بهار بهانه ای برای تغییر است
![](https://www.ulkamiz.ir/wp-content/uploads/2021/02/images-10.jpg)
پایگاه خبری اولکامیز – قمرالدین سیدی : بهار بهانه ای برای تغییر است .تغییری که به طبیعت بی جان ،جان می دهد. به تن عریان طبیعت قرطه می پوشاند به رنگ رؤیا.
به مقراض مهارت تقریض می دارد آن مشاطه گر ایام،که خیاط زبر دست، بر دستبرد بی دست آن ، دست به حیرت گزیده و واله و سرگردان به تحیر می نشیند.
بهار ،تن می دهد به آرایش،به تن بی تن تنه درختان تا به گل های منقوش و مفروش جهت نغمه سرایی بلبل خوش لحن خویشتن را به ناز بیاراید.
در بهار درختان با برگ های رنگارنگ خویش به نسیم باد ملایم کمانچه می کشند .صنوبران و سپیداران با شاخساران تارگونه خویش به ساز خوش تار می نوازند .بلبلان به شوق غنچه نو عروس نو رس خویش به آهنگ کمانچه و دوتار دلنواز درختان درافشان ،مست ومسحور خوانش خمارآلود خویش را به طبیعت تحفه می بخشند.
در بهار جمادات و نبادات همگی سرود دوستی سر داده و پرچم سبز وحدت و یگانگی را بر قله مهر و مهربانی به اهتزاز در می آورند .و گاه نیز در کنف شعاع پرتو افشان رنگین کمان به رقص نور با تکان دادن سر وگردن به پایکوبی می نشینند و کهنه گی و فرسودگی را در سیاه چال ایام دفن نموده و خنده و لبخند را جایگزین آن می نمایند.
آیا آرایش ایام درس عبرتی برای انسان ها نیست؟ آیا با بهار طبیعت ، بهار انسانیت نیز به شکوفه می نشیند؟
اینها سؤالاتی است که ذهن جویای بیدار دلان را به کنکاش وا می دارد .
در سالی که گذشت کم نبودند انسان هایی که در کلبه احزان خویش جهت تامین هزینه تحصیل و تسریر یوسف گم شده خویش در بند هر دری عرق شرم ز جبین ریخته و به دلیل بند ناگسسته خود به دست نامردمان نااهل در پستوی حزن و اندوه زانوی غم بغل کرده اند.
کم نبودند انسان های با شرافتی که سر سحر، هنگام خواب خواب آلودگان دنیا دار غدار از خواب شیرین سحرگاهی بیدار شده و با زباله دان های کوچه پس کوچه شهر دست دوستی داده و سعادت و نان روزی فرزندان گرسنه خویش را از زباله های کثیف ولی مهربان ز انسان های غافل شهر جستجو کرده اند .
کم نبودند انسان های که به دنبال نان روزی خویش کیلو متر ها مسافت را با تن فرسوده پیاده روی می کردند ولی در مقابل آن انسانهایی که جهت هضم غذای جوراجور دپو شده در خرمن تن خویش همراه با سگ تربیت یافته به ظاهر زندگی نوین امروزی و مدرنیته ، با غفلت از فرزند گرسنه همسایه دیوار به دیوار خود کیلومتر ها راه را پیاده روی می کردند که به ظاهر هر دو پیاده روی است ولی آن به قیمت جان و نان بوده و این به زینت فخر فخر فروشان است.
کم نبودندانسان هایی که اسب بی عزتی و بی شرفی را زین نموده و در بحبوحه امراض واگیر کرونا به عوض کمک به همنوعان خویش با بی شرمی تام ماسک های موجود بازار را جهت سود سودایی خود به بهای جان همنوعان در انبارها احتکار نموده و همچنان در میدان رذالت و بد بختی به تاخت وتاز پرداختند .
آری دوستان آیا بهار طبیعت و نوروز تأثیری در بهار انسانیت دارد ؟آیا با خانه تکانی طبیعت، انسان ها نیز به خانه تکانی دل های فرسوده و پر از کینه خویش مبادرت می کنند ؟
در واپسین روزهای سال ،صفوف فشرده مرغ بی آزار و روغن بازار در این درندشت بی در و پیکر نشان از افول انسانیت وخموشی چراغ وجدان بی وجد انسان هاست.
دوستان و همنوعان این دل نوشته ها و گلایه ها حکایت از ماست که بر ماست.ولی حقا که اجحاف و بی انصافی است افسار قلم را گسیل نداشتن بر صفوف سطور این مرقومه، ازانسان های با شرفی که عزت و ایمان خویش را در طبق اخلاص نهاده و به همراه اشک های ریخته بی پناهان، آنان نیز به بغض اشک ریختند و در غم و اندوه مریضان لاعلاج و زندانی های بی گناه بی سرپرست از جان مایه گذاشته و جهت رفع مشکلات آنان خواب را بر چشمان خویش حرام نموده وجهت مساعدت و معاضدت همنوعان خود شرم و شماتت را به قلاده مهرو مهربانی بند نموده و از رفتن به هر دری ابایی نداشته اند.