استاد کاظمی پیشکسوت روزنامه نگاری در گفتگو با ترکمن دیار مطرح کرد: جو زدگی و ایدئولوژیک بودن روزنامه نگاری بزرگترین آفت مطبوعات است ( قسمت چهارم )
پایگاه خبری اولکامیز – تاج محمد کاظمی روزنامه نگار پیشکسوت آق قلایی دانش آموخته دانشگاه علامه طباطبایی تهران است. وی کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی و کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی را از این دانشگاه اخذ نموده است. شمه ای از سوابق شغلی و آموزشی وی به قرار ذیل است:
عضو هیات تحریریه روزنامه اطلاعات در تهران به عنوان خبرنگار، عضو هیات تحریریه روزنامه کیهان در تهران به عنوان گزارشگر، کارشناس امورخبری سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) مرکز استان گلستان ، مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در شاهرود ، مدرس پاره وقت دانشگاه پیام نور شعبه بین الملل منطقه ازاد قشم، مدرس پاره وقت موسسه اموزش عالی قشم ، مدرس پاره وقت دانشگاه علمی کاربردی مازندران و گرگان ، مدرس دوره های آموزش روزنامه نگاری شامل گزارش نویسی، خبر نویسی و مصاحبه در دفتر مطالعات و برنامه
حال چهارمین بخش از مصاحبه تفصیلی مدیر مسئول و سردبیر ماهنامه ترکمن دیار با این روزنامه نگار پیشکسوت در باره دنیای پررمز و راز روزنامه نگاری را در ذیل می خوانید:
۱۲- مهمترین کم و کاستی های تاریخی مطبوعات بالاخص حرفه روزنامه نگاری کدامند؟
توضیح کامل درباره مهم ترین کم و کاستی های مطبوعات در دوران مختلف تاریخی شاید در این مجال نگنجد، اما تا آنجا که سن من اقتضاء می کند در دوران بعد از انقلاب ما شاهد دو اتفاق تاریخی در عرصه مطبوعات بودیم که با بررسی این دو اتفاق، شاید بتوان کم و کاستی های مطبوعات را توضیح داد.
اتفاق اول ماه های قبل از پیروزی انقلاب سال ۵۷ بود که معدود روزنامه ها وسایر نشریات کشور و بخصوص پایتخت شروع به انتشار خبرها، گزارش ها، مقالات، یادداشت ها و عکس هایی کردند که تا آن زمان بی سابقه بود و علتش هم شروع انقلاب و برداشته شدن تیغ سانسور از مطبوعات بود. من در آن زمان ۱۹ سال بیشتر نداشتم و دانشجوی سال اول دانشگاه بودم، ولی چون از دوران ابتدایی عادت به خواندن روزنامه، مجله و کتاب داشتم، یادم می آید که با ولع خاصی مطالب دو روزنامه عصر را که بطور کامل وقایع و تحولات انقلاب و فروپاشی رژیم شاه را پوشش می دادند، می خواندم و فکر می کردم همه دنیا در این دو روزنامه خلاصه می شود و مطالبش وحی منزل است.
الان اگر بخواهم کم و کاستی این دوره از مطبوعات کشور را که تا سال ۱۳۶۰ به طول کشید بیان کنم بطور خلاصه می توان اینگونه برشمرد:
مطبوعات و روزنامه نگاران در این دوره بطورکامل تحت تاثیر فضا و جو انقلابی قرار گرفته بودند و دو گرایش فکری در مطبوعات رسمی و نشریات دانشجویی که بوفور در دانشگاه ها و مدارس عالی کشور چاپ و منتشر می شد، غالب شده بود، یکی گرایش چپ که حزب توده و چریک های فدایی خلق و سازمان ها و گروه های چپی شامل مارکسیست، لنینیست ها، مائویست ها و نظایر آنها و دیگری گرایش مذهبی ها که سازمان مجاهدین خلق و شاخه های مختلف اسلامگرایان بود.
طبیعی است که همین جوزدگی و ایدئولوژیک بودن روزنامه نگاری، بزرگ ترین آفت مطبوعات این دوره بود، همانطور که امروز هم دچار آن هستیم. یعنی وقتی عقلانیت، تخصص و تجربه جای خود را به تعصب درعقیده و تعهد به این عقیده بدهد، فضای کار نیز مملو از احساسات ایدئولوژیکی می شود، روزنامه نگاری که گرایش چپی دارد با تمام وجودش به قلمش فشار وارد می کند که ثابت کند تنها راه نجات دنیا و انسان کمونیسم است و کسانی که این مرام را قبول ندارند دشمنان خلق هستند و باید از صفحه روزگار حذف شوند، در طرف مقابل روزنامه نگاری که گرایش مذهبی دارد خود را مرکز عمود دنیا می داند و همه هم و غم خود را معطوف به این می کند که دیگران نیز مثل او فکر کنند و مثل او عمل نمایند، اگر این کار را نکنند غیر خودی محسوب می شوند و باید از جامعه طرد شوند.
شما تصور کنید در چنین فضایی جایی برای روزنامه نگاران آزاد اندیش و مستقل باقی می ماند که بتوانند پرچم روزنامه نگاری حرفه ای را برافراشته نگه بدارند، مضاف بر اینکه مدیریت مطبوعات نیز به دست مثلا انقلابیون بیافتد.
اتفاق دوم برمی گردد به دوره بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ که خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد و تا توقیف فله ای مطبوعات در اردیبهشت ۱۳۷۹ به طول انجامید.
در این دوره هم مثل دوره قبل، مطبوعات ایران شاهد تقابل دو گرایش فکری اما با عناوین جدید اصلاح طلبی و اصولگرایی بود، به این معنی که روزنامه نگاران طرفدارخط مشیء آقای خاتمی که با حفظ کلیت نظام جمهوری اسلامی، تغییرات و اصلاحات در شیوه اداره جامعه در عرصه های سیاست، اقتصاد، فرهنگ و بخصوص سیاست خارجی را مدنظر داشت، به عنوان اصلاح طلب در روزنامه های غالبا تازه تاسیس خصوصی فعالیت می کردند و روزنامه نگاران موسوم به اصولگرایان که مخالف اصلاح طلبان بودند و از حکومت بطور مطلق و از دولت در صورت روی کار آمدن یک رییس جمهوری اصولگرا حمایت می کردند، در روزنامه های حکومتی فعال بودند.
این دوره هم گرچه در آن دو گرایش فکری در درون نظام جمهوری اسلامی مقابل هم قرار داشتند و روزنامه نگاری حرفه ای در مسلخ رقابت کور این دو گرایش قربانی شد، اما چون مطبوعات تازه تاسیس با فرم و محتوای تازه بخصوص روزنامه های رنگی با قطع جدید در این دوره روی کار آمدند و طیف بزرگی از جوانان تحصیلکرده بخصوص دختران با انگیزه و پرانرژی با گرایش اصلاح طلبی جذب این مطبوعات جدید شدند، می توان این دوره را که از آن به عنوان بهار مطبوعات ایران یاد می شود، نقطه عطفی در تاریخ معاصر مطبوعات ایران دانست.
کم و کاستی مطبوعات و روزنامه نگاری این دوره را هم من همان ایدئولوژیک بودن آنها می دانم که مثل سم به جان آنها افتاده بود، به این معنی که روزنامه نگاران اصلاح طلب، حمایت از دولت اصلاحات و مجلس ششم را سرلوحه فعالیت های خود قرار داده بودند و روزنامه نگاران اصولگرا هم در زمین و آسمان دنبال این بودند که از این دولت و مجلس بهانه ای به دست بیاورند تا مثل پتک بر سر اصلاح طلبان بکوبند!
طبیعی است در چنین شرایطی به رغم حضور روزنامه نگاران توانمند و شجاع در مطبوعات خصوصی و برخی مطبوعات وابسته به دولت اصلاحات، چون مدیریت این مطبوعات تابعی از فعل و انفعالات سیاسی بودند و قوانین نیز بر علیه آنها بود تاثیر آنچنانی دراصلاح روند تحمیلی بر مطبوعات نداشتند.
۱۳- آیا امروزه روزنامه نگاری جایگاه واقعی خود را یافته است؟
فکر می کنم در پاسخ سئوال های قبلی به کرات به این موضوع اشاره کردم و معتقدم تا زمانی که ساختار فعلی مطبوعات و کلا نظام رسانه ای در کشور ما در ریل درست قرار نگیرد، روزنامه نگاری نیز جایگاه واقعی خود را پیدا نخواهد کرد و رسالت خود را نمی تواند انجام دهد.
۱۴- دین مطبوعات به شما پس از این همه سال خدمت چیست و بالعکس خود جنابعالی به مطبوعات چه دینی دارید؟
اولا که من فعالیت نزدیک به چهار دهه روزنامه نگاری خود را خدمت به مطبوعات و رسانه های کشور نمی دانم که حالا انتظار مثلا قدردانی و تقدیر از آنها داشته باشم. یعنی نگاه من به این حرفه در طول این مدت این بوده است که در یک بنگاه رسانه ای دولتی یا حکومتی دارم کار می کنم و در قبال کاری که انجام می دهم حقوق می گیرم، در واقع کارمند دولت یا حکومت بودم، مانند بقیه کارمندان، فقط نوع کارم تولید محصول رسانه ای مانند خبر، گزارش و مانند اینها بود.
آنچه که باعث شد در این مدت طولانی در این کار دوام بیاورم غیر از بحث حقوق ماهانه و بیمه و بازنشستگی که مانند همه کارمندان، مهم ترین دلیل تداوم این شغلم بود، موضوع علاقه ام به حرفه روزنامه نگاری بخاطر تطابق ماهیت و ظرفیت این حرفه با جهان بینی من و دیدگاه و نگاهم به زندگی بود. گرچه همانطور که بارها در این گفت و گو تاکید کردم ساختار و فضای حاکم بر مطبوعات و رسانه های دولتی و حکومتی طوری نبوده ونیست که مثلا من نوعی بتوانم آن روزنامه نگاری حرفه ای ایده آل خودم را در آنها به منصه ظهور برسانم.
پس با این شرایط چکار باید می کردم؟ به عبارت دیگر چگونه خودم را با این ساختار هماهنگ می کردم؟ این سئوال، تنها، سئوال من نبود و نیست، بلکه شاید هزاران نفر مثل من نیز این سئوال را از خودشان پرسیده و می پرسند. مهم و اصل این است که چه پاسخ عملی به این سئوال ما می توانیم بدهیم!
پاسخ من به این سئوال چیزی نبوده و نیست جز حفظ حرمت قلم در هر شرایط. به این معنی که به خودم هرگز اجازه ندادم غیر از آنچه که خودم قبول دارم و خودم تشخیص می دهم با امضای خودم در رسانه ای منتشر شود. امضاء در رسانه این است که نام کامل شما و گاها همراه با عکس شما به عنوان نویسنده و تهیه کننده محصول رسانه ای مانند خبر، گزارش، مقاله، یادداشت، گفت و گو و مانند اینها در پای این محصول آورده شود.
البته درباره مقوله خبر، دوستانی که اهلش هستند، می دانند در رسانه های ما «خبر» که بدون امضاء خبرنگار منتشر می شود، بخش عمده محصولات رسانه ای ما را تشکیل می دهد و بنده نیز عمده تولیدات رسانه ای من در طول این مدت، خبر بوده است، و قاعدتا محتوای آنها هم چیزی نبود که من قبول داشته باشم، ولی چون خبر در رسانه های ما عمدتا به نقل از اشخاص حقوقی (مقامات، مدیران، مسئولان و …..) تنظیم می شود و خبرنگار حق دخالت در محتوای خبر ندارد، بنابراین تنظیم و انتشار این خبرها یک فعالیت عادی در رسانه ها محسوب می شود و هیچ ربطی به دیدگاه خبرنگاران ندارد، گرچه من همیشه سعی کرده ام که حتی در تنظیم خبرها هم بخش هایی از نقل قول ها را که با دیدگاهم نزدیک تر است، برجسته سازی کنم.
در مورد قسمت دوم سئوال شما که دین من به مطبوعات چیست باید بگویم که تنها دین و تعهد من به مطبوعات، انتقال دانش و تجربه اندکم به جوانانی است که در این مطبوعات مشغول هستند یا خواهند شد که البته از سال ۱۳۸۵ این کار را از طریق تدریس دروس روزنامه نگاری از جمله خبرنویسی، گزارش نویسی، مصاحبه و مانند اینها در دوره های آموزش روزنامه نگاری که از سوی دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراکز استان ها و شهرستان ها برگزار می شود، دنبال کردم.
۱۵- اگر ممکن است سیر تاریخی نشر و نشریات ترکمن را بفرمایید. اولین نشریات ترکمن و…
تا آنجا که بخاطر دارم اولین نشریه ترکمن در ایران(منظور نشریاتی که امتیازش را یک ترکمن گرفته باشد) نشریه صحرا بود که آقای عبدالرحمان دیه جی در سال ۱۳۷۷ تاسیس کرد. بعد از آن نشریات فراغی توسط آقای ارازمحمد سارلی، یاپراق توسط آقای یوسف قوجق وهمزیستی توسط بنده که در سال ۱۳۸۰ تاسیس شد، فعالیت مطبوعاتی خود را در استان گلستان شروع کردند.
البته بعد از این تاریخ هم نشریات دیگری از جمله نشریه شما یعنی ترکمن دیار با صاحب امتیازی آقای لطیف ایزدی نیز توسط ترکمن ها در استان گلستان تاسیس شد که شاید نام بردن تک تک آنها در این مجال نگنجد ولی تنها نکته ای که در خصوص گرایش های این نشریات می خواهم یادآوری کنم این است که برخی از این نشریات با عنوان ترکمنی ضمن پوشش خبرهای عمومی به معرفی و ترویج فرهنگ و ادبیات ترکمن و مسائل سیاسی اجتماعی مناطق ترکمن نشین پرداختند که قاعدتا با اقبال مردم این مناطق مواجه شدند اما به علت کم بودن میزان تحمل برخی از نهادهای حکومتی از یک طرف و بی تجریگی و احساساتی برخوردکردن مدیران و خبرنگاران برخی از این نشریات با تعطیلی و توقیف زودهنگام آنها مواجه شدیم.
ادامه دارد
www.ulkamiz.ir