پایگاه خبری اولکامیز- هفتاد و ششمین نشست انجمن جیحون به شاعر گرانسنگ ترکمن عبدالخالق آدمی اختصاص می یابد. به همین منظور در این نشست شاعران و صاحبنظران شعر و ادبیات ترکمنی جمعه هفتم دی ماه از ساعت در خانه فرهنگ شهرداری گنبد به نقد و بررسی اشعار عبدالخالق آدمی می پردازند. به همین بهانه با این شاعر هنرمند روستاهای نوار مرزی بخش داشلی برون مصاحبه ای انجام دادیم که درپی می آید. با ما همراه باشید:
خودتان را به طور مختصر و کوتاه معرفی کنید؟
عبدالخالق آدمی هستم نام پدرم کمک می باشد. در سال ۱۳۴۲ شمسی در سهر گنبدکاووس به دنیا آمدم. در روستای دوزالوم از توابع بخش مرزی داشلی برون زندگی می کنم. پنج فرزند ( ۲ پسر و ۳ دختر ) دارم. ما ۶ برادر و ۴ خواهر هستیم. یکی از برادرانم به نام عبدالحی آدمی در هشت سال جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند.
در باره سطح تحصیلات خود صحبت کنید آیا در حوزه هم درس خوانده اید؟
پنجم ابتدایی درس خواندم . کمی سواد حوزوی نیز دارم. ( آن زمان در روستا فقط تا چهارم ابتدایی بوده و پنجم را بعدا در گنبد گرفتم ) البته بسیار اندک معلوماتی که دارم ثمره ی مطالعه آزادم میباشد که کتاب های زیادی را مطالعه کرده و مدام با حل و طراحی جدول سرکار داشتم.
چند سال در حوزه طلبه بودید؟
حقیقتش بچه بودم و درست یادم نمیاد چند سال در حوزه علمیه بودیم ولی حدس میزنم که پنج – شش سال باید باشد.
چه شغل هایی را تجربه کردید؟
تعمیرات لوازم برقی ( رادیو – تلویزیون – لباسشویی – جارو برقی )
در این میان چند سال سیم کشی ساختمان هم کار کردم و به علت بالا رفتن سن به شغلی قبلی برگشتم.
چند سال نیز برای برخی نشریات جدول طراحی کردم (جهت همکاری افتخاری)
تاکنون چه کتاب هایی از شما منتشر شده است؟
۵ کتاب از من چاپ شده است. کتاب اول ( طنز ) به زبان فارسی با حمایت و مشارکت استاد رجب محمد بشارتی فر و چهار اثر بعدی اشعار ترکمنی با حمایت آقای رشید ابرکار به چاپ رسیدند که از ایشان تشکر می کنم.
یک کتاب آماده به چاپ ( تایپ شده ) بزبان ترکمنی دارم ( اشعار کودکان و نوجوانان ) سالها پیش استاد محمود عطاگزلی تایپ کرده بودند و بخاطر مخارجش کنار گذاشتیم و چند اثر دیگر آماده و تایپ نشده دارم
اشعار فارسی هم کم و بیش دارم ولی روی آنها خیلی پایبند نیستم اما داستانها را بزبان فارسی مینویسم.
آقای آدمی بفرمایید که شعر و شاعری به شما چه داد و از شما چه گرفت؟
باید بگویم که: شعر و ادبیات شبها خواب از چشمانم ربود و به جای آن صدها دوست و رفیق و اعتبار نزد دوستان برایم داد
شما گاهی دوتار و کمانچه می نوازید و خوانندگی می کنید در این باره صحبت کنید؟
خوانندگی و نوازندگی، در حقیقت هنر مورد علاقه من نیست و گاهی اتفاق میافتد که در طول سال یکبار هم دوتار و کمانچه را از نزدیک نمی بینم
به نظر شما شعر و موسیقی چه ارتباطی با هم دارند؟
شعر و موسیقی در حقیقت مکمل یکدیگر هستند
کدام شخصیت های فرهنگی ادبی و … بر شما تاثیر مثبت گذاشته اند؟
در این میان نام مختوم قلی و کمینه و ذلیلی و ملا نفس و مسکین قلیچ و دیگر شعرای کلاسیک ترکمن همیشه در ذهن بکر من زنده بودند، چون همه آنها را از دایی ام می شنیدم.
چگونه به دنیای شعر و شاعری و ادبیات علاقمند شده اید؟
بچه که بودیم و خودمان توان خواندن را نداشتیم فقط از شنیدن اشعار لذت میبردم. دایی خدا بیامرزم بنام موخد حاجی، آن زمان که در روستا افراد اهل مطالعه کم داشتیم ، کتابهای زیادی داشته و دائم در حال مطالعه بودند
اگر چه ما بچه بودیم باز هم وقتی کتابهای ترکمنی را مطالعه میکرد به ما هم توضیح میداد و با درک بسیار کمی که داشتیم شعر برایم جذابیت داشت.
من هم گاهی چیزهایی که از نظر خودم شعر بود را نوشته و میگفتم : دایی شعر سرودم
دایی ام چند لحظه آنها را مرور کرده و با لبخند خالی جوابم را میداد و پس از مکثی کوتاه میگفت: بنویس ، بازهم بنویس.
بعدها میفهمیدم که نوشته های من از نظر ایشان مردود بوده است
با این وجود تشویقم میکرد و هیچوقت چیزی نمیگفت که به روحیه من زننده باشد
بنابراین نمیتوانم یک نفر یا دو نفر را نام ببرم و بگویم اینها تأثیر داشته اند
اگر چه ادعایی بر شاعر بودن خودم ندارم ولی اگر شخصی به نام موخد حاجی دایی من نبود و یا اگر هم باشد اهل مطالعه نبود این اندک تجربه ای که در شعر و شاعری دارم را نیز احتمالا نمیداشتم.
در مورد نشست نقد و بررسی اشعار شاعران چه نظری دارید؟
انتقاد و پیشنهاد به نظر من بزرگترین و بهترین هدیه ای است که جامعه میتواند به یک شاعر یا نویسنده بدهد. چون میگویند: همه را همه دانند یک نفر خودش نمیتواند همه باشد
چه سخنی با نقادان دارید؟
بنده یک شعار همیشگی دارم حتی آن را گاهی با خط درشت مینویسم: انتقاد ، نردبان من است
همیشه برای شنیدن انتقاد و پیشنهاد آماده هستم
چون گاهی اتفاق میافتد که، شخصی در مورد یک شعر چیزهایی میگوید که حتی به ذهن خود شاعر نرسیده و خودش هم یک بیت شعر تاکنون ننوشته ولی با دید وسیع میتواند اشعار دیگران را تحلیل کند.
بنابراین باید آماده باشیم برای شنیدن نظر شاعر و غیر شاعر و حتی الامکان از آنها استفاده بکنیم
از نقادان میخواهم که بدون ملاحظه نقد کنند و تا جای ممکن انتقاد داشته باشند نه پیشنهاد.
پیشنهاد هم گاهی لازم است اما انتقاد سازنده و خالی از غرض به نظر من بهتر از پیشنهاد است.
گفتید شعر فارسی هم دارید یک نمونه از اشعار فارسی تان را بیان کنید؟
« دل غافل »
ای دل رسوای غافل تا کجا بردی مرا؟
رهنمای کاروانم خوانده بودم من تورا
گرنمیدانی رهت را ساربانی چه حاجت
درحضور نفس رهزن غافلم کردی چرا؟
خود مبرا گشته از این جرم و عصیان تنم
نمیدانستم که روزی می زنی بد افترا
وای به حال ما اگر آن دفتر آید از یسار
چه سود آن روز هرچه گویم وادریغا محشرا ؟
همسفر کردی مرا با کاروان غافلان
دگردانستم که اکنون اینچنین بود ماجرا
انبیاء و مرسلان هم رهگذر بودند و بس
چون برآنها هم نبوده مال من نیست این سرا
گرچه میدانم که اکنون باخته ام داروندار
عمر گذشته را دیگر نباشد هیچ قهقرا
پشیمانی را نباشد ذره سودی ای دلم
«آدمی» غافل مباش این چند صباح مانده را
آقای در پایان یک نمونه از اشعار ترکمنی را هم بخوانید؟
« مکانا منگزش »
ای یارانلار عُمریمیز
بیریاریم گۆنه منگزش
گچیب باریار دمبدم
هر گونینگ دۆینه منگزش
دورسانگ عقلینگی آیلاب
یاشاماق قینا منگزش
تن ایچینده بی قرار
آمانت جانا منگزش
آخردا بارجاق یرینگ
قارا زمینه منگزش
ـ—————
گیجه گۆندیز آیلانار
بو چرخی فلک گردان
موندا دائم دورجاق یوق
نه نامردان ، نه مردان
سندن رخصت سورامان
چیقار بیرگون شیریم جان
کیمسه لر مال عشقیندا
گیجه گۆندیز سرگردان
بایلیق دییب ایلغاشی
ادیل قارونا منگزش
ـ————–
نیچه لرینگ دۆنیأده
آدملیق حیلی یامان
اورماسادا ال بیلن
آولیق دیر دیلی یامان
هر مکاندا هر ایشده
آغتاران یولی یامان
خیانت دیر ادمیشی
یۆرکده پألی یامان
یؤنه گؤرسنگ داشیندان
بیر مسلمانا منگزش
ـ————-
مالینگدان بایلیق بولماز
بولماسا اعتبأرینگ
دۆنیأ مالی دۆنیألیک
هر نه الینگده بارینگ
یؤنه عُمرینگ یاقماق دیر
نفس اوچین چکن زارینگ
مالینگ آلیب گیدمأگه
یوق سنینگ اختیارینگ
نأچه گز آق قمیصینگ
یاقاسیز دونا منگزش
—————
گؤزینگ یومدیغینگ قالار
مالینگ، آتینگ ،اشه گینگ
هیچ بیری قوات برمز
بولوب بیلده قوشاغینگ
گؤزلأب قالار دوغانینگ
همده اوغلان اوشاغینگ
سونگقی بارجاق یرینگده
قوم دیر یاسسیق دۆشه گینگ
قارا یرینگ آستیندا
قازیلان هینه منگزش
—————
نه یاغشیدیر عالم لار
عالم لیق دونی بیلن
کدخدالیق کۆیسه مأن
بولسالار دینی بیلن
نچون دۆنیأنینگ مالی
کؤیدیرر جانی بیلن
غریبلارینگ قایغیسی
گۆنده لیک نانی بیلن
بایلار هرنأچه ییغسا
قوری بیر سانا منگزش
—————
بیر نیچه قاضیلارینگ
حقی یازماز ال لری
نچۆک بولار شولارینگ
محشر گۆنده حال لاری
یاغی بولمازمی شول گۆن
ییغان حرام مال لاری
زر گؤرسه حقدان گچیب
گنگدیر توتان یول لاری
مسلمانام دیسه ده
پایاسیز دینا منگزش
————–
دۆنیأ مالینگ عشقیندا
نفسه اویان ملا لار
الیب بی دن شرمنده
بولان قوری سلله لر
هر دم بزأب صفاتتین
گییب اوزیین حُلله لر
گؤزلر ایلینگ الینده
ییغماق اوچین غلله لار
زیارت جای شولارغا
سودا دوکانه منگزش
————–
گیجه لر اوغرین اوغرین
حق عشقیندا آغلاسانگ
مظلوم لارا اویلانیب
یۆرک باغرینگ داغلاسانگ
نان بریب غریب لارا
غملی گؤونین چاغلاسانگ
آدمی شو دۆنیأده
بیلینگ حقا باغلاسانگ
آخردا بارجاق یرینگ
عجب مکانا منگزش
گفتگو از: عبداللطیف ایزدی
دی ماه ۱۴۰۳
www.ulkamiz.ir