تحلیلی بر حادثه روستای یُلمه سالیان و اتحاد ۳
پایگاه خبری اولکامیز – امان محمد خوجملی فعال سیاسی – رسانه ای ترکمن صحرا در یادداشتی نوشت: اگر به تنش های قومی و اجتماعی از افق و فرازی بالاتری نگاه کنیم در سراسر ایران کم و بیش این مشکل را خواهیم دید. این مشکلات بدون راه حل اساسی هم جمع و جور و فیصله داده می شود. جامعه شناسان مشکلات یک جامعه را به شش مرحله تقسیم کرده اند که هر مشکل در زمان خودش رفع نشود به مرحله ی بعد منتقل و حل کردنش هم مشکل تر و پیچیده تر می شود. این مرحله ی شش گانه عبارتند از دغدغه، مسئله، مشکل، معضل، بحران و فاجعه.
ما در زمینه های اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی و آبی در مرز بحران قرار داریم. حکومتداری نرمال آن است که حکومت با در پیش گرفتن توسعه ی سیاسی و فرهنگی با به کار گیری متخصصان رشته های مختلف زمینه ها و بسترهای هر مشکل احتمالی را از بین ببرد. تمهیدات لازم را در نظر بگیرد تا قبل از به وجود آمدن در زمان خودش در شرایط عادی و در فضای باز بدون اضطرار و فشار بصورت نرمال چاره اندیشی شود. ما نه تنها چنین زمینه هایی را ایجاد نکرده ایم بلکه با ندانم کاری گذاشتیم مشکل به مرز بحران نزدیکتر بشود.
یکم: شکاف قومی. ایران متشکل از اقوام گوناگون فارس و ترک و کرد و عرب و لر و بلوچ و سیستانی و ترکمن و… است. آیا حکومت برای راضی کردن اقوام قدمی برداشته است؟ آیا به آنها اجازه داده است زبان مادریشان حفظ شود و طبق اصل ۱۵ قانون اساسی زبان اقوام در مدارس تدریس شود؟ یا با انواع و اقسام بهانه های مختلف جلوی آنرا گرفته است؟ تنها یک حکومت توسعه نیافته می تواند چنین کاری بکند. به خاطر هیچ و پوچ نارضایتی اقوام را به جان بخرد. فقر و عقب ماندگی سیستان و بلوچستان و کردستان و خوزستان و دیگر استانهای محروم برای چیست؟ با این همه امکانات مادی و معنوی و زیر زمینی و روی زمینی وآب و هوای چهار فصل، آیا غیر از ناکارآمدی در سیاست گذاری معنای دیگری دارد؟ دیگر اول انقلاب نیست که بگوییم فرصت بدهید هنوز اول کار است. در مدت نزدیک نیم قرن هر مشکل لاینحلی را می شود رفع کرد.
دوم : شکاف مذهبی: جنگ های مذهبی خطرناک ترین و ویران گرترین جنگهاست اگر راه بیفتد می تواند تر و خشک را با هم بسوزاند و همه را به خاک سیاه بنشاند. اکنون چهار دهه از عمر انقلاب می گذرد چه تمهیداتی برای کاهش شکافهای مذهبی اندیشیده شده است؟ حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد جمعیت ایران را اهل سنت تشکیل می دهند. آیا ما بعد از انقلاب یک وزیر اهل سنت داشتیم؟ یک استاندار سنی مذهب داشتیم؟ ترکیب هیئت دولت ایران آیا شباهتی به ترکیب جمعیتی ایران دارد؟ مرکز ترکمن های ایران گنبد است ولی ترکمنها هنوز اجازه ندارند در بزرگترین شهرشان فرماندار ترکمن داشته باشد. منظور این نیست که ترکمنها شاهکار می کنند بلکه بیان یک تبعیض آشکار است. شکاف بین شیعه و سنی آن قدر زیاد است که ما در گنبد حتی نمی توانیم برای شورای شهر یک لیست مشترک ترکمن و فارس بدهیم. هر قوم لیست جداگانه ی خود را دارند. ساختار انتخابات هم در هر دوره این شکاف را تشدید می کند. آیا کسی در درون ساختار قدرت رسمی نگران این قضیه هست؟ این عدم نگرانی و بی خیالی بزرگترین خطر است.
سوم : شکاف ترکمن و سیستانی. این شکاف در میان مردم عادی و در زیر پوست جامعه در حد نفرت وجود دارد. این شکاف حتی میان فارسها و سیستانیها هم وجود دارد ولی در زیر شکاف بزرگتر شیعه و سنی یا ترکمن فارس دیده نمی شود. وقتی شکاف ها و تضادهای قومی و مذهبی به هر دلیلی وجود داشته باشد و برای از بین بردن آن کار فرهنگی عمیق و اساسی صورت نگیرد منتظر یک جرقه ای است که شعله ور شود. من خودم چند سال پیش به خاطر یک کاری مسافرتی به شهر مشهد داشتم. وقتی با یک نفر وارد بحث مذهبی شدم وقتی او فهمید من سنی مذهب هستم اینقدر ناراحت شد که نگو و نه پرس انگار که من ابلیس مجسم هستم.
وقتی تضاد مذهبی و قومی اینقدر شدید و عمیق باشد نمی گذارد وحدت ملی واقعی شکل بگیرد. این وحدتی که الان در جامعه ایران وجود دارد ارگانیک و درونی و خود جوش و از روی توسعه و غنای فرهنگی نیست. وحدتی مکانیکی و صوری و ظاهری با فشار حکومت سر پا ایستاده است. به قول جامعه شناسان مانند دیواری است لابلای آجرهایش ملات ندارد. یک درگیری کوچک می تواند به بحران تبدیل شود. افراد یک روستا که بیش از ۱۵ خانوار جمعیت ندارد ( اتحاد۳ ) می تواند برخی از اهالی یک روستا که ۱۲۰۰ خانوار جمعیت دارد (یلمه سالیان) را با سلاح شکاری به رگبار ببندد یک نفر را بکشد و ۲۰ نفر را زخمی نماید. اینها حتماً از یک جایی پشت گرمی احساس می کنند که می توانند این همه آدم را به رگبار ببندند.
چهارم : نزاع یلمه سالیان بین ترکمنها و سیستانیها. حالا کاری ندارم شروع کننده نزاع چه کسی بوده و مقصر چه کسی است؟( جزئیات آن را قرار شد دوستان لطیف ایزدی و آنه محمد بیات بنویسند و منتشر کنند). مهم فضای پر از تضادی اجتماعی است که ما در آن زندگی می کنیم. (شکافهای وحشتناک طبقاتی فقیر و غنی، شکاف جنسیتی زن و مرد، شکاف های فکری بین جوانان و بزرگسالان، شکافهای فرهنگی مناطق مختلف، به رسمیت نشناختن سبکهای مختلف زندگی و پوشش) این فضای نفرت از یکدیگر در یک جایی کار به دست افراد و قومیتها می دهد. در یک جایی حساب یکدیگر را می رسند حالا چه کسی پیروز می شود معلوم نیست. ممکن است اصلاً طرف پیروزی وجود نداشته باشد. مشکلات اقتصادی هم تشدید کننده این وضعیت است و آن را زود و فوری به صحنه می آورد.
مشکل اقتصادی خاصیتش این است خود را فوری در زندگی انسانها نشان می دهد ولی مشکل اجتماعی دیرتر. اگر مشکل اقتصادی خیلی حاد شود خودِ قومیتها را هم درگیر می کند. در درگیری مسلحانه روستای آقبند که با تفنگ ساچمه ای حدود هشت نفر مجروح شدند هر دو طرف ترکمن بودند. آن جا دیگر سیستانی وجود نداشت. ممکن است چند سال دیگر خود سیستانیها هم به خاطر کمبود آب یا به خاطر فقر و فلاکت یا به خاطر هزار چیز دیگر با خودشان درگیر شوند.
عامل اصلی مشکل آب که پارسال خود را در خوزستان و اصفهان به صورت تظاهرات خیابانی نشان داد و در نهایت حکومت سر و ته قضیه یک جوری سر هم بندی کرد یک مشکل سراسری است در همه جا کم و بیش وجود دارد. شکافهای قومی هم آنرا به اوج می رساند. عامل همه اینها افزایش مشکلات اقتصادی است. حل مشکل اقتصادی هم در گرو توسعه سیاسی و فرهنگی است که در زمان اصلاحات هشت سال به آن تاکید شد ولی با تمسخر مخالفان ناکام ماند. الان تمسخر کنندگان کاشته های خود را با بحرانهای خود ساخته درو می کنند. مسئولان باید هر چه زودتر مشکلات اقتصادی را حل کنند اگر مشکلات اقتصادی به موقع حل نشود این مشکل بازهم بیشتر خواهد شد. ولی از بین بردن نفرت های قومی و مذهبی به توسعه سیاسی و فرهنگی عمیق و گسترده ای نیاز است که کار یکی دو روز و ماه و سال نیست بلکه کار دهه ها و سده هاست که هزاران دانشمند و فیلسوف و اندیشمند روی آن کار کنند. متاسفانه با شرایط فعلی هنوز افقی برای آن دیده نمی شود.
www.ulkamiz.ir
سلام و عرض ادب ، با سپاس از ، جناب خوجم لی گرامی 🌹.
تحلیلی ارزشمند و قابل تامّل از واقعه اخیر انبارالوم و وقایع هم نظیر آن …است، تحلیلی که نه تنها نشان از بینش و آگاهی و توان تحلیلی نویسنده، و دیدگاهی منطبق با واقعیت های تنش زای موجود جامعه دارد ، بلکه نمایانگر شناخت واقع بینانه ایشان، از تنش های قومی ، مذهبی و .. موجود در زیر پوست جامعه ؛ که خود معلول مشکلات و بحران های اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی حل ناشده ، و شکاف های طبقاتی (اعم از فقر و غنا و، قومی – مذهبی و…) و تبعیضات و نابرابری ها، و بی عدالتی ها و ناکارآمدی های، برآمده از آن زمینه ها و بسترهای اصلی و اساسی است که ،این گونه تنازعات و تنش ها دامن می زند .
مدتهاست که شعار ” ایران برای ایرانیان ” به پستو خزیده ، و شعار ” گلستان ، رنگین کمان اقوام ” و…رنگ باخته ، و ” وحدت و همبستگی ” نیز که به آن دلبسته بودیم نیز ، می رود که از دست برود …. امید که مسئولین امر، با اغتنام فرصت، با چشم واقع بینی ، گوش به چنین تحلیل های برآمده از واقعیت های موجود جامعه سپرده ، به هوش باشند ، و با اراده و انگیزه لازم و کافی ، با ” بصیرت ” و ” تدبیر “در رفع این گونه مصائب و مشکلات ، تلاش کارآمدتری نمایند.