سیاسی
بیانیۀ تحلیلیِ جبهۀ اصلاحات ایران پیرامون اعتراضات اخیر
پایگاه خبری اولکامیز – «صبح ما» نوشت: جبهۀ اصلاحات ایران تاکید کرد: ما اصلاحطلبان، هم مدافع حقوق و آزادیهای اساسیِ همۀ شهروندان ایران و مطالبهگر اصلاحاتِ ریشهای در حکمرانی ایرانیم و هم مخالف صریحِ اعمال هر نوع خشونت از جانب تمامی طرفها. خشن شدن فضای کشور میتواند زمینهسازِ برهم خوردن امنیتِ مردم و تهدید تمامیتِ کشور باشد. جبهۀ اصلاحات ایران ضمن حمایت از پیام اخیر سیدمحمد خاتمی باور دارد، خشونتپرهیزی و اجتناب از شکلگیری و تقویت چرخۀ خشونت، هم از منظر اخلاقی و هم از منظر اثربخشی و پیامداندیشی، برای تمامی طرفهای بحران اخیر لازم و ضروری است.
جبهۀ اصلاحات ایران درخصوص اعتراضات فراگیر در کشور بیانیه ای صادر کردند که متن کامل آن به شرح زیر است:
بسمالله الرحمن الرحیم
پنجاه روز از فاجعۀ جانباختنِ مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد و موج گستردۀ اعتراضی که برانگیخت میگذرد و ما نیز همچون سایر هموطنانمان سوگوار بانو مهسا امینی و دهها جانباختۀ هفتههای گذشته در شهرها و استانهای مختلف کشور از جمله کردستان، سیستان و بلوچستان و تهران و نیز حرم شاهچراغ هستیم.
اعتراضات کنونی ابتدا با پیشگامی زنان و جوانان دهۀ هشتادی و با محوریت شعار “زن، زندگی، آزادی” آغاز شد، اما تحلیل آنچه در پنجاه روز گذشته در فضای مجازی، اعتراضات خیابانی و دانشگاهی و واکنش نهادهای مدنی و چهرهها و گروهها و اقشار مختلف رخ داده نشان میدهد که اعتراضات، فرانسلی، فراجنسیتی، فرامنطقهای، فراطبقاتی و فراقومی برای بازپس گرفتن “زندگی” است. این اعتراضات و مطالبات، برآمده از سالها “سیاستِ انکار”، “سیاست به رسمیت نشناختن”، “مسائل انباشتۀ حل ناشده”، “تحقیر شهروندان متکثر” و “سرکوب زندگی” است.
میزان نارضایتیهای انباشته و اعتراضات، قابل فروکاهش به آنچه در هفتههای گذشته در خیابان دیده شده، نیست. این اعتراضات علاوه بر خیابان، در نظرسنجیهای معتبر، در عدم مشارکت اکثریتِ جامعه در انتخاباتِ سالهای ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰، در فضای مجازی و در مواضع نمایندگانِ بانفوذ اقشار و اصنافِ مختلف آشکار و قابل رهگیری است.
تحلیل ژرفنگرانۀ وضعیت و بحران کنونی نمیتواند به نقشِ زمینهسازها و ریشههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بیتوجه باشد؛ حاکمیت پدرسالار و مداخلهگر، به رسمیت نشناختن سلائق و سبکهای مختلف زندگی شهروندان، تهی بودن عرصه سیاست از احزابی که اقشار مختلف اجتماعی را نمایندگی کنند، تبعیضهای انباشته علیه زنان، یک دهه میانگین رشد اقتصادی “صفر”، دو برابر شدن فقر در ۵ سال، تحریمهای اقتصادی شدید و افزایشِ محاصره و انزوای ایران، تورم حدوداً ۴۰ درصدیِ چندساله، وجود فساد افسارگسیخته و نهادینه شده، قربانی شدنِ زندگی پیشپای اقتدارگرایی فرهنگی و اجتماعی، کاهشِ شدیدِ ظرفیت حل مسألهایِ نهادهای حکمرانی، کاهشِ شدید امید به اثربخشیِ نهادهای انتخابی، سرکوبِ شدیدِ دیجیتال و نقض گستردۀ حقوق و آزادیهای سایبریِ ایرانیان، مکیده شدنِ شیرۀ طبیعت ایران و انباشت بحرانهای محیط زیستی، فقدان ظرفیتِ اجماعسازی برای حل مسائل، کاربست انواع تمهیدات غیرقانونی و بهظاهر قانونی برای انواع طرد گروههای بزرگی از جمعیت ایران (به جای ایجاد سازوکارهای ادغام و همبستگیساز)، تشدید نابرابریِ آموزشی، وجود نابرابری در برخورداری از سلامت و عدمِ پذیرش تشکلیابی و آزادی رسانه از جمله عوامل و زمینههایی است که برای تحلیلی همهجانبه از وضعیتِ تأسفبار و اعتراضاتِ کنونی باید مورد توجه قرار گیرند.
بهرغم گذشت پنجاه روز، متأسفانه هنوز در نهادهای حکمرانی نشانههای تحلیل واقعبینانه و آسیبشناسانه اعتراضات و ناآرامیهای گسترده اجتماعی کنونی، ریشهیابی و زمینهشناسیِ شکلگیری و رویکرد حل مسألهای موثر نسبت به آن، دیده نمیشود. برای نمونه در بیانیۀ مشترکِ وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه، مورخ شنبه ۷ آبان ۱۴۰۱، بخش بزرگی از آنچه “راهِ حلِ” برونرفت پایدار از بحران به شمار میرود، بهعنوانِ خودِ “مسأله” و عللِ بحران تصویر شده است.
در این بیانیه، بهجای توجه به بحران انتقال مرجعیت خبری از رسانههای داخلی به رسانههای خارجی و کاهش شدید اعتماد به رسانۀ ملی، رسانههای مستقل داخلی که با همۀ محدودیتهای تحمیلی و خلاف قانون ایجاد شده توسط نهادهای امنیتی و قضایی، به فعالیت مشقتبار، کماثر و محدود خود ادامه میدهند عامل بحران معرفی شدهاند!
همچنین در این بیانیه همسو با رسانهها و تریبونهای رسمی، ماجرای اعتراضات کنونی به “جنگ روایتها” فروکاسته شده است؛ بدون توجه به اینکه اولاً صدا وسیما و بسیاری از رسانههای رسمی هم یک سوی این جنگ روایتها بودهاند و محتوایی که منتشر میکنند بعضاً همچون روایت رسانههای وابستهای مثل ایران اینترنشنال باورناپذیر و احیاناً دور از واقعیت است و ثانیاً، صرفنظر از توطئههای ایرانستیزان و نقش ثانویه و موجسوارانۀ تصویرسازی رسانهها در هر دو سوی افراطی ماجرا، در ایجاد وضعیت ناگوار کنونی، علل و عواملی درونی، نقش اصلی و تعیینکننده داشته است.
بیانیه دو نهاد امنیتی کشور بجای توجه دادن به اینکه یکی از ریشههای بحران و اعتراضات بیسر و سازمان کنونی، “بحران نمایندگی” و ضعفِ قدرتِ تشکلیابی جامعه ایران است و بخش بزرگی از گروههای اجتماعی و سیاسی به علت نداشتن نمایندگانی در نهادهای حکمرانی، احساس تحقیر و دیده نشدن میکنند و برای انتقال و تحقق مسالمتآمیز خواستههای خود راهی جز اعتراض در کف خیابان نمیبینند، تقریباً همۀ ظرفیتها و سرمایههای مدنی محدود و تضعیف شده جامعۀ امروز ایران، از فعالیتهای صنفی و سندیکایی تا حزبی و رسانهای را یکسره بازیچۀ بیگانگان معرفی میکند؛ گویی جامعۀ ایران و شهروندانش هیچ عاملیت مستقلی ندارند و هیچ اعتراض درونزا و مستقل از بیگانگان در آن وجود ندارد.
تحلیلِ واقعبینانه، ریشهیابانه و غیرفروکاهندۀ آنچه در پنجاه روز گذشته شاهد بودیم، پیششرط برونرفتِ پایدار از وضعیت نگرانکنندۀ کنونی و حل مسألۀ ریشهای آن است.
این روزها در تریبونهای رسمی، بسیار از ضرورت گفتگو و جداساختنِ حسابِ منتقد و معترض از اغتشاشگر سخن میرود ولی متاسفانه شاید به دلیل فقدان همان تحلیل واقعبینانه، هنوز عملاً لوازم و زمینههای ضروری برای این تفکیک و ارائه تعریفی روشن از منتقد و معترضی که حاکمیت وی را اغتشاشگر و عامل دشمن و بیگانه نمیداند و همچنین حقوقی که چنین فردی از آن برخوردار است تمهید نشده و لذا گفتگو و مذاکرۀ کارسازی عملاً شکل نمیگیرد.
وقتی حقوق و آزادیهای اساسیِ بخشِ بزرگی از شهروندان ایران نقض میشود و آنان از حق تشکلیابی و داشتن نماینده و رسانه رسمی محرومند، چگونه میتوان به شکلگیری گفتگوی واقعی و برطرف کردن بحران امید داشت؟
جلوه دیگری از آثار فقدانِ تحلیل راهبردی صحیح آن است که بعضاً از چهرهها و رسانههای مدافع نظم موجود و سرکوب شنیده میود که امتیازدهیِ حاکمیت به جامعه و پذیرشِ اصلاحاتِ نهادی، ساختاری و رویکردی در جهت بسطِ عدالت، آزادی، دموکراسی و توسعه به تشدید اعتراضات و براندازی میانجامد! کسانی که چنین نگاهی دارند توجه نمیکنند که درست برعکسِ تصورشان بسیاری از نظامهای سیاسی در جهان کنونی، دقیقاً به دلیل تن دادن به اصلاح و انعطاف و پاسخگویی در برابر مطالبات جامعه و پرهیز از سرکوب و تصلب، بحرانها را پشت سر گذاشته و پرقدرتتر از پیش به حیات خود ادامه میدهند. فروپاشی و براندازی، نظامهایی را تهدید میکند که یا مانند رژیم قذافی در برابر مطالبات اجتماعی به مواضع متصلبانه خود ادامه دادند یا مانند رژیم پهلوی دیرتر از آنچه باید به فکر انعطاف و تغییر افتادند.
جبهۀ اصلاحات ایران، تن دادن به تغییرات و اصلاحات درونزا و تأمین مطالبات مردم از جانب حاکمیت مستقر را، که خود حاصل مردمیترین انقلاب تاریخ معاصر جهان است، بهترین و در عین حال کم هزینهترین راه برای گذر از بحران و درافتادن کشور در ورطههای ایرانسوز میداند و بر این اساس خواستار آن است که به سرعت در سطح نگرشها، تحلیلها، راهبردها و برنامهها، تغییراتی شجاعانه و راهگشا رخ دهد تا در اولین گام، عملاً معترض و منتقد و حقوقش به رسمیت شناخته شده و زمینه گفتگوی موثر ملی و شنیدن مطالبات گروههای معترض بوجود آید. تصمیمات عملی حکمرانان در این زمینه، میتواند به نحو موثری بحران را مهار کند و افقهای پیشرویِ شهروندانِ ناامید، ناراضی و خشمگین را بگشاید.
این اقدامِ اولیه حتی با تکیه بر رویکردی مردمسالارانه از قانون اساسی فعلی و اجرای بدون تنازل آن، از جمله فصل سوم در “حقوق ملت” و اصل پنجاه و نهم مربوط به “همهپرسی”، امکانپذیر است. هر چند برای ایجاد اصلاحات اساسی به منظور رفع کامل مشکلات مربوط به روندهای ناصحیح موجود در کشور، به نظر میرسد مرتفع کردن ابهامات، ایرادات و تناقضات قانون اساسی موجود، در فضایی آرام، طی روندی قانونی و براساس عقل جمعی و اراده ملی تمامی ایرانیان یکی از اقدامات موثر باشد.
ما اصلاحطلبان، هم مدافع حقوق و آزادیهای اساسیِ همۀ شهروندان ایران و مطالبهگر اصلاحاتِ ریشهای در حکمرانی ایرانیم و هم مخالف صریحِ اعمال هر نوع خشونت از جانب تمامی طرفها. خشن شدن فضای کشور میتواند زمینهسازِ برهم خوردن امنیتِ مردم و تهدید تمامیتِ کشور باشد.
جبهۀ اصلاحات ایران ضمن حمایت از پیام اخیر سیدمحمد خاتمی باور دارد، خشونتپرهیزی و اجتناب از شکلگیری و تقویت چرخۀ خشونت، هم از منظر اخلاقی و هم از منظر اثربخشی و پیامداندیشی، برای تمامی طرفهای بحران اخیر لازم و ضروری است.
حاکمیت میبایست حق اعتراض و بیان خواستههای مسالمتآمیز گروههای مطالبهگر مردم را، “در عمل” به رسمیت بشناسد و با نهایت رواداری با آنان مواجه شود و برای تأمین امنیت، از اعمال خشونت پرهیز کند. ما خصوصاً دقت در حفظ جانها و رعایت حرمت دماء شهروندان ایرانی را اکیدا از حاکمیت خواستاریم.
به هیچوجه و با هیچ دلیلی، جان باختنِ انسانها، حتی یک نفر، در معرکه مواجهه معترضان و حکومت قابل پذیرش و قبول نیست، خاصه آنکه شاهد جان باختن تعداد کثیری از هموطنانمان در یک روز و واقعه، مانند جمعههای خونین زاهدان و خاش باشیم.
ما همچنین معتقدیم اجتناب از خشونت برای جریانهای مطالبهگرِ عدالت، آزادی، دموکراسی، توسعه و زندگی، الزامی حتمی است. خشونت، منجر به تقویت و توجیهِ سرکوبِ بیشتر میشود. معترضان و سایر نیروهای سیاسی و اجتماعی ضروری است که برای رسیدن به اهدافشان از ابزارهای ناروا استفاده نکنند. اعمال هرگونه خشونت، از جملۀ این ابزارهای ناروا است.
ما بر این باوریم که درخواست اعمال تحریم و فشار بیشتر خارجی بر کشور و کمک به تحقق آن، اقدامی ضدملی است که در صورت به نتیجه رسیدن، از قضا عملاً جامعۀ ایران را بیشتر ضعیف کرده، هزاران مرگ و تشدید فقر و انزوا به همراه میآورد و اقتدارگرایی را تقویت میکند و حتی طبق گزارش اخیرِ گزارشگرِ حقوق بشرِ سازمان ملل، در سطح گستردهای ناقض حقوق بشرِ ایرانیان است.
جبهۀ اصلاحات ایران ضمن عرض تسلیت مجدد به هموطنان، به ویژه داغدیدگانِ هفتههای اخیر، اعلام میکند که برای برون رفت از بحران، به سهم خود پیشنهاداتی عملی و اجرایی دارد که چنانچه اراده و تمایلی در حاکمیت برای شنیدن و به کار بستن مشاهده شود، آمادگی ارائه و بحث، گفتوگو و تبادل نظر درخصوص آن را خواهد داشت. / سایت عصر ایران
www.ulkamiz.ir
لینک کوتاه خبر : https://www.ulkamiz.ir/?p=20502
🌷اصلاحات اراده میخواهد
پنج شنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۱روزنامه هممیهن
🌷گروه سیاست : نگاهی به بیانیۀ تحلیلی جبهۀ اصلاحات ایران در خصوص اعتراضات فراگیر در کشور
موج اعتراضات و شدت و حدت آن فروکش کرده و این روزها شاید بعد از قریب به ۵۰ روز، اخبار اعتراضات به صورت اندک و جسته و گریخته از دانشگاهها و برخی نقاط کشور رسانهای میشود. اما موج اخبار بازداشتها و برخوردها با معترضان بازتاب گسترده پیدا کرده است؛ بهویژه پس از آنکه در «اطلاعیه مشترک وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه » انگشت اتهام به سوی رسانهها و خبرنگاران گرفته شد و به جای علتیابی و یافتن مقصران بروز حادثه به منتشرکنندگان اطلاعات و نحوه انتشار آن یا «جنگ روایتها» محدود شد و حال در این روزهای سکوت که تقریبا تحرکها برای حل مشکل صرفا محدود به دلسوزان در فضای آکادمیک شده است و نمایندگان مجلس پیگیر «اشد مجازات برای بازداشتشدگان» هستند؛ «جبهه اصلاحات ایران»، بیانیهای تحلیلی در باب وضعیت ناآرامیها و شرایطی که برای جامعه پیش آمده منتشر کرده و در آن پس از حمایت از بیانیه سیدمحمد خاتمی و هشدار به ایجاد «چرخه خشونت» به حاکمیت اعلام کرده آماده طرح پیشنهاد و هماندیشی در راستای یافتن راهکار و رفع مشکلات است. بیانیه مذکور دومین بیانیه پس از درگذشت «مهسا امینی» و نامهنگاریها با مسئولان ارشد کشور بوده است. البته شایان ذکر است؛ در فضای این روزها فارغ از محتوای بیانیهها و اظهارنظرها از سوی تشکلهای سیاسی و سیاستمداران، معمولا سیاستمداران متهم به بیکنشی و سکوت شدهاند و آنهایی که با گذشت زمان به اظهارنظر پرداختهاند، اگر همسو با جو ایجادشده و حامی حرکات رادیکالی نبودهاند مورد عتاب بخش قابل توجهی از معترضان قرار گرفتهاند و البته این دسته از سیاستمداران همواره با نقد حاکمیت و اصولگرایان حامی هسته سخت قدرت هم روبهرو بودهاند. این درحالی است که شنیدهها از برگزاری جلساتی با حضور چهرههای شاخص جبهه اصلاحات با برخی مسئولان نظام با هدف پیگیری مسائل مربوط به بازداشتشدگان و سیاستهای مواجهه با اعتراضات در روزهای گذشته برگزار شده است. در این بین برای ارزیابی اهمیت و جایگاه این بیانیه و تحلیل محتوای آن علاوه بر متن بیانیه گفتوگوهایی با علی باقری، رئیس دفتر سیاسی حزب توسعه ملی و از اعضای جبهه اصلاحات ایران، تقی آزادارمکی، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران، فریده غیرت، وکیل و فعال حقوق زنان داشتهایم که در ادامه میآید.
🌷متن بیانیه
۵۰روز از درگذشت مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد و موج گستردۀ اعتراضی که برانگیخت، میگذرد و ما نیز همچون سایر هموطنانمان سوگوار بانو مهسا امینی و دهها جانباختۀ هفتههای گذشته در شهرها و استانهای مختلف کشور از جمله کردستان، سیستانوبلوچستان و تهران و نیز حرم شاهچراغ هستیم. ناآرامیهای کنونی ابتدا با پیشگامی زنان و جوانان دهۀ هشتادی و با محوریت شعار «زن، زندگی، آزادی» آغاز شد،……..
🌷تحلیلها و بیانیهها مانع از رادیکالیسم میشود
سیاست
پنج شنبه, ۱۹ آبان ۱۴۰۱
روزنامه هممیهن
تقی آزاد ارمکی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران:
براساس بیانیه جبهه اصلاحات، موضوع اعتراضات در حال تغییر است. آیا میتوان پذیرفت که این اعتراضات از موضوع زن فراتر رفته و تبدیل به موضوعی فراجنسیتی، فرانسلی، فراطبقاتی و فراقومیتی شده است؟
من پیش از این اتفاقات هم گفته بودم که ایران در معرض حادثهای بزرگ است که بهانههای متعددی را طلب میکند؛ مثال میزدم و میگفتم مثل ایران قبل از انقلاب است که ماجراهایی مانند سینما رکس آبادان و ۱۷ شهریور و این مسائل را بیرون داد. در مسائل بعد از انقلاب هم طی چهار دههای که زیست کردیم با جامعهای روبهرو هستیم که ناراحت، ناآرام، شورشی، معترض و منتقد است که آماده تحولات عمده بوده و هست و این موضوع را پژوهشها نشان میدهد. خود نظام سیاسی هم میگوید که فقر چقدر بیشتر شده است و این آمار رسمی است. همانطور که گفتم پژوهشها هم همین بحرانها را نشان داده و فقط دنبال حادثه بوده است، امروز هم همین است. ما با جامعهای روبهرو هستیم که مسائلاش حل نشده است و بدون پاسخ بوده و ممکن است هر لحظه اتفاقاتی بیفتد. اما اینکه آیا این اتفاقات فراطبقاتی و فراقومیتی و فراجنسیتی است، به نظرم اینطور نیست بلکه جنسیت و زنان و در کنار آنها قومیتها و جوانان هم مهم هستند.
این اعتراضات ریشههایی داشته و پالسهایی از گذشته وجود داشته است، آیا این پالسها دیده نشده که منجر به این حوادث شده است؟
سیستم روی یک ایدئولوژی حرکت میکند که کانون آن از یک سمت آمریکاست و از سمت دیگر مستضعفین قرار دارد که آمریکا دشمن است و مستضعفین هدف هستند و چون این دو مورد جابجا نشده و تغییری در آنها رخ نداده، تحلیل قدیمی را ادامه میدهند و میگویند ما وظیفه داریم به مستضعفین خدمت کنیم و همه اینها زیر سر آمریکاست، به این دلیل امکان نگاه واقعبینانه به این پدیده را ندارند، مگر اینکه یا بپذیرند آمریکا به حاشیه رفته و مستضعفین هم همراه با طبقه متوسط شدهاند.
انباشت مسائل حلنشده در ماجراهای کشور مشخص است. اگر اینبار هم شاهد انباشت مطالبات باشیم؛ با چه آیندهای روبهرو خواهیم بود؟
یک اتفاق بزرگتر و فراگیرتر خواهیم داشت، این اتفاق ۲۰۰شهر، دانشگاهها و نیروهای فعال اجتماعی را درگیر خود کرد. اتفاق بعدی که ممکن است رخ دهد بسیار بزرگتر است و آنجاست که شما فراتر از ۲۰۰ شهر را خواهید داشت و همه گروههای اجتماعی همراه خواهد شد و در آنجاست که نزدیکی طبقات پایین و متوسط را شاهد خواهیم بود.
در بیانیهها و نشستهای فعالان سیاسی و حزبی بیم و انذار بسیاری داده شده است؛ میتوان امیدوار بود که سدی ایجاد شود که بخشی از مسائل حل شده و ما شاهد ادامه انباشت مسائل نباشیم؟
ما وظیفه داریم که امیدوار باشیم وگرنه یا باید در خانه بخوابیم یا به معترضان بپیوندیم. ما در تلاش هستیم که اصلاحات صورت بگیرد، ما مجبور به امیدواری هستیم، اما فکر میکنم همچنان امیدواری وجود دارد زیرا در این کالبد نظام اجرایی کشور که کارشناسان در عرصههای مختلف حضور دارند، همه افرادی هستند که از جامعه هستند و مشکلات را میشناسند و خودشان عصبانی هستند. چون این نیرو خودش آگاه است و در دستگاه ایدئولوژی حضور ندارند، این امکان است که اصلاح را ممکن کنند و به این نیروها میتوان امیدوار بود که نظام سیاسی را وادار به اصلاحات کنند.
بهطور کلی نظرتان درباره دومین بیانیه جبهه اصلاحات چیست؟ آیا صرفا با بیانیه دادن میتوان در اتفاقات کشور راهگشا بود؟
نیروهای فکری و تحلیلی و ایدهساز باید بیانیه بدهند و حرف بزنند، همین امر جلوی رادیکالیسم را میگیرد و موجب میشود نیروهایی که میل به تغییر دارند، به انزوا نروند. این اتفاق خوبی است و باید گفت و گفت و گفت تا شنیده شود، اما اینکه شنونده طبقات اجتماعی، نظام کارشناسی یا طبقه بالای سیستم باشد، مهم نیست. بالاخره وقتی شنیده شد، تولید نیرو خواهد کرد و این نیرو مسیر تغییر را رقم خواهد زد. از این حیث تلاش تمام کسانی که در این عرصه هستند، از اصولگرایان عاقل تا اصلاحطلبان مفید است تا گفتوگو صورت بگیرد و امید به بهبود را رقم بزند.