دردسرهای وام کشاورزی
اولکامیز- امان محمد خوجملی: امسال کشاورزان منطقه گنبد در خصوص دریافت نهاده های کشاورزی مانند بذر و کود گرفتاریهای زیادی داشتند. توزیع بذر با سوء مدیریت به دست کشاورزان واقعی و خرده مالک نرسید و سر از بازار سیاه درآورد.
بیشتر کشاورزان خرده مالک و کم بضاعت به علت تمام شدن بذردر ابتدای کار، بذر مورد نیاز خود را از بازار آزاد نزدیک دو برابر قیمت دولتی خریدند. کود سیاه (دی فسفات آمونیوم) هم در جهاد کشاورزی وجود ندارد اگر هم باشد قیمت دولتیش هم سرسام آور است. کشاورزان از خیر استفاده آن گذشتند وبیشتر کشاورزان زمین خود را بدون کود سیاه کاشتند.
دولت برای جبران این خسارتها هکتاری دو میلیون تومان برای کشاورزان کم بضاعت وام در نظر گرفته بود تا با دریافت کارت کشاورزی آنرا از بانک کشاورزی دریافت کنند. مقداری هم وام سلف. من برای ۵.۵ هکتار زمین آبی تقاضای وام کردم. برای من ۱۱ میلیون تومان وام با سود ۱۲ درصد ۸ ماهه و ۲۰ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان وام سلف با سود ۱۸ درصد ۸ ماهه تعلق گرفت.
در مجموع ۳۱ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان. من بعد از ده روز دوندگی و برو بیاهای خسته کننده و کپی گرفتنهای مکرر و آزاردهنده از مدارک مختلف پرونده ی خودم را در یکی از شعب فرعی بانک کشاورزی گنبد تکمیل نمودم. متصدی پرونده بعد از بررسیهای بسیار دقیق و تطبیق مدارک با اصل اسناد گفت: پرونده ات تکمیل است برو ما خودمان خبر می کنیم.
اما بعد از یک هفته خبری نشد من خودم حضوری خبر گرفتم و گفتم وام من چی شد.؟ متصدی پرونده گفت: پرونده شما دو تا ایراد دارد. قرارداد کشت نداری و زمینت را بیمه نکردی. من وضعیت قرارداد کشت را توضیح دادم و گفتم در سامانه ثبت شده است و زمین را هم بیمه کردم.
بعد گفت: این مدارک را ببر ضامنت امضاء کند. من آنرا هم انجام دادم. فردا برگشتم گفتم چی شد؟ گفت: وام به شما تعلق نمی گیرد. گفتم: چرا؟ گفت: توحسابت کار نمی کند و زمینت سند ندارد. من گفتم: اینها که از اول مشخص بود چرا اینها را از اول نگفتی؟ چرا این شرایط سخت را به آخر گذاشتی؟
منکه حسابی اعصابم بهم ریخته بود با رئیس بانک یک مقدار با تندی صحبت کردم. گفتم: آقای رئیس من از اینکه تو به من وام نمی دهی ناراحت نیستم. چرا اینها را از اول نگفتی؟ این دو تا شرط مشکل را از اول می گفتی من می رفتم ادامه نمی دادم. من ده روز دوندگی کردم و نزدیک دویست هزار تومان هزینه کردم آخرش می گویی به شما وام نمی دهم.
من گفتم: از این به بعد هر کشاورزی مراجعه کند سخت ترین شرایط خود را از اول بگو تا کشاورز تکلیف خودش را بداند آیا ادامه بدهد یا نه؟ او بعد از اینکه متوجه شد من خیلی ناراحتم گفت: برو یک اجاره نامه صوری درست کن و بعد آنرا در دفتر خانه به ثبت برسان. من گفتم: آقای رئیس زمین مال خودم است.
او گفت: زمینت سند ندارد. من گفتم: پس این تاییدیه جهاد کشاورزی به چه درد می خورد؟ گفتم: چرا برای من هزینه ی اضافی تحمیل می کنی؟ درواقع کار به جایی رسیده است انسان به خاطر یک کار ناچیز هم دروغ بگوید!! و هم آن دروغ را به ثبت برساند!! وهم از جیب خودش پولی به دفترخانه بپردازد!!.
به هرحال من به پیشنهاد یکی از دوستان به فرمانداری رفتم و فرماندار نبود و نماینده فرماندار تلفنی بارئیس بانک صحبت کرد اما متاسفانه نتیجه همان بود که به خودم گفته بود. کشاورزان خرده پا هیچ کدام حسابشان کار نمی کند چون پولی ندارند در بانک ذخیره کنند. این وام متعلق به کشاورزانی است که حسابشان کار نمی کند. یعنی کشاورزان بی بضاعت.
اما متاسفانه این وام هم با این شرط و شروطهای من درآوردی بانکها به آنها تعلق نمی گیرد. بازهم نصیب پول داران می شود. تمام این کارشکنیها به خاطر این است که بانک کشاورزی با کشاورزان رابطه ی ارگانیک و اندام وار ندارد. یعنی کشاورز و بانک در سود و زیان خود ذینفع نیستند.
تمام کشاورزی هم نابود شود و همه ی کشاورزان نیز متضرر شوند بانک کشاورزی اصلاً خیالش نیست. یعنی ضرر کشاورزان به ملت منتقل می شود ولی به بانک کشاورزی تاثیری ندارد. ساختاربانکها طوری طراحی شده است کارشان با تولید کننده چندان ارتباطی ندارد.
هر کدامشان در یک جزیره ی دور افتاده ای زندگی می کنند. آیا تا به حال دیده اید که به خاطر کاهش تولیدات کشاورزی رئیس جهاد کشاورزی یا رئیس بانک کشاورزی استان از کار برکنارشده باشد؟ اینکه کشاورزان چقدر زحمت می کشند، چقدر کار می کنند، چقدر درد و رنج می کشند، برای گرفتن وام ناچیز چه هفت خوانی را طی کرده اند، چقدر وقتش تلف شده، چقدر هزینه کرده تا پرونده ی وام را به این مرحله برساند، برایشان قابل درک نیست.
اینکه ما سال بسال مشکلاتمان بیشتر می شود شاید یک دلیلش هم این باشد که ما حس مشترک نسبت به دردهایمان نداریم. از درد و رنج یکدیگر رنج نمی بریم. در نتیجه اقدام جمعی هم نداریم و به تنهایی هم نمی توانیم مشکلاتمان را حل بکنیم. با شرایط بوجود آمده من فعلاً از دنبال کردن کار صرف نظر کردم. فقط دلم به آن وقتهای تلف شده و پولهایی می سوزد که در مقدمات کاربه هدر رفته است.
در پایان از مدیرکل سازمان جهاد کشاورزی استان گلستان و انجمن تولید کنندگان گندم استان دو تا درخواست دارم. اول مشکل سند زمینهای قولنامه ای را حل کنند که به بانکهای عامل بگویند تاییدیه جهادکشاورزی کافی است. دوم مشکل کپی گرفتن از اسناد و مدارک است که هزینه های زیادی به کشاورز تحمیل می کند.
جهاد کشاورزی هر شهرستان می تواند به کشاورزان اعلام کند تصاویر اسناد و مدارک خود و زمین کشاورزیشان را از راه تلگرام یا واتساب به مرکز جهاد کشاورزی ارسال کنند و آنها را در کامپیوتر جهاد ذخیره نمایند. بعد هرارگان یا اداره یا نهاد یا بانکی از کشاورز تقاصادی کپی اسناد و مدارک نمایند، مدارک آنها را به آدرس آنها ارسال نمایند.
آنها فقط می توانند آن کپیها را با اصل مدارک تطبیق نمایند. به این ترتیب این مشکل به راحتی قابل حل است. هم در کاغذ صرفه جویی می شود و هم جلوی هزینه های غیر ضروری گرفته می شود. به هرحال تکنولوژی و فناوری برای همین چیزهاست دیگه. امیدوارم مورد توجه مدیران عالیرتبه قرار گیرد. / فردای آزاد
www.ulkamiz.ir