تورکمن صحرا

در فراق مُرادِ صحرا

پایگاه خبری اولکامیز – آنا خالی زاده: خورشید در صبح سی ام دی ماه خیلی روی طلوع نداشت. دنبال بهانه بود که دیده نشود اما چرخ گردون طبق روالش باید می چرخید و بهانه به خورشید نداد و تاریکی کم کم رفت و روشنایی خورشید ظاهر شود و خورشید می‌دانست با شروعش غروب زود رسی برای مراد صحراست و ای کاش صبح نمیشد خورشید نمی تابید به هربهانه مثلا ابر سیاه سردی با سوز و سرما که مدرسه ها باز نمیشد .

مراد مان همچنان آرام می خوابید اما نظم نظام طبیعی مجال نداد و پگاه و خورشید هر چند آرام اما سر رسیدند و در چنین صبح صادقی صادق ترین دوستمان  پر کشید و  باور کنید مغز دست و قلم هیچ کدام یارای هم نیستند هم این اتفاق را قبول نکردن و هم ،،،نبود مراد صحرا را نمی پذیرند لذا نمی توانم از نبودش بنویسم بلکه از داشته هایش بنویسم که همیشه در فکر ما  باشد اما

مراد قربانی مرد اندیشه و امید و سخنوری بی بدیل بود و رک بودن و صداقت هم شعارش بود. هم مرامش و تعصب در قومیت همتا نداشت. در کمک به نیازمندان هر چند پیش قدم بود اما شعارش این بود گدایی یاد ندهید بلکه تولید ثروت را به فقیر یاد دهید تا صحرا بدون تکدی باشد و واقعا خودش عمل می کرد و در طول حیاتش بارها و بارها جون پست و شغلی نداشت ولی سریع شغلی با کمترین سرمایه ، بدون کوچکترین خجالت و دلواپسی اجتماعی، ایجاد میکرد تا الگو برای دیگران باشد مثلاً بساط داشت کنار خیابان در تنگراه که باعث شد خیلی ها آنجا این شغل را برپا کنند و یا خرید و فروش دنبلان و خرید و فروش اتومبیل و حتی درآمد از تبلیغات و آگهی و سخنوری و خیلی ایده تولید ثروت و شغل در سر داشت که اجل نداد مجال.

از نظر مدنیت و فرهنگ و اجتماعی بودن باید گفت انسان نمونه ای بود چون در خانواده ای فوق العاده فرهنگی و مدنی و تحصیل کرده تربیت شده بود و در معاشرتها  راحت متوجه می‌شدی و صداقت و بی آلایشی در خانواده شان نمود داشت.

مراد دست پرورده این خانواده و پدر ایشان جزو اولین تحصیل کردگان صحراست. اولین کاندیدای نمایندگی مجلس می باشند که تمام فرزندانش نیز تحصیلات عالیه دارند و مراد صحرا از این خانواده رشد و نمو کرده و دارای ایده و نظر برای خلقش هست هر چند صدحیف که دیر نپایید.

آری این مرد جسور، شیک پوش و دردمند، خستگی را نمی فهمید کار برای خلق و ملتش افتخار بود. هیچ تبعیض را برنمی تابید. گرفتن حق مردمش از حکمرانان آرمانش بود در این مدت کمی که در جامعه خودمان فعال شد در تمام  نقاط صحرا خودش و مرامش و ایده اش را نشان داد در تمام جلسات حاضر بود .

دوست مهربانم هر چه بگم کم گفتم اما میدانم از کل مرامت و داشته هایت هیچ نگفتم فقط بدان داغی که قلبم امروز تحمل می کند و اشکانی که از چشمانم سرازیر می شود ، نه سوی دیدن میدهد نه توان نوشتن فقط آرزو می کنم در کنار دوستانت و در پناه حق رستگار باشی و بس.

www.ulkamiz.ir

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا