یادداشت

رویاپرداز پرچم عدالت

پایگاه خبری اولکامیز –

آننا در آرزوی کوچه ای بود که در آن جشن عدالت برقرار بود ولی تا رسیدن به آن کوچه، برزن همسایه و دایی نامهربان فاصله بود.

دایی های خود گم کرده و غرق در خودشیفتگی قرارشان با دایی ،

عدالت و برابری در نان، مدرسه و خانه بود ولی دایی ، سبوی پیمان شکست

و کاسه قدرت به دست گرفت

فراموش شد هر آنچه پیمان بود، پسا ،پس از، پیمانه های قدرت،

آری، آننا دادا عاشق کوی عدالت بود و پیشرفت،و  با سالها فاصله و دور  از خیمه خودشیفتگان ،

او دیگر خواهی تمام عیار بود.

خواهان صحرای آباد، ایران توسعه یافته مبتنی بر عدالت،

او با این رویای قشنگ، بی خداحافظی پیش عادل اعظم رفت، بلکه شفاعت ما و جهان ما را بکند.

امید که در کوچه های گنبد ، صحرا و ایران ، پرچم و جشن عدالت ، رفاه و پیشرفت برقرار شود

و ما در آن روز به یاد آننا و آنناها بغض مان بترکد،

سینه های پررنج مان اندکی فراخ شده و نوای گریه  سر دهیم.

 و تا آن روز آننا ادا یاد رنج های تنهایی ات، یاد حرص های جانانه و خنده های تلخ ات به روزگار و نامردان روزگار و یاد قلم های روان ات ، جستجو گر برابری، عدالت تصویرگر رویاها و آرزوهای زیبایت گرامی باد.

دکتر محمد نظری یک مرداد۱۴۰۳

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا