من درد مشترکم مرا فریاد کن
پایگاه خبری اولکامیز- به قلم مهندس امین بهلکه زاده : مدتها بود میخواستم در باره رمان آتش بدون دود از منظر زیبایی شناسی و به صورت تطبیقی مطلبی بنویسم تا هم عرض ارادتی باشد به نادر ابراهیمی بزرگ و هم فتح بابی باشد بر این سبک از نقد ادبی، مثلا بنویسم آنجا که عشق و حماسه در هم میآمیزند در پیوند گالان و سولماز، گویی شعر پابلو نرودای انقلابی سروده میشود که:
گیسوانت تار به تار از آن من باد
و از تمامی سرزمینها تنها قلب وحشی تو وطنم.
اما با دیدن نوشتاری چند از نگاه دیگر در روزهای پیشین لازم دیدم توضیحاتی را دیگر گونه بنویسم.
آتش بدون دود در قالب رمان نوشته شده که لازمه آن تخیل نویسنده در خلق کمی و کیفی شخصیتها، زمان و مکان رویدادهاست بنابراین بر خلاف سفرنامه ها و مکتوبات مستند که منطبق بر واقعیات هستند نویسنده برای محتوای پیام خویش از فرم و قالبی بهره میبرد یا آن را خلق میکند.
نکته مهمتر، نگاه فلسفی و سیاسی نویسنده استوار براین است تا زمانی که ظلم و بی عدالتی از ریشه خشکانده نشود جنگ و دعوا بر شاخه و برگ آن بی معنا و بی پایان است. چنانچه در جلد اول و دوم، اختلاف طوایف ترکمن با هم، اختلاف ترکمنها با قومیتهای دیگر همچون فارسها،خرافه پرستی، علم گریزی،بی قانونی و بی اعتمادی و سنتهای غلط را همچون شاخ و برگ این بی عدالتی بزرگ میداند و از جلد سوم و اتحاد بزرگ اشاره به ریشه ظلم میکند.
نویسنده گان هم دوره نادر ابراهیمی هم اینچنین اند همچون محمود دولت آبادی که در اثر مهم خود یعنی کلیدر از منظر قومیت و خانواده ای کورد زبان داستان بی عدالتی و ظلم را روایت میکند، ابراهیمی در رمان یک عاشقانه آرام هم بر سر این بی عدالتی ها فریاد میزند آنجا که در برابر مامورانی که کتابهایش را با لگد پرت میکنند فریادی از پس تاریخ بر میآورد که مغول ها آمدند، مغولها، مغولها.
به نظر من داستان آتش بدون دود و ماهی سیاه کوچولو و کلیدر و همه و همه داستان این شعر احمد شاملوست:
من درد مشترکم مرا فریاد کن…
www.ulkamiz.ir