مطالب ویژه

🔹️غبار ترکمن صحرا

پژوهشي در غائله گنبد کاووس

پایگاه خبری اولکامیز – تیتر اول روزنامه گلشن مهر گلستان در سه شنبه سی بهمن شماره۲۹۳۲ این بود: « غبار ترکمن صحرا ؛ پژوهشی در غائله گنبدکاووس . »

این گزارش به قلم مهران مؤذنی نوشته شده است که به نقل از نشریه مذکور در ذیل می خوانیم:

عصر شنبه، ۲۷ بهمن‌ماه هفتمین نشست از سلسله‌نشست‌های گلستان هنر با موضوع «روایت غائله گنبد با نگاهی به کتاب غبار صحرا» در حوزه هنری گلستان برگزار شد.

این نشست که با حضور احمد خواجه‌نژاد، نویسنده کتاب «غبار صحرا»، ستار بردی فجوری، نویسنده و فعال فرهنگی ترکمن، رحمت‌اله رجایی، نویسنده و پژوهشگر و جمعی از اهالی فرهنگ و هنر استان همراه بود، به بررسی اثر مذکور، واکاوی ریشه‌های تاریخی جنگ‌های اول و دوم گنبد کاووس و روایت فضای ملتهب این شهر در ماه‌های ابتدایی بعد از انقلاب پرداخته شد.

در ابتدای جلسه احمد خواجه‌نژاد، نویسنده اثر «غبار صحرا»، درگیری‌های سال ۱۳۵۸ در گنبدکاووس را دارای ریشه‌هایی تاریخی از دوران صفوی تا به امروز دانست و عنوان کرد: برای پرداختن به جنگ‌های اول و دوم گنبدکاووس در سال ۱۳۵۸ نیاز است که به ریشه‌های آن‌ها توجه داشت. از نظر من این مسئله در چندین دهه و حتی صده اخیر ریشه دارد. اگر درباره نحوه تعاملات بین قوم ترکمن و حاکمیت مرکزی تأملی داشته باشیم، متوجه خواهیم شد که متأسفانه در طول تاریخ تقابلی بین آن‌ها وجود داشته که موجب بی‌اعتمادی ترکمن‌ها به حاکمیت مرکزی بوده است.

در زمان صفوی برخوردهای خشنی با این قوم صورت گرفت. حتی نادرشاه که در برخی از منابع ترکمن معرفی شده و شاهان قاجار که بخش بزرگی از به قدرت رسیدنشان را مدیون ترکمن‌ها بودند نیز دست به چنین اقداماتی می‌زدند. اوج این بدرفتاری‌ها در زمان پهلوی است. در زمان رضاشاه سیاست تخته‌قاپو برای یکجانشینی ایلات پیش گرفته شد و سرکوب بسیار وحشتناکی علیه ترکمن‌ها صورت گرفت.

در زمان پهلوی دوم نیز مسئله بسیار مهم اراضی پیش آمد و تعدادی از وابستگان دربار در همین راستا به مالکین چراگاه‌های قوم ترکمن تبدیل شدند. مجموع این اتفاقات فضایی را فراهم کرد تا موجب بدبینی آن‌ها نسبت به حاکمیت مرکزی ایران شود. البته قصد من این نیست که بگویم رفتارهای اشتباهی از سوی قوم ترکمن هم صورت نگرفته است.

از سویی دیگر، هنگامی که جوانان ترکمن که به دنبال رسیدن به آمال و آرزوهایشان بودند و پایشان به دانشگاه‌ها باز شد، با گروه‌هایی از جریان چپ رو‌به‌رو شدند که شعارهای عدالت‌محورانه در جهت رفع تبعیض و دفاع از حقوق کارگران و دهقانان می‌دادند. همین موضوع باعث شد تا برخی از جوانان ترکمن به جریاناتی مثل حزب توده، سازمان چریک‌های فدایی خلق و… بپیوندند. همه این‌ها بستری را فراهم کرد تا پس از انقلاب چنین وقایعی اتفاق بیفتد. بخشی از این وقایع به ناگزیر در کشوری تازه‌انقلاب‌کرده که هنوز از یک قانون برای اداره جامعه برخوردار نیست و دستگاه‌های حاکمیتی‌اش بر سر کار نیستند، اتفاق افتاد.

در برخی موارد هم بی‌تدبیری‌هایی که صورت گرفت، سبب شد تا گروهی که پس از پیروزی انقلاب به دنبال یک جای پا و ایجاد فرصت برای برقراری یک پایگاه اجتماعی بود، در منطقه حاضر شود و تحرکاتی داشته باشد. هرچند که پیش از انقلاب هم سازمان چریک‌هایی فدایی خلق در این منطقه حضور داشت. اما پس از انقلاب به صورت کاملاً رسمی و برنامه‌ریزی‌شده در منطقه حاضر شد. ظاهراً فعالیت‌هایشان در ابتدا به صورت فرهنگی و هنری بود. تأسیس «کانون فرهنگی-سیاسی ترکمن» که جهت احیا و ترویج فرهنگ و رسوم این قوم فعالیت می‌کرد، از جمله این اقدامات بود. اما رفته‌رفته بخش سیاسی کار پررنگ شد و تشکیل شوراهای دهقانی و روستایی صورت گرفت. به طوری که پس از چند ماه، یک حاکمیت دوگانه در منطقه ایجاد شد.

وی درباره نقش کانون فرهنگی-سیاسی ترکمن در وقایع گنبد کاووس گفت: این کانون فرهنگی نیز بعدها به «ستاد خلق ترکمن» تغییر نام داد و علاوه بر مصادره و تقسیم زمین‌ها بین دهقانان، دست به اقداماتی چون محاکمه افراد و صدور احکام قضایی نیز زد. این اقدامات بدون در نظر گرفتن نهادهای حکومتی حاکمیت مرکزی انجام می‌شد. میتینگ‌ها و برنامه‌های مختلفی نیز از سوی این نهاد در روستاهای مختلف برگزار می‌شد…

قانونی نیز وضع کرده بودند که تمام کشاورزان باید ۲۰ درصد از گندم برداشتی‌شان را به ستاد ترکمن بدهند. شواهدی نیز وجود دارد که سازمان چریک‌های فدایی از همان بدو ورودشان به دنبال مسلح کردن مردم و گردآوری سلاح بودند. هرچند که آن را انکار می‌کردند. البته اشکالاتی جدی نیز در سوی دیگر ماجرا وجود داشت. شاید تعمدی در کار نبوده باشد. اما قطعاً کج‌سلیقگی‌هایی صورت گرفت.

به طور مثال، در کمیته انقلاب گنبد هیچ ترکمنی حضور نداشت. خود این مسئله نوعی بدبینی برای این قوم به ارمغان آورد. البته شاید توجیهاتی برای کارشان داشتند. اما اکنون که به ماجرا می‌نگریم، می‌توانیم بگوییم که اگر از قوم ترکمن نیز در آن کمیته حضور می‌داشتند، اتفاق بهتری رقم می‌خورد. یکی دیگر از مسائل این بود که اولین فرماندار گنبد متهم به این بود که از زمین‌داران و ملاکین بزرگ منطقه است. فضای دوقطبی حاصل از این مسائل، باعث بروز درگیری‌ها شد.

خواجه‌نژاد در ادامه آغاز درگیری‌ها را زیر ذره‌بین برد و افزود: در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ پیش از جنگ اول گنبد اولین درگیری در بندرترکمن ایجاد شد که در نهایت با پذیرش نام «بندرترکمن» به جای «بندر امام» ماجرا فیصله یافت. در روزهای آغازین سال ۱۳۵۸ که برپایی سیگارفروشی ممنوع بود، مأمورهای کمیته انقلاب اقدام به دستگیری فردی کردند که سبب درگیری و تیراندازی و در نهایت کشته شدن یک جوان شد. پس از اینکه از تحویل جنازه آن جوان ممانعت شد، مردم جمع شدند و هسته اولیه جنگ اول ایجاد شد. در ادامه نیز چریک‌های فدایی و سپاه پاسداران وارد ماجرا شدند و یک جنگ ۸ یا ۹ روزه اتفاق افتاد. تا اینکه در ۱۵ یا ۱۶ فروردین‌ماه با مذاکراتی که با نمایندگان دولت موقت صورت گرفت، درگیری‌ها فروکش کرد. اما اتفاقاتی که در ادامه افتاد، موجب نفوذ بیش‌تر سازمان چریک‌های فدایی خلق شد.

این سازمان با پرسش‌نامه‌ای که تهیه کرده بود، این موضوع را به قوم ترکمن القا می‌کرد که باید استقلال پیدا کنند و حتی ارتش و نیروهای اداری خودشان را داشته باشند. این اتفاقات با بی‌اطلاعی نیروهای درجه یک ترکمن انجام می‌شد. بعدها نیروهای ترکمن و خود چریک‌های فدایی عنوان کردند که در برخی جلسات تصمیم‌گیری از هیچ ترکمنی دعوت نمی‌کردند. اوج این موضوع در جنگ دوم گنبد بود. پیش از این جنگ نیز برخی از این نیروها مانند آخوند ارزانش، آقایان جرجانی و واحدی احساس کرده بودند که از سوی چریک‌های فدایی بازی خورده‌اند. پیش از وقوع جنگ دوم، سازمان چریک‌های فدایی در بهمن ۱۳۵۸ که اولین سالگرد پیروزی انقلاب بود، برای برگزاری یک میتینگ در ۱۹ بهمن که سالروز واقعه سیاهکل بود، اقدام کرد. از آنجا که ستاد خلق ترکمن هنوز رسماً و قانوناً ثبت نشده بود، مجوزی دریافت نکرد. تا اینکه با نام آقای واحدی که از اعضای اصلی این ستاد بود، مجوز گرفتند.

آقای ارزانش این‌چنین گفته است که در آن ایام شهر گنبد پر از براکت‌های تبلیغاتی سازمان چریک‌های فدایی برای اطلاع‌رسانی آن میتینگ بود. ایشان همان زمان ابراز نگرانی کردند و گفتند با وجود اینکه از سردمداران منطقه ترکمن هستند، اما فضای شهر طوری است که کنترل اوضاع از دستشان در رفته است و دیگران تصمیم‌گیرنده هستند. در نهایت با دستگیری عده‌ای، میتینگ برگزار نشد. البته ناگفته نماند که در ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ هم شهربانی برای دفاع از رژیم شاه، عده‌ای چماق‌دار را اجیر کرده بود و این ذهنیت ایجاد شده بود که این چماق‌داران ترکمن هستند و همین سبب ایجاد یک دوقطبی فارس-ترکمن گشته بود.

همچنین در ۱۹ بهمن ۱۳۵۸ عده‌ای از زمین‌داران که زمین‌هایشان توسط ستاد خلق ترکمن مصادره و بین مردم تقسیم شده بود نیز با اجیر کردن فردی، یک راهپیمایی را علیه راهپیمایی ستاد خلق ترکمن راه انداختند. این هم‌زمانی علی‌رغم تلاش‌های سپاه پاسداران و کمیته انقلاب، موجب شد تا این دو جمعیت به یکدیگر برخورد کنند و جنگ دوم آغاز شود. در نهایت ماجرا به آتش‌بس ختم شد و ارتش کنترل شهر را در دست گرفت.

پس از جنگ دوم، رفته‌رفته همراهی مردم با چریک‌های فدایی خلق کم‌تر شد. نظر من این است که قوم ترکمن در خلال این درگیری‌ها که در افکار عمومی، جنگ بین فارس و ترکمن تلقی می‌شد، مظلوم واقع شد. در حالی که این جنگ اصلاً جنگ بین فارس و ترکمن نبود. یک نقد جدی نیز به مسئولین آن زمان وارد است و آن اعدام ۴ نفر از سران ترکمن است.

در آن مقطع آقای خلخالی به صراحت گفته بود که مرگ آن ۴ نفر کار ایشان نیست. همچنین در روزنامه‌ای اعلام کرد که اگر سندی مبنی بر دخالتش در این امر منتشر شود، ایشان حکم اعدام خودش را صادر می‌کند. این در حالی است که چندین سال بعد آقای خلخالی در خاطرات خودش به صورت مکتوب گفت که در اعدام آن‌ها نقش داشت. در نظر بگیرید که مجازات باید تأثیری در پیشگیری از بروز باقی جرایم شود. چه فایده‌ای خواهد داشت اگر این کار در خفا انجام شود؟ اگر این کار رسماً و قانوناً صورت می‌گرفت، این باور که جنگ گنبد بین فارس و ترکمن بود نیز کم‌رنگ‌تر می‌شد.

ستار بردی فجوری، نویسنده و فعال فرهنگی ترکمن ضمن تبریک به احمد خواجه‌نژاد بابت انتشار غبار صحرا، اظهار داشت: من فکر می‌کنم این اولین کتابی باشد که درباره جنگ گنبد نوشته شده است. توجه به تاریخ معاصر از ضرورت‌های امروز است که باید به آن توجه شود. اما متأسفانه بسیاری از افراد از مشارکت در پروژه‌های تاریخ شفاهی نگران‌اند. با وجود تمام این مشکلات، آقای خواجه‌نژاد به خوبی از پس نگارش این کتاب برآمدند. به طوری که اثر ایشان شایستگی استفاده به عنوان کتاب مرجع را دارد.

دوستان ترکمن من نیز از بی‌طرفی آقای خواجه‌نژاد رضایت داشتند که بسیار قابل تقدیر است. ایشان به خوبی از اسناد و مدارک استفاده کردند. هرچند که هنوز هم جای داشت این مورد بیش‌تر صورت بگیرد. ایشان از مصاحبه‌هایی نیز برای نگارش کتاب استفاده کردند. این امر لازمه کار در حوزه تاریخ شفاهی است. همچنین به خوبی به پیشینه ماجرا و دقت در ارائه گزارشات پرداختند. من فکر می‌کنم این امکان وجود داشت که افراد بیش‌تری نیز در نگارش این کتاب مشارکت کنند. اما برخی ملاحظات سبب شد تا این امر انجام نشود و دقت کار کاهش یابد. امید می‌رود که در آینده کتاب‌های بیش‌تری در این باره نوشته شود.تاکنون نیز مصاحبه‌هایی در این باره انجام شده و یادداشت‌های زیادی نوشته شده است. اما اغلب ترجیحشان بر این بوده که فعلاً آن‌ها را منتشر نکنند.

وی درباره نفوذ جریانات چپ در گنبدکاووس افزود: متأسفانه نخستین دانشجویان ترکمن در دانشگاه تهران جذب حزب توده شدند. این افراد از یک جامعه کوچک وارد یک جامعه بزرگ شده و با اندیشه‌های بزرگی مواجه شده بودند. در دوره رضاخان این افراد دستگیر و زندانی شدند و با پایان دوره پهلوی اول، دوباره به ترکمن صحرا بازگشتند و پایه‌های اندیشه چپ را بین قوم ترکمن گذاشتند. هر چند که خیلی زود ایران را ترک کردند. از بین این افراد، تنها صفر انصاری در سال ۱۳۶۰ به ایران بازگشت که دستگیر هم شد. اشخاص دیگری نیز تحت تأثیر آن‌ها برای تحصیل به تهران رفتند.

گفتنی است که تا سال ۱۳۱۲ که رضاشاه در قدرت بود، زمین‌های منطقه اصلاً صاحب نداشتند. یعنی همگانی و مشاع بودند. ترکمن‌ها با یورت‌هایی داشتند، مرزهای نانوشته‌ای را تعیین کرده و به آن پایبند بودند. اما وقتی رضاشاه زمین‌ها را از قوم ترکمن گرفت، مشکلات زیادی برایشان به وجود آمد. در دوره پهلوی دوم، ۲۳ سرهنگ و تیمسار زمین‌های ترکمن‌ها را اشغال کرده بودند.  هنگام جنگ گنبد یکی از مسائل مطرح همین مالکیت زمین‌ها بود.

مسئله دیگری که مورد توجه قرار گرفت، فرهنگ ترکمن بود. چرا که خط، زبان و آداب و رسومشان را گرفته بودند و اجازه نمی‌دادند که این قوم لباس محلی‌اش را بر تن کند. این‌گونه شد که این شعار به وجود آمد:«تحصیلات می‌خواهیم، خط می‌خواهیم، مدرسه ترکمنی می‌خواهیم، زمین‌های گرفته شده را می‌خواهیم.» البته در مواردی نیز تندروی‌هایی صورت گرفت و تا حدی باعث بدنامی قوم ترکمن شد. به یاد دارم سال ۱۳۶۸ که به خدمت سربازی اعزام شده بودم، از من می‌پرسیدند که در جنگ گنبد چه نقشی داشتم. در حالی که من آن زمان ۷ سال بیش‌تر نداشتم.

رحمت‌اله رجایی، نویسنده و پژوهشگر به عنوان واپسین سخنران نشست از برخی ممانعت‌ها برای کارهای پژوهشی انتقاد کرد و گفت: جنگ، حادثه، غائله یا واقعه گنبد رویدادی مهم در تاریخ معاصر ماست که شناخت آن مستلزم کار پژوهشی است. متأسفانه امروز آن را به یک حریم ممنوعه تبدیل کرده‌اند. حتی با وجود اینکه ۴۰ سال از این واقعه می‌گذرد، اطلاعاتی هنوز سندی در این باره منتشر نشده است. بسیاری از دوستانی که در صحنه حضور داشتند، از صحبت کردن هراس دارند. از این رو، تاکنون پژوهشی در این حوزه انجام نشده و تنها لابه‌لای برخی کتاب‌ها درباره تاریخ انقلاب، برخی رساله‌های کارشناسی ارشد و برخی خاطرات منتشرشده از افرادی در خارج از کشور به این موضوع پرداخته شده است.

پرداختن به واقعه گنبد به سود منافع ملی ماست. انتشار کتاب «غبار صحرا» قدمی مثبت در این مسیر است. آقای خواجه‌نژاد در فضایی که هیچ یک از دو طرف مایل به کار در این حوزه نیستند، پژوهشی در این باره انجام دادند که اقدامی بسیار شجاعانه بود. ایشان در نگارش این کتاب از اسناد و مدارکی که خارج‌نشین‌ها در آرشیوهایشان گردآوری می‌کنند نیز استفاده کردند. متاسفانه نهادهای داخلی ما در این امر  با ما همکاری نمی‌کنند. متأسفانه در فضای ملتهب اوایل انقلاب، مسائلی پیش آمد که نباید می‌آمد و هنوز افرادی چوب آن را می‌خورند.

مزیت این کتاب این است که آن نگاه کلیشه‌ای رایج را ندارد و عنوان می‌کند که خودمان مسئول مصیبت‌های پیش‌آمده بودیم. نکته قابل توجه کتاب «غبار صحرا» این است که نویسنده محترم بی‌طرفی را رعایت کرده است. روی هم رفته، من این کتاب را سرآغاز خوبی برای این دسته از پژوهش‌ها می‌دانم. اگر بناست که در چارچوب گفتمان انقلاب کار شود، شایسته است که از برخورد امنیتی فاصله بگیریم. وی با ریشه‌یابی اختلافات تاریخی بین قوم ترکمن و حاکمیت مرکزی عنوان کرد: بسیاری از ترکمن‌ها زندگی ایلاتی داشتند. در مقابل گروهی یک‌جانشین بود که بین زندگی آن‌ها با ترکمن‌ها تعارضاتی بود. در تمام دنیا این تعارضات وجود داشته است. دیوار بزرگ چین نیز به همین علت ساخته شد.

این موضوع و برخوردهای تندی که با قوم ترکمن در طول تاریخ صورت گرفت، در روابط بین حاکمیت مرکزی با آن‌ها تأثیرگذار بود. مسئله دوم نیز درباره زمین‌ها بود. جنگ گنبد اساساً به همین خاطر انجام شد. بعد از جنگ گنبد مسئولین ما با هدف عقب نیفتادن از جریانات چپ، دچار اشتباهاتی شدند. آقای خلخالی که پس از جنگ دوم به این منطقه آمدند، طبق اعلام روزنامه اطلاعات، ۱۸۷ قطعه زمین را بدون صحبتی با زمین‌داران مصادره کردند. این موضوع روی مسائل بعدی جامعه ما تأثیر گذاشت و حتی موجب کاهش کشت پنبه شد.

امروز نیز در نتیجه همین تصمیم، کار به جایی رسیده که کشت در زمین‌های هزار یا ۲ هزارمتری مقرون به صرفه نیست. شروع این مشکلات نیز از آنجا بود که شاه برای عقب نیفتادن از جریان چپ که شعار مصادره زمین‌ها را می‌داد، اصلاحات ارضی انجام داد. در همان اوایل انقلاب نیز سازمان چریک‌های فدایی خلق تمام توجهش را روی تصاحب زمین‌ها توسط دهقانان گذاشت. از دیگر سو، نیروهای حاکمیتی برای عقب نیفتادن از این مسائل، به تقسیم زمین‌ها روی آوردند. همین امروز در دادگستری گرگان پرونده‌های زیادی در این مورد وجود دارد. اکنون جای دارد از خودمان بپرسیم که آیا واقعاً این مصادره‌ها سبب شکوفایی اقتصادی شد؟

رجایی ضمن بررسی حضور جریان‌های چپ بین قوم ترکمن گفت: موضوع دیگری که آقای خواجه‌نژاد به آن پرداختند، جریان چپ بود. این جریان علاقه زیادی به استفاده ابزاری از اقوام داشت. به طور مثال در پی قیام افسران خراسان، نیروهای حزب توده در همان ابتدا به مراوه‌تپه و سپس به گنبد رفتند. در حالی که کشاورزان اصلاً آن‌ها را نمی‌شناختند. در روزنامه‌های پایتخت نیز این‌گونه گفتند که هزاران ترکمن با افسران خراسان همراهی کردند. در حالی که تاریخ به ما نشان می‌دهد که ترکمن‌ها با آن‌ها همکاری نداشتند.

جالب است که در گروه ۵۳ نفر نیز یک ترکمن حضور داشت. هرچند که اصلاً نسبتی با جریان‌های روشنفکری و ایدئولوگ‌هایی مثل دکتر تقی ارانی نداشت. بین سال‌های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۱ نیز برخی از دانشجوها جذب جریان‌های چپ شده بودند، جلسات و کنسرت‌های موسیقی برگزار می‌کردند که توسط ساواک دستگیر شدند. پس از این ماجراها بود که چریک‌های فدایی خلق با مهیا شدن زمینه، وارد منطقه شدند. رابطشان نیز شخصی به نام یوسف کر بود. به دور از تصور هم نبود که جوانانی که سال‌ها تحت ستم بودند، جذب جریاناتی شوند که شعارهایی در راستای حمایت از حقوق خلق‌ها و تقسیم اراضی می‌دهد. بسیاری از این جوانان اصلاً شناختی از این جریان‌ها نداشتند. به طور مثال روی دیواری در گنبد شعار «مرگ بر کمونیست، درود بر فدایی» نوشته بودند. در حالی که چریک‌های فداییان خلق خودشان کمونیست بودند. خود سازمان چریک‌های فدایی یک سازمان جوانان تحت عنوان «سازمان پیش‌گام» را سازمان‌دهی کرده بود و از این طریق توانسته بود که در کل کشور نفوذ کند. بسیاری از جوانان در مواجهه با چریک‌های فدایی، دچار شیفتگی شده بودند، روحانیون ترکمن نیز توسط جوانان سنتی قلمداد می‌شدند و مورد قبول نبودند. روی هم رفته، عوامل مختلف دست به دست هم داده و شرایط را برای شروع جنگ آماده کردند.

www.ulkamiz.ir

 

 

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا