یادداشت

برج قابوس

پایگاه اولکامیز- محسن ظهوری : تنها بر فرار تپه‌ای بزرگ… نه امروز که در میانه شهر گنبد کاووس است، تنها در روزگاران قدیم، زمانی که خودش بود و دشتی خالی. نه خیلی قدیم احتمالا، یافته‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد در روزگار خود تنها نبوده؛ بقایایی از شهر قدیم گرگان را در نزدیکی‌اش یافته‌اند و بخشی از دیوار گرگان را به همراه تپه‌هایی باستانی که با کاوش‌های بیشتر ابهامات زیادی را برطرف می‌کنند.

آن را گنبد قابوس نامیده‌اند؛ برج گنبد قابوس. به نام کسی که فرمان ساختش را داد؛ قابوس پسر وُشمگیر. چهارمین حکمران سلسله آل زیار؛ خاندانی که پرچم حکومتی ایرانی را پس از سال‌ها تسلط اعراب برافراشت.

بنایی به بلندای ۵۵ متر؛ در عین سادگی زیبا و بی‌تزئین و پیرایه، ولی باشکوه. سازه‌ای بزرگ که روی تپه‌ای مصنوعی به ارتفاع ۱۰ متر ساخته شده؛ ساقه‌ای با ۱۰ دهدانه که ۳۷ متر بالا رفته و گنبدی مخروطی به ارتفاع ۱۸ متر که روی آن قرار گرفته. تماما از ساروج و آجر؛ آجر قرمز پخته شده. بدون تزئینات خاصی؛ با دو ردیف کتیبه که یک متن را روایت می‌کنند؛ یکی از در ارتفاع هشت متری و بالای در ورودی‌اش و دیگری در انتهای ساقه و زیر گنبد:

«بسم الله الرحمن الرحیم. هذا القصر العالی. الامیر شمس‌المَعالی. الامیر ابن الامیر. قابوس بن وُشمگیر. امر ببنائه فی حیاته. سنه سبع و تسعین و ثلثمائه قمریه. و سنه خمس و سبعین و ثلثمائه شمسیه.»

«به نام خداوند بخشنده مهربان. این است کاخ باشکوه امیر شمس‌المعالی. امیر پسر امیر. کاووس فرزند وشمگیر. فرمان داد به ساخت آن در دوران زندگی‌اش. سال سیصد و نود و هفت قمری و سال سیصد و هفتاد و پنج خورشیدی»

«قابوس» مشهورترین فرمانروای زیاریان بود که او را ادیب و دانشمند و هنردوست دانسته‌اند؛ و البته سنگدل و خشن و بی‌رحم. خصلت‌های نیکویش باعث رشد هنر و فرهنگ شد و خصایص آزاردهنده‌اش شورشی به وجود آورد که در نهایت به تمام شدن جانش انجامید. مهم‌ترین اثری که از دوره او به جا مانده، همین برج آجری بلند است که در راه گرگان به خراسان ساخته شد. اما چرا قابوس این بنا را ساخت؟ از این سازه بلند چه استفاده‌ای می‌کردند؟

بناهای این‌چنینی را “میل” دانسته‌اند، برج‌های راهنمایی که در مسیر کاروان‌ها قرار می‌گرفت تا راه را نشان دهد. اما برج قابوس متفاوت است. مورخان قدیمی ایران همچون «ابونصر محمد عُتبی»، «ابوالفضل بیهقی»، «عبدالکریم سمعانی» و «ابن‌اسفندیار» این مکان را مدفن قابوس دانسته‌اند. همچون «آندره گدار» معمار و ایران‌شناس فرانسوی که آن را برج‌مقبره دانسته. اما در این مکان هیچ مقبره‌ای یافت نشده. حتی نشانه‌ای هم از وجود مقبره در آن نیست.

حدود ۹۰۰ سال پیش، «ابن‌عمرانی» در کتاب خود آورده که جنازه قابوس شاه در تابوتی شیشه‌ای قرار داشته که با زنجیرهایی از داخل گنبد آویزان بوده. نمی‌دانیم این نظریه تا چه حد درست است، اما می‌دانیم ساخت این بنا، فقط برای مقبره نبوده، مثل همه مقبره‌های عظیم سلاطین، که به نوعی یادآور عظمت و قدرت آن‌هاست.

برج قابوس هم برای به رخ کشیدن اقتدار ساخته شده؛ اقتدار شاهی که حکمرانان «آل‌بویه» سرزمین‌های تحت سلطه‌اش را تسخیر کرده بودند و او پس از ۱۸ سال توانسته بود دوباره بر تخت بنشیند. پس قابوس باید شکوه و عظمت خود را به نمایش می‌گذاشت، و برج بلند خود را ساخت.

بنایی شبیه به برج‌های غزنوی در شرق افغانستان امروز. مثل دخمه زرتشتیان قرارگرفته بر یک تپه در فضای باز و الهام‌گرفته از چادرهای شاهانه ترکی. سازه‌ای که آن را آغاز شیوه‌ای می‌دانند که با شکل‌گیری دوباره حکومت‌های ایرانی پس از ورود اسلام، به وجود آمد؛ نگاهی به معماری گذشته و امروز برای رسیدن به هویتی دوباره برای مردمان فلات ایران. /عصر ایران

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا