مقاله

نگاهی بر کتاب سخاواتلی عُمر / بخش آخر

حکایتی دیگر در مورد قارابی

پایگاه خبری تحلیلی اولکامیز- حبیب الله نیازی ساعی* با نگاهی بر کتاب سخاواتلی عُمر و اطلاعاتی در مورد طبیعت شناس و دانشمند محاسبه گر ایّام و فصول ” قارابی ”        نوشت  :

روزی روستای محل زندگی قارابی مورد هجوم راهزنان یکی از خان های اطراف قرار می گیرد که در آن واقعه راهزن ها به همراه دامها یک پسر نوجوان را هم با خود به اسارت می برند.

ریش سفیدان محل با مشورت و برای جلوگیری از اقدام متقابل و خونریزی بیشتر، قارابی را بهمراه یک جوان دیگر به نزد خان می فرستند تا نوجوان را برگرداند. قارا بی به نزد خان می رود و درخواست مردم را بیان می نماید. خان از خود راضی پس از مدتی سکوت و اندیشیدن به قارابی می گوید که چه هنری داری؟

قارابی می گوید که هنر خاصی ندارم، فقط محاسبات ایام طبیعت را بلد هستم. خان می گوید اگر اینطور است پس بگو ببینم فردا وضعیت هوا چگونه خواهد بود؟ قارابی پاسخ می دهد فردا برف خواهد بارید. خان به همراهانش می گوید اینها را در جایی نگهداری کنید و آب و غذایشان را بدهید.

اگر حرفش درست بود نوجوان اسیر را بدهید ببرند و اگر درست نبود خودشان را زندانی کنید. طبق پیش بینی قارابی صبح همه جا را سفید پوش کرده بود. بدین ترتیب همانطور که قبلا شکور بخشی برادر بزرگش را با نواختن ساز دوتارش آزاد کرده بود، قارابی هم نوجوان اسیر را با پیش بینی درست وضعیت هوا آزاد می نماید.

یکی از برادران حاجی پارسی، قاراخان نام داشت که یکی از پسرانش بنام آقجا حاجی با عالم طبیعت شناس قارابی مراوداتی داشت. روزی از قارابی می پرسد آیا می دانی که چه مدت از بوجود آمدن این دنیا می گذرد؟

قارابی پاسخ می دهد این دنیا شش(۶) بار پُر و شش(۶) بار خالی شده است!. شما در هفتمین دوره هستید.

آقجا حاجی گفته است که هر چه فکر کردم و پرس و جو نمودم نتوانستم راز این سخن قارابی را بفهمم و حقیقت مطلب را درک نمایم و تا بحال کسی هم پاسخ قانع کننده ای به من نداده است!.

بنا بر گفته ی  اِسن باللیوو که در سالهای ۲۰۰۹-۱۹۲۳ میلادی میزیسته است، بنقل از پدرش (۱۹۴۹ -۱۸۸۰) : در سالهایی که من در کُشتی جایزه اسب را برده بودم، تخمیناٌ در سالهای ۱۹۵۰-۱۹۰۰ ، میسّر شد که قارا بی را ببینم.

با اینکه حدود ۱۰۰ سال سن داشت ولی مانند دیوار آجر چینی شده، راست قامت و تندرست بود. بنا براین او احتمالا در اوایل قرن ۲۰ – ام از دنیا رفته است.

در مورد ازدواج قارابی، در میان نزدیکان و فامیل هایش روایت زیر نقل می شود. او مدت زیادی مجرد و تنها زندگی نموده است. عاقبت هم تمایل به ازدواج با زنی تنها و بی شوهر، بنام اوغول منگلی تمایل به ازدواج نشان می دهد. اوغول منگلی قبول می کند و می گوید که با این ازدواج به امید فرزند نباش، از من صاحب فرزندی نخواهی شد.

قارابی با دقت نظر به صورت او نگاه کرد و پس از مدتی انگشت اشاره اش را بسمت او نشان داده و می گوید که فقط یک پسر بدنیا خواهی آورد. همانطور که قارابی پیش بینی کرده بود، از او صاحب فرزند پسری می شود که اسم او را ” تورکمن حاجی ” می گذارند. بنا به گفته ریش سفیدی بنام حاجی خدر جان آغا، او در سال ۱۹۱۸ از دنیا رفته است. و نوه ها و نبیره های او در حوالی اترک، برکت و شهر بالقان آباد زندگی می نمایند.

*کارشناس ارشد کامپیوتر(نرم افزار)

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا