هاشمی را باید از نو شناخت
پایگاه خبری اولکامیز – شکور زیرک، کارشناس ارشد علوم سیاسی، در یادداشتی برای “راهبرد” نوشت: در حین مبارزه با رژیم پهلوی و زمانی که در زندان و زیر شکنجه بود؛ آنچنان راسخ مبلغ اندیشه امام خمینی(ره) بود که منتقد همیشگی او، حسین شریعتمداری، میگوید: “از دیدن هاشمی روحیه میگرفتیم”.
یکی از موسسین و افراد شاخص جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی؛ اولین رییس مجلس شورای اسلامی؛ چهارمین رییسجمهور ایران در بین سالهای ۱۳۶۸تا ۱۳۷۶، شکست در انتخابات ریاستجمهوری نهم از محمود احمدینژاد؛ حمایت از نامزد اصلاحطلبان در دوره دهم ریاستجمهوری؛ حمایت از حسن روحانی در دوره یازدهم ریاستجمهوری و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام از سال ۱۳۶۸تا ۱۳۹۵ یعنی تا زمان رحلت.
اینها بخشی از وقایعی است که مرحوم هاشمی در طول حیات فکری و سیاسی خویش تجربه کرده و در هر مقطعی، چه قبل از انقلاب ودر کنار امام خمینی(ره) وچه دراوایل انقلاب و دهه شصت که در اردوگاه اصولگرایان جایگاه رفیعی داشت و چه زمانی که با گفتمان اصلاحات همسو شد؛ شخصیت موثر و قابل اتکایی بود.
ولی چه تحولاتی باعث شد نگاه هاشمی به موضوعات مختلف تغییر کند و آیا تغییر مواضع هاشمی به کار آمدی و ماندگاری وی کمکی کرد؟
دولت هاشمیرفسنجانی (۱۳۶۸تا ۱۳۷۶) با توجه به پایان جنگ تحمیلی و خسارتهای اقتصادی که جنگ بر دوش دولت نهاده بود و همچنین نیاز جامعه، بازسازی اقتصادی و صنعتی کشور را بعنوان اولویت اول دولت مطرح کرد و محور مرکزی گفتمان دولت بر مبنای توسعه شکل گرفت و در همین راستا، اولین برنامه پنج ساله توسعه در دولت سازندگی کلید خورد.
دومین راهبردی که در دولت سازندگی مدنظر قرار گرفت؛ بهبود و توسعه روابط خارجی بود.
هاشمیرفسنجانی و تیم وی با درک صحیح شرایط داخلی و محیط بینالملل تلاش کرد به نحوی عمل کند که ابتدا منافع ملی و نیازهای مردم تامین شود و از طرفی، بتواند با دولتهای خارجی روابط مسالمتآمیز برقرار کند و سطح همکاری دولت ایران با دولتهای خارجی را افزایش دهد.
دولت هاشمی برای پیشبرد برنامههای خود واقعگرا بود و تلاش کرد با مطالعه شرایط داخلی و کنش دولتهای خارجی اهداف و چشمانداز دولت را تعین کند. در واقع، در دولت سازندگی آرمانگرایی جایگاهی نداشت و نگاه عقلانی به وقایع و برنامهها نقش پررنگی داشت.
دولت سازندگی کارآیی دولت واقعگرا را به مراتب بهتر از دولت ایدئولوژیک میپنداشت. چراکه تمرکز دولت واقعگرا تامین منافع ملی با توسل به روشهای معقول است؛ اما تمرکز دولت ایدئولوژیک روی بایدها و نبایدهای ذهنی است و به مطالعه شرایط بیرونی اهمیتی نمیدهد.
البته دولت سازندگی در کنار توسعه روابط خارجی، به توسعه اقتصادی اهمیت زیادی قائل بود و همکاری با جامعه جهانی را بدون توانمندسازی کشور در حوزه اقتصاد میسر نمیدانست. بدین ترتیب، دوره هشت ساله ریاستجمهوری مرحوم هاشمی، ذهنیت وی را به مسائل پیرامون تغییر داد.
عامل دیگری که باعث تغییر نگاه هاشمی شد؛ ظهور محمود احمدینژاد و گفتمان متاثر از او بود.
احمدینژاد که با حمایت اکثر چهرههای شاخص اصولگرا بعنوان نامزد اصلح اصولگرایان مطرح شد و نهاد دولت را در دست گرفت؛ در طول دوران ریاستجمهوری تلاش کرد خوانش جدیدی از گفتمان اصولگرایی و به زعم خویش “انقلابی” ارایه کند.
از مولفههای اصلی گفتمان دوران احمدینژاد تخریب و مبارزه با هاشمیرفسنجانی بود.
احمدینژاد تلاش کرد گفتمان خود را حامی طبقه کارگر، ضعیف و کمدرآمد جامعه معرفی کند و همچنین، خود را پرچمدار مبارزه با نظام سرمایهداری قلمداد میکرد.
در بین کشمکشهای آقای احمدینژاد با مرحوم هاشمی (که برخی از چهرههای شاخص اصولگرا در برابر رفتارهای تند احمدینژاد سکوت کردند و حتی به نفع وی بازی کردند)؛ احمدینژاد به نماد جریان اصولگرایان مبدل شد که این نوع گفتمان با گفتمان اصولگرایی ابتدای انقلاب هیچ سنخیتی نداشت.
طبیعی بود که مرحوم هاشمی در برابر رفتارهای احساسی و خارج از قاعده جریان احمدینژاد سکوت نکند و به نقد دولت بهار برخیزد.
در طول دولت بهار، مرحوم هاشمیرفسنجانی تفکرات جریان مستقر در دولت را به چالش کشید و به نوعی، شخصیت جدیدی از خود بروز داد که این نوع نگاه با دیدگاه اصلاحات منطبق بود و همسویی جربان اصلاحات با مرحوم هاشمی در همین دوره به طور رسمی آغاز شد.
هرچند که برخی معتقدند که همسویی هاشمی با اصلاحات به شکست هاشمی در انتخابات ریاستجمهوری مربوط میشود و این تغییر مواضع شکلی است، نه مبنایی؛ ولی بررسی رفتارهای هاشمی حاکی از این است که بنای تفکرات هاشمی تغییر اساسی کرد.
به همین سبب، در دوره دهم و یازدهم ریاستجمهوری از نامزد اصلاحات حمایت کرد و شاید از تغییر آشکار مواضع هاشمی میتوان چنین استنباط کرد که گفتمان اصولگرایی از این پس و با توجه به کارنامه دولت احمدینژاد، برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری و به دست گرفتن دولت، بسیارضعیف شده است.
به نظر میرسد صرفنظر از برخی طیفهای رادیکال وابسته به اصولگرایان و همچنین، برخی از نیروهای مذهبی که ذهنیت کاملا منفی به مرحوم هاشمیرفسنجانی دارند؛ دیگر قشرها و گروههای جریانساز جامعه مرحوم هاشمی را نماد قانونگرایی، میهندوستی و عقلانیت میدانند و ادبیاتی که کژاندیشان (خصوصا پس از رحلت ایشان) برای تخریب شخصیت هاشمی استفاده میکنند، میزان جوانمردی مخالفان هاشمی را بیشتر اعیان میکند. / کانال خانه گفتگو
www.ulkamiz.ir