به مناسبت سالروز درگذشت احمد شاملو
دوم مردادماه ، بیست و سومین سالروز درگذشت احمد شاملو گرامی باد.
پایگاه خبری اولکامیز – “….من ترکمن ها را بیش از هر ملت و هر نژادی دوست می دارم، نمی دانم چرا؟” احمد شاملو
…..هر شعر خوبی به دنبال خود پرسش های بسیار و آگاهی بی شمار به جا می گذارد، آن هم نه برای دیروز و امروز ما ، بلکه برای تمامت عمرمان. مانند من که از سال ۱۳۳۶ که یادم است تا امروز با این شعر زیسته ام و شاید عمر نسل های آینده نیز با آن معنا یابد.
شعر” دختران دشت!”
«از کتاب زخم قلب آمان جان»
دختران دشت!
دختران انتظار!
دختران امید تنگ
در دشت بی کران،
و آرزوهای بی کران
در خلق های تنگ!
دختران خیال آلاچیق نو
در آلاچیق هایی که صد سال!ــ
از زره جامه تان اگر بشکوفید
باد دیوانه
یال بلند اسب تمنا را
آشفته کرد خواهد…
دختران رود گل آلود!
دختران هزار ستون شعله به تاق بلند دود!
دختران عشق های دور
روز سکوت و کار
شب های خسته گی!
دختران روز
بی خسته گی دویدن،
شب
سرشکسته گی!ــ
در باغ راز و خلوت مرد کدام عشق ــ
در رقص راهبانه ی شکرانه ی کدام
آتش زدای کام
بازوان فواره یی تان را
خواهید برفراشت؟
افسوس!
موها، نگاه ها
به عبث
عطر لغات شاعر را تاریک می کنند.
دختران رفت و آمد
در دشت مه زده!
دختران شرم
شب نم
افتاده گی
رمه!
از زخم قلب آمان جان
در سینه ی کدام شما خون چکیده است؟!
پستان تان، کدام شما
گل داده در بهار بلوغ اش؟
لب های تان کدام شما
لب های تان کدام
ــ بگویید!ــ
در کام او شکفته، نهان، عطر بوسه یی؟
شب های تار نم نم باران ــکه نیست کارــ
اکنون کدام یک ز شما
بیدارمی مانید
در بستر خشونت نومیدی
در بستر فشرده ی دل تنگی
در بستر تفکر پردرد رازتان
تا یاد آن ــ که خشم و جسارت بودــ
بدرخشاند
تا دیرگاه، شعله ی آتش را
در چشم بازتان؟
بین شما کدام
ــ بگویید! ــ
بین شما