یادداشت

احمد محمدی وطن پرست بود

لطیف ایزدی ، اولکامیز : چهارشنبه نوزدهم شهریور ماه ۹۹ در دبیرستان ابوحنیفه یکی از بهترین مدارس گنبد تدریس داشتم. مدرسه ای  از نظر آموزشی  بالاست ولی محروم. ساختمانی قدیمی و تخریبی دارد که نیاز به تجدید بنا دارد. طبقه بالا کلاس ۲۰۵ . پنجره های بزرگ باز بود بیرون چشم انداز زیبایی داشت کمی آن طرفتر رود گرگان با پیچ و خم هایش و پل اخوند آباد دیده می شد. شرایط کرونایی بود و تعداد دانش آموزان محدود. همان روز درس اول فارسی ۲  که شعری زیبا از شیخ اجل سعدی شیرازی بود را تدریس کردم . در بخشی از آن آمده بود :

کسی نیک بیند به هر دو سرای / که نیکی رساند به خلق خدای

معنی و مفهوم شعر را توضیح دادم و به دانش آموزان گفتم که در حد توان نیکوکار باشند. از افراد نیکوکار و خیر منطقه چون محمدی ها ، طاهری ها ، موحدها ، شهرکی ها ، ابراهیمی ها ، آق پورها و آل جلیل ها و . .  به نیکی یاد کردم که منشا خیر و خدمت به جامعه بوددند که باید نامشان را به نیکی یاد کنیم.

پس از مدرسه به منزل رسدم که از طریق فضای مجازی خبر وفات احمد محمدی را خواندم. سخت متاثر شدم . همین ماه گذشته بود که شهردار  آنامحمد نیازی دعوت حق را  لبیک گفته بود. دو مرد کارآفرین . دو فعال اقتصادی که از مردان نیک روزگار بودند.

احمد محمدی در در ۸۴ سالگی و در بحبوحه ی تبلیغات  انتخابات مرحله دو انتخابات مجلس یازدهم در حوزه غرب ترکمن صحرا و استان گلستان وفات یافت. مردی که برای حداقل چهار دهه ۴۰ و  ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ چهره ای محبوب بود. یک نوع نوستالژی . نامش پرخاطره بود و یادآور روزی رساندن به دیگران. بیانگر مدیریت . راوی امیدواری و حکایت  اقتدا ر، قاطعیت، صلابت و درستکاری.

به باور این قلم احمدی محمدی یک وطن پرست نمونه بود .با جود تمال ناملایمات و مشکلاتی که برایش ایجاد شد و بوجود آوردند ولی باز به عشق وطن  و برای اعتلا و پیشرفت کشور کوشید. همچو بسیاری از اغنیا  به دیار بیگانه نکوچید. در خوشی ها و ناخوشی ها کنار مردم بود. شدائد را به جان خرید  اگر چه بخش هایی از املاک و دارایی ها  و کارخانه اش را  از وی گرفتند ولی با اراده ای آهنین از باز دو باره برخاست کارخانه نورد را راه انداخت کارخانه آرد وی در ایران سرآمد بود.

در این بیست سالی که در گنبد هستم هنوز احمد محمدی را از نزدیک ندیدم. ولی بارها نام نیکش را شنیده ام.  همه از او به نیکی یاد می کردند.  دوست داشتم با وی گفتگوی رسانه ای داشته باشم ولی می شنیدم که وی  اهل مصاحبه و تبلیغات نیست. به سراغش نرفتم.  ا

جعفر آقچه لی یکی از جماعت مسجد کوله حاجی وکیلی که ۳۰ سال در کاخانه اش کار کرده بود  از راستی و درستی و بذل و بخشش و رعایت حق کارگزان و اهمیت دادن به رزق حلال توط احمد محمدی  برایم سخن ها گفت که انشا”الله در آینده متتشر خواهم کرد.

احمد محمدی مدیر واقعی بود. ژن مدیریت را از پدرش به ارث برده بود. اقتدار  وصلابت و درستکاری اش زبانزد بود. خاندان اصیل و خوشنامی داشت. و اکنون امین محمدی فرزند برومند و کار آفرین احمد محمدی راه و اهداف و آرمان پدرش را تداوم می بخشد. این یادداشت را با شعری از حضرت مولانای بلخی به پایان می برم و زنده یاد احمد محمدی را  مصداق واقعی اش می پندارم .

محسنان مردند و احسانها بماند / ای خنک آن را که این مرکب براند

ظالمان مردند و ماند ان ظلمها / وای جانی کو کند مکر و دها

گفت پیغامبر خنک آن را که او / شد ز دنیا ماند از و فعل نکو

مرد محسن لیک احسانش نمرد / نزد یزدان دین و احسان نیست خرد

لطیف ایزدی ، دبیر ادبیات مدارس گنبد

جمعه ۲۱ شهریور ۹۹

 

 

 

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا