلاله,گنبد و…به شاگردان , جوانان و بزرگان احترام خاصی قائل بودند خدایا استاد فراتی عزیزمان را به تو سپردیم”و راهش پر روهرو باد.
دوستش میداشتم
مهندس نورالدین سن سبلی نوشت : خیلی سالها پیش تر،روزی تلفنی داشتم.گفت که من صفردوردی طریک هستم.برای مراسم مختومقلی در دیارشان دعوتم می کرد. یکی دو سالی بود که کتاب جام اشراق را به عنوان پژوهشی در اندیشه ی مختومقلی نوشته بودم و لذا ایشان مرا به عنوان یکی از سخنرانان دعوت کرده بود. در آنجا بود که فهمیدم ، ایشان همان معلمی است که در دوره ی ابتدایی، زمانی که کلاس دوم ابتدایی بودم، معلم کلاس پنجمی های روستای قره بلاغ بود که یکی از شاگردان ممتاز ایشان ، دکتر عبدالحمید نظری، استاد دانشگاه ، می باشد.
این شاعر و نویسنده اهل قره بلاغ مقیم گرگان ادامه داد : مرحوم طریک،هم معلم بود و هم جنبه های مذهبی و معنوی والایی داشت،هم شعر می گفت وهم همانند یک “باغشی” با تجربه ی صحرا ، “آیدیم” می خواند.در گفتمان های فضای مجازی مشارکت می کرد.جالب این که در اکثر نشست های ادبی ، ادیبان صحرا مشارکت داشت. حضور مستمر در مراسم ادبی ترکمن صحرا و قدرت بیان و توانایی بالای شعر خوانی و خوانندگی ایشان همراه با ظاهری که مورد ستایش ایل ترکمن می باشد، همیشه برایم دلنشین و تحسین برانگیز بود. همیشه نظریاتش را در باب شعر و ادب، مرور می کردم و از کسانی بود که صمیمانه دوستش می داشتم و به این زودی انتظار عروجش را نداشتم ولی این انسان وارسته، اکنون در میان ما نیست ولی بی شک یاد و روح بزرگش برای همیشه ماندگار است.به قول حضرت سعدی: سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز / مرده آن است که نامش به نکویی نبرند…
عزیز بود
منصور قریشی شاعر جوان آق قلایی و عضو فعال گروه ادبی آق بولوت گفت: صفر دوردی داده خیلی برامون عزیز بودن بهشون تازه عادت کرده بودیم صد حیف که رهسپار دیار باقی گشتن روحشان شاد جایشان جنت جاویدان باد.
واخ
ابراهیم پورقاز شاعر توانمند بندرترکمنی در پیامی کوتاه به زبان ترکمنی نوشت : واخ واخی الله رحمت ادسین ایمان بایلیغینی برسین قیاماتدا رسول الله جانینگ صحابالاریندان آیلاندیرسین ایزیندا غالان لارینا صابیرقوواتینی برسین
آشنایی
محمد خوجه نویسنده انبارالومی نوشت : تقریبا دوسه ماه پیش با ان مرحوم در قشلاقی قاچ قراقر انبارالوم اشنا شدم واقعا ان فوت او را شنیدم تعجب کردم برایم هضم کردن این خبر سخت است خدا رحمت اش کند من هیچ اشنایی با او نداشتم ولی از همان تقریبا دو سه ماه پیش در اردو تفریح قچ قراقر اورا دیدم ومصاحبه وگفتگو شما را با اورا خوانده بودم.
پایان – پنج بهمن نود و نه – دومین روز وفات جاجی صفر دردی کر
www.ulkamiz.ir