۲۰ دی
پایگاه خبری اولکامیز – لطیف ایزدی: پنج شنبه ۲۰ دی یکی از روزهای متفاوت و به یادماندنی برای من بود. اتفاقات این روز را به صورت کوتاه و مختصر روایت میکنم .
در شهر آق قلا
از کناره های شهر تاریخی جرجان و از مسیر جاده آلمان به شهر و زادگاهم آق قلا حرکت کردم. از طرف مؤسسه مطبوعاتی ترکمن دیار گلستان با حضور دو همکار رسانه ای حمید قرنجیک و محمدرضا یارعلی به عیادت آقای ناصر میرزاعلی از اهالی مطبوعات آق قلا رفتیم.
وی در خیابان میرزاعلی و در خانه ی قدیمی بزرگ سکونت داشت. نوه نازش « اجه کعبه » که نام مادر عزیزش را برایش گذاشته بود در کنارس بازی میکرد.
ناصر در پاسخ به سئوالات ما گفت: متولد ۱۳۳۹ هستم. بیش از ۴۰ سال است که در قسمت توذیع مطبوعات فعالیت میکنم. در قدیم عمویم مرحوم نوروزقلی میرزاعلی خبرنگار بود و نمایندگی روزنامه اطلاعات و کیهان را در اختیار داشت. ما آن موقع کوچک بودیم و به صورت دستی روزنامه را در شهر توزیع می کردیم. برخی از بزرگان آق قلا همچون؛ حاجی کریم سالاری، حاجی عاشور امینیان، خوجه قربان آخوند گرگانی، حاجی عاشور سوقی، حاجی یوسف طالبی، حاجی احمد توکلی ، پیخی حاجی موحد، رحمان حاجی قزل، شریفیان و . . به طور مرتب روزنامه می خریدند. آن موقع قیمت روزنامه ۵ ریال بود.
وی نکته دیگری هم بیان کرد و گفت پس از انقلاب زمانی که تیم والیبال بانک ملی آق قلا بازی داشت ما شبانه به سرعت خبر و تصویرش را برای انتشار به روزنامه می فرستادیم که فردایش در روزنامه چاپ میشد و علاقمندان ان را تهیه می کردند.
در شهر بندر ترکمن
پس از نیم ساعتی ، من به سمت بندر حرکت کردم . در مسیر به صحنه سفلی رسیدم که کنار جاده پخت چکدرمه بیستر از جاهای دیگر نمایان بود. نزدیک به ساعت ۱۲ به بندر ترکمن رسیدیم قبل از شهرداری به دکه خزینی رفتم . از آقای خزینی مسئول دکه در مورد عملکرد مهندس قاضیلر شهردار بندر پرسیدم. وی رضایت داشت و گفت به آقای شهردار خدا قوت می گویم.
در اتاق شهردار، رحمان قاضیلر ( شهردار بندر ترکمن ) دکتر یارعلی رئیس شورای شهر و خانم حسینی عضو شورای شهر و همراه نوری زاده روابط عمومی شهرداری نیز حضور داشتند. مدتی با آنها نشستیم. در خصوص اهداف و برنامه های مؤسسه مطبوعاتی ترکمن دیار گلستان توضیحاتی دادم و گفتم اولین حرکت این موسسه برگزاری کلاس خبرنگاری در گنبد بود که با استقبال علامندان همراه شد. از بندر همراه نوری زاده قرجه و مهدی یوسفی در این کلاسها حضور داشتند. در نظر داریم در بندرترکمن هم با حمایت و همکاری شهرداری و شورای شهر کلاسهای آموزش خبرنگاری را برگزار کنیم.
آقای شهردار و دو عضو شورا از این پیشنهاد استقبال کردند. قرار شد مکان کلاسها را شهردار هماهنگ کنند و در اولین فرصت کلاسها را شروع کنیم.
دیدار با برادر
پس از آن به نزد برادرم ایوب ایزدی که در بانک مهر بندرترکمن کار می کرد رفتم. ساختمان جدید بانک تازه افتتاح شده بود و شیک و نونوار بود. بانک مهر یکی از بانک های پرمشتری بندر بود.
در خانه پدری بانوی شهید ترکمن
نزدیک به ساعت ۲ بعدالظهر بود که به خانه پدری شهید منا مرجان نازقلیچی رفتیم و نهار میهمان آنها بودیم. وی اولین زنی بود که در استان گلستان به منصب فرمانداری رسید. حدود ۸ – ۹ سال پیش در فاجعه منا به شهادت رسید. آقای ساریخانی و ایری اعضای دیگر شورا نیز آمده بودند. علاوه بر آن خداقلی دوجی یکی از معاونین شهردار نیز حضور داشت. این خانه در محله فارابی که یکی از محلات انتخاباتی بندر بود قرار داشت. دو عضو شورا نیز این محله بودند. خانه ای قدیمی بود که بیش از نیم قرن عمر داشت پله های چوبی و کفش چوبی بود. مادر فرماندار موقع خداحافظی به همه حاضرین « آچار باغلیق » هدیه داد. این زن پیر میگفت خانم حسینی دوست دخترم بود. نکته مهم اینکه مادر رنجدیده هنوز چشم انتظار دختر شهیدش بود .
در شهر گنبد قابوس
عصر به گنبد رسیدیم شب به همراه جمعی از شاعران، نویسندگان و فعالان فرهنگ و ادبیات شب میهمان سفره پربرکت ابراهیم کلته بودیم. محفل ادبی پرباری برپا شد. دکتر کلته اصالتا از روستای چارقلی گمیشان است که سال ۱۳۷۰ به گنبد امده بود.
در آن شب شیرین شاعران خوش قریحه ترکمن؛ عبدالملک خرمالی، حاجی مراد آق، محمود یاردم صادقی، بای محمد چندری و دکتر حمید نظری هر یک اشعاری دلکش به زبان ترکمنی قرائت کردند. سخنان دکتر یعقوب رحیمی، محمود عطاگزلی و آنه دردی کریمی در مورد فرهنگ و ادبیات شنیدنی بود.
پس از صرف شام نیز دکتر بای محمد چندری نوای موسیقی سنتی ترکمنی را به صدا در آورد که شور و حالی در مجلس ایجاد کرد. باخشی ترانه هایی چون ( گلینچام ، بللی دیر، میخمان دیر، عاشق من ، ساری قیز، قره قیز، قیزلر، آیا منگزار، اوچ گزل، بیر یانا ) را با لحن و آهنگ جذاب اجرا کرد. دور همی دکتر کلته آموزنده و مسرت بحش بود. در زمانه ای که مشکلات از سر و روی جامعه می بارد این نوع دور همی ها و محافل دوستانه، بسان هوای تازه و دمیده شدن خون جدید به وجود خسته ما بود که باید آن را قدر دانست.
www.ulkamiz.ir