دیوان مختومقلی فراغی؛ دیوان شعر یا کتاب دینی؟!
پایگاه خبری اولکامیز – محمد توانگری: در قرن نوزدهم، داستایوفسکی که بین شک و ایمان در رفت-و-آمد بود، در رمان برادران کارامازوف از زبان یکی از شخیصتها، چنین درباره خدا اظهار نظر میکند که، اگر خدا نبود همه چیز مجاز بود.
در قرن بیستم اما ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی، آن گزارهی داستایوفسکی در رمان را به چالش میکشد و نشان میدهد که عکس آن صادق است: به واسطهی وجود خداست که همه چیز مجاز است. چرا که بدترین شقاوتها توجیهی الاهیاتی داشته است، و باور به خدا، ضامن اخلاقیات نبوده است.
با نگاهی به دیوان مختومقلی فراغی بخشهایی از اشعار او که با آموزههای دینی عجین شدهاند را میشود محصول زمانهیی دانست که فراغی در آن زیسته و نشان دهندهی تفوق تمدن دینی بر تمدن ایرانی بعد از حمله اعراب دانست. اما به نظر میآید غیاب عقلانیت مستقل از سنت/دین در سرودن این اشعار موثر نیز بوده است. هر چند در دل سنت، عقلانیت وجود دارد اما بحث از عقلانیت تا حدودی یک گفتمان مدرن است که مهم ترین ویژگی آن نگاه انتقادیست. در این راستا رسالهیی از یان آسمن، دینشناس آلمانی به نام « سهم یکتاپرستی در مشروعیت بخشیدن به خشونت » قابل توجه است. با توجه به این رساله آیا مختومقلی فراغی در این اشعار حقیقت را به انحصار خود در نیاورده و از دل آن دشمن و ملحد و کافر خلق نشده است!؟ با این رویکرد، در این اشعار به وفور کافر و ملحد و دشمن یافت میشود.
آیدار اولوقت کافرلار « یالیت نی تراباً »
یارب اول گون لطف ایله آتمهغین اوده بیزنی
و باز در ادامهی همان رساله آیا در این اشعار خشونت و گناه و نفرت امری شرعی نشده است!؟_البته خشونت میتواند امر روانی باشد، مثل هراسافکنی از آتش جهنم که در اشعار دینی مختومقلی فراغی بارها به آن نیز اشاره شده است.
برای فهم درست میتوان از مفهوم « خشونت نمادین » پیر بوردیو بهره جست. خشونت نمادین تحمیل عقاید و مفاهیم به صورت پنهانی به گروههای تابع و زیر سلطه است؛ و خشونت به گونهیی طبیعی جلوه میکند که در همه جا هست در عین حال نیست. مثل ترس از آتش جهنم بهخاطر رفتار غیردینی که از طرق مختلف تبلیغ میشود.
دنیانگ سونگی بیباد دور
بینمازینگ جائی اُوت دور
در تمام این سالها بخش عظیمی از مفسران وطنی، دیوان مختومقلی فراغی را با « کتاب دینی » اشتباه گرفتهاند و خودشان به «مبلغان دینی » بدل گشتهاند. این مبلغان دینی از طریق مقاله، کتاب، سخنرانی در مراسمها، یا مجریگری در عروسیها یا بخشیها، به صورت فعالانه در کار تبلیغ دینی هستند. این مبلغان دینی – همین دوستان فرهنگی در ترکمنصحرا – با پیشوند « عارف » یا « ایشان » در ابتدای اسم مختومقلی فراغی، روی « دینی » بودن انگار بیشتر از « شاعر » بودن او تاکید فراوان کردهاند.
و صد البته که همین « ایشان » بودن او در میان تودههای مردم هم منتشر شده است. با اینوجود، این رویه دو پیشامد داشته است: اول اینکه در ناخودآگاه جمعی، او بیشتر « عالم دینی » شناخته میشود تا شاعر. دوم اینکه انحصار حقیقت و تک صدایی در اشعار شاعران معاصر ترکمن نیز، بازتولید و استمرار مییابد.
مناسبات شبان – رمگی در جامعهی ما رنگ نباخته است؛ بلکه با تودهیی شدن جامعه برجستهتر نیز شده است. رابطهی شبان- رمگی، رابطهیی یک سویه است. رابطهیی که در آن یک نفر عقیدهیی را بیان میکند و باقی آن را دربست میپذیرند. رابطهیی که محصول جامعهی تکصدایی ست. جامعهیی که در آن گفت-و-گو جریان ندارد و دیالوگی بین افراد جامعه برقرار نمیشود. صداهای دیگر شنیده نمیشود و تکثرگرایی محلی از اعراب ندارد. به عبارتی، عدم درک حضور دیگری.
بنابراین افراد جامعه منفعل میشوند و خود را با وضع موجود سازگار میکنند. این سازگاری و منفعل بودن به خاطر عدم پرسشگری و مطالبهگریو نگاه انتقادی ست. در نتیجه مناسبات شبان – رمگی، در غیاب پرسشگری استمرار پیدا میکند. در این راستا « قیمومیت خودخواسته» ایِ که هابرماس مطرح میکند فقدان عزم و اراده برای فهم است. از نظر این فیلسوف، روشنگری رهایی از قیمومیت خودخواسته است. و این روشنگری در تک تک افراد، تکیه کردن به فهم فردیست. و در نهایت به یکی از مولفههای مدرنیته میرسیم که فردگرایی مینامند.
در رابطه با اشعار مختومقلی فراغی، به دلیل منفعل بودن جامعه و عدم پرسشگری و نگاه انتقادی، این رابطه بیشتر به صورت شبان- رمگیست. و پیش از آن که پیام را به درستی درک کنند، آن را میپذیرند.
ناگفته نماند که ترکمنها در این سالها، با این که شهرنشین شدهاند اما قواعد ذهنیشان هنوز براساس مناسبات روستایی- عشیرهییست. میدانیم که شهر یک پدیدهی مدرن است و ویژگی بارز آن فردگراییست. به نظر میآید این فردگرایی به دلیل انسداد توسعه هنوز شکل نگرفته و در نتیجه در مورد اشعار مختومقلی فراغی، وقتی میان مردم میرود آنان به جای نگاه انتقادی با آن سازگار میشوند و به آسانی آن را میپذیرند.
سیر تحولات اجتماعی ترکمنها در ایران، با کشور ترکمنستان بسیار متفاوت است؛ مثل رشد شهرنشینی و سوادآموزی. بنابراین تفسیرها در این حوزه نیز میتواند متفاوت باشد.
برای مثال نسل جدید زنان، موسوم به نسل « z »، که امروزه ارزشهایشان را از دنیایی بزرگتر و سکولار- دنیای مجازی و اینترنت – میگیرند و درونی میکنند. یکی از خواستههای آنان در جنبش « زن، زندگی، آزادی » احترام به فردگرایی و سبک زندگی ست. آنها برآنند تا دو بازوی مردسالاری را قطع کنند؛ بازوی قانون و بازوی سنت.
این در حالیست که مفسران دیوان مختومقلی فراغی که مبلغان دینی هم شدهاند، با تفسیر الاهیاتی علیه این نسل گام برداشتند؛ چرا که در نگاه آنها، جهانبینی فئودالیستی نسبت به زن حکمرانی میکند. افزون بر آن نگاه ایستایی در این اشعار و تفسیرها، با مولفههای مدرنیته، یعنی پویایی و توان دگرگونی همخوانی ندارد. در نتیجه، آنها را نه جذب، بلکه طرد میکند. معالوصف این طرد، تاریخی خواهد بود؛ چرا که آنها داوطلبانه از این مرکز- استانداردهای پذیرفته شده – دوری میکنند.
اگر برگردیم به بحث ژیل دلوز، آن اشعار ضامن اخلاقیات نیستند و اتفاقن، جنبش زن، زندگی، آزادی، ضربهی مهلکی به آن برداشتهای مفسران تنگنظر زده است.
فصل جدیدی آغاز شده است …
آنچه در بالا آمد، تنها یک ایده است، که میتواند در آینده بسط پیدا کند.
منبع – مجله ترکمن دیار – شماره دوازدهم – اردیبهشت ۱۴۰۲
www.ulkamiz.ir
سلام به جناب توانگری و مخاطبان اولکامیز و ترکمن دیار
در این کامنت نمی خواهم به محتوای این نوشته بپردازم. بلکه صرفا می خواهم به این نکته اشاره کنم که
این نوع گفتمان سازی و بازخوانی و نقد سنت و فرهنگ قومی از منظرهای جدید، ضرورتی اساسی اما حداقل به سه دلیل دشوار است: اول؛ نیازمند دانش و تسلط خوب به هر دو وجه (سنت_مدرنیته) است. دوم؛ نیازمند شهامت و آزادگی کافی برای شنا در خلاف جهت جریان مسلط است. سوم؛ عدم وجود زمینه نظری عمومی اولیه درباره مبانی مدرنیته و پیامدهای آن؛ بازسازی این نوع گفتمان را در بستر فرهنگی ترکمن صحرا بسیار دشوار می سازد. به همه این دلایل؛ تلاش جناب توانگری در این راستا بسیار ارزشمند و ستودنی است. امیدوارم شاهد بسط ایده های روشنگر و آگاهی بخش ایشان و پیوستن افراد بیشتری به گفتمان بازخوانی و نقد سنت و فرهنگ قومی از منظر رویکردهای جدید باشیم. بیشترین تکریم و احترام یک متفکر و شخصیت فرهنگی نه تجلیل و تقدیس او بلکه خوانش انتقادی آثار اوست.
منبع هم اشتباه ذکر شده است.
سلام . اصلاح شد با تشکر