مختومقلی فراغی شاعری نیرومندتر از مرگ – قسمت دوم
پایگاه خبری اولکامیز – رحیم کاکایی : ناظم حکمت مختومقلی را پدر واستاد خود میداند.
نخستین اثر مختومقلی به زبان روسی در سال ۱۸۴۲ بیرون میآید. ف. باکولین دو شعرمختومقلی را به زبان روسی درسال ۱۸۷۲منتشر میکند. آ.وامبری درسال ۱۸۷۹ درشهر لایپزیک آثار مختومقلی را (به حروف عربی و به همراه ترجمه زبان آلمانی) منتشر میکند که توسط وی در۱۸۶۳ در زمان سفراش به شرق فهرست بندی شده بود. رویهم رفته سی و یک شعر و نُه قطعه منتشر میشود (دراین نشر گویا لغزش و تحریف آشکار متن دیده شده است). به گفته آ.وامبری «برای ترکمنها مختومقلی همانا معجزه بود و کسی است که به تمام کتابها وعلوم دنیا پیبرده است. کتاب او مدت های درازی برای ترکمنها جایگاه نخست را پس از قرآن خواهد داشت».
نشر آثار مختومقلی بار دیگر در نیمه نخست سده نوزده پدیدار شد. دانشمند و نویسنده لهستانی آ.خودزکو – بوریکو درسال ۱۸۴۲ درلندن سه شعر مختومقلی را ضمن تدارک یادداشتهایی از زندگینامه شاعر به چاپ رساند.
درتاشکند مجموعه مختومقلی که به حروف عربی ارائه شده بودند در سال ۱۹۱۱ بیرون میآید. این نشر توسط شرق شناس ان.پ. اُسترویموف تدارک دیده شده بود. آکادمیسین آ.ان. سامویلویچ شاخصی را به ترانههای مختومقلی که در آن به سد و نود و هفت شعر اشاره شده بود تنظیم میکند.
درسال ۱۹۴۸ دیوان بزرگ مختومقلی که شامل سیسد وسی وپنچ شعراو بود از سوی کسانی چون آ. تارکوفسکی، م. تارلووفسکی و گ. شنگلی به زبان روسی ترجمه و در مسکو به چاپ میرسد. درکل شانزده هزار بیت شعر ازمختومقلی بجا مانده است. نقش فرهنگی آشکار و برجسته ای را مجموعه آثارمختومقلی که درسال۱۹۲۶ منتشر شد و در تهیه آن نویسندهی برجسته ترکمن بردی کربابایف نیزهمکاری ارزندهای داشت، ایفا میکند.
درماه مارس سال ۲۰۱۴ به احترام سالگروز تولد شاعر ترکمن مختومقلی فراغی در پکن میزگردی با عنوان« مختومقلی فراغی و ارزشهای عموم بشری» تشکیل شد. دراین میزگرد دانشمندان و متخصصین آکادمی علوم اجتماعی چین، انجمن دوستی چین با کشورهای آسیای مرکزی وهمچنین سفرای کشورهای خارجی مقیم چین شرکت کردند.
فرزانهای مرگ ناپذیر
آثار شاعر و اندیشمند ترکمن مختومقلی ملقب به فراغی نه تنها نماد دوران پُرتنش وی درهنر وی بلکه در پیوند با محیط اجتماعی زندگی او نیزهست. ارزش نهفته درآثار این شاعر در خواستها و آروزهای انسانی انسانها و درتداوم و ماندگاری فرهنگ انسانی بازتاب مییابند که آن خود نمود عام یک قانون عام تر است. سخنان شاعر آوا و بانگ فریاد خواهی انسان و شوربختی جامعه زخم خوردهای بود که دیرگاهی است بانگ داد خواهیاش ازسوی کین و رشک خدایان خبیث و فرومایه ثروت با هزاران فریب با قهری سنگین و استبدادی سخت سرکوب میشد. او در آرزوی یوغ بستن بر گردن هیولای استبداد حاکم بود.
اندیشهها و باورداشتهای شاعر مختومقلی نه تنها رابطه انسان و تفکراو نسبت به طبعیت را، بلکه به هستی اجتماعی، یعنی نسبت به کلیت جنبههای مادی زندگی اجتماعی نشان میدهد. آگاهی مختومقلی درکل خود بازتاب هستی و در بهترین حالت بازتاب کمابیش درست آن هست.
ایده، تفکر و اندیشه مختومقلی، ایده و اندیشه اجتماعی انسان است که وابسته به روند اشیاء و تکامل پروسههای مادی در جامعه و مسائل زندگی اجتماعی است. نگرش و کنش مختومقلی از هیچ بر نخاسته و به هیچ نمیانجامد، بلکه نگرش وکنشی اجتماعا انتقادی است و کیفیت تاریخی دارد و کلید آنرا باید درجامعه جست.
نوشتهها وعمق اندیشههای شاعر با عناصر دمکراتیک و اجتماعی فرهنگ ملی پیوندی ماندگار و تنگاتنگ دارند که این خود به امر پیشرفت فرهنگ اجتماعی و تغییر بزرگ در آگاهی ملی و روانشناسی تودهها در شرایط و فضای مثبت و به سمتگیری درست تاریخی و چشم اندازهای آن بمثابه مبانی و اصول خلاق ملی میتواند یاری رساند.
هنرِمختومقلی از منشور آن جایگاه اجتماعی است که خود درآن قراردارد و آن رسالت اجتماعیای را به انجام میرساند که اشکال دیگر آگاهی اجتماعی به انجام میرسانند و ازآنها جدا نیست. آثار شاعر مناسبات اجتماعی شکل دهنده آن دوران را به تصویر میکشد. او نبض خود را با جنبش و تنش روابط اجتماعی آن دوران پیوند داده بود.
مختومقلی فراغی از نگر اجتماعی جانبدار بود و از دو راه تاریخی درست و نادرست به راه تاریخی درست گام میگذارد. راهی که او گزیده بود حتی از چارچوب ملی فراتر میرفت و دیوارها و جدارهای ملی را درهم میشکست. راه او راه دفاع از انسان و مبارزه برای او بود. او آزاد بود که به این راه گام نگذارد و گزینش دیگری داشته باشد، اما به دلیل خوشبینی تاریخیاش انسانیت و نیکی را بر می گزیند. او میخواست سرنوشت محکوم زادگاهش، این بیمگاه و باجگاه خداوندان زور و فتنه کار را دگرگون کند. ازاین روهنرمختومقلی آزمون قدرتی بود بین هنر او در برابر استبداد حاکم درآن شرایط.
خشم دادگرانه شاعر درآن دوران پیش ازهرچیز، بدون هراس از واقعیت حاکم و با امید به زایش نوین جهان انسانی بر روی این ویرانهی بجا مانده از ژرفای تاریخ به معنی کنش تاریخی و پیکار با ارتجاع اجتماعی و روح پلید و بد نژاد استبداد بود.
مختومقلی تصویری از زندگی و شرایط عینی آن دوران بدست میدهد که با نگاه هنریاش بازآفرینی میشود. او به این شرایط عینی در محیط خود بیاعتناء نیست و آنچه به تصویر کشیده شده از زندگی واقعی و آزمون واقعی خود و درهمان حال موادی است که این زندگی واقعی دراختیار شاعرقرارداده است. مختومقلی خود برآمد و انگارش یک محیط مشخص اجتماعی با شعور طبقاتی مشخص است و ماهیت اجتماعی سخنان شاعر جدا از پیکار اجتماعی با بیعدالتی موجود برجهان آن روز نبود. او به راه دشوار شناخت جامعه گام گذاشته بود و با تمام نیروی خود دربرابر ارتجاع حاکم آن دوران که تودهها بهای بسیارسنگینی درپیکار با آنان میپرداختند، با بکار بردن نیروی هنر خود میایستد.
مضامین و درونمایههای موجود در آثار شاعر مضامینی پرتوان و فراتر از زندگی خود شاعر و تصویری از یک جامعه غیرانسانی است که سرشتی ستمگرانه دارد. انگیزه ذهنی در آثار وی نه تنها نمایانگر ساختمان اجتماعی جهان پیرامون او است بلکه نمایانگر ساختار روانی و فکری او و هم نوع برداشت و دریافت وی از زندگی است.
این عامل و انگیزه در روش آفرینشگری و نوآفرینی فردی وی نیزهویدا شده و ازاین راه برمغزها و قلبهای تودهها تاثیر ژرف و ویژهای گذاشته است. مختومقلی از نیروی زندگی و پدیداری جهانی نو دفاع میکند. شناخت مختومقلی از جامعه، حساسیتهای عاطفی، آرمانها و گرایشات استه تیک وی و هرآنچه را که در نوآوری شاعر در پهنه شعر بوجود آمده، هنری ویژه و بیهمتا به آن بخشیده است. طبیعت و سرشت هنر مختومقلی خلاق و پویا است.
دیدگاه شاعر، ستیزهها و تضادهای زندگی، فرآورد و پیآمد بررسی پدیدههای برگرفته اززندگی واقعی و شرایط اجتماعی است و همانگونه که در بالا گفته شد او از منطق مصالح و ساختمایهای استفاده کرده که زندگی در اختیار وی قرارداده. جانِ زندگی واقعی در آثار شاعر، یعنی آن زندگی است که بازتاب یافته و از منشور جهان درونی شاعر در اثر هنری وی برون میریزد و بگونهی اندیشههای عینیت یافته و عاطفی هنرمند در وحدتی ارگانیک و اندام وار آشکارشده و بخشی از وجود خود شاعر میگردد.
فراغی در ماندگاه خود آن زندگی و هستی اجتماعی پیرامون را ترسیم میکند که شرایط واپس مانده و استبداد، پیامدهای ویرانگر نیروهای ویرانگر اجتماعی، نا انسان شدگی انسان، فروداشت و تحدید آرزوهای آنان، آنرا بگونهای تراژیک در آورده و انسانها را خوار و خُرد میکرد. مختومقلی وجدان اجتماعی عصر خود و چهرهپرداز جهانی است که در آن دادگری در این بیدادگاه نبود. جهان او جهانِ این جهانی است که درآن ابلیسها بیشتر احساس آرامش میکردند تا انسانها. مختومقلی با اشعار خود کوشید آگاهی ملی مردم خود را بیدارکند . ازاین رو انگیزه جستجوی حقیقت یکی ازمسائل مهم و اساسی در آثار او است. شاعر برآن بود که پایه و بنیان دوستی نباید بربهره و سودمندی باشد. دوستی واقعی همواره بیغرضانه است.
ویعمیقا معتقد بود که بنیان زندگی سعادتمند انسان ترکمن باید بر پایه اتحاد قبایل ترکمن باشد و از این رو شاعر در بسیاری آثار خود مردم خود را به امر اتحاد فرا میخواند. در شعر های«شگفت روزگاری نیامد»، «به تنگدستی میفکن»، «گریه»، «بازگشت»، «زمانه را زپلشتی دگر شد» و بسیاری دیگر اشعارشاعر درباره مفاهیم اخلاقی، درباره حق و باطل، قهرمانی و رذالت، ثروت و فقر، درباره تنهایی و رفاه گفتگو میکند.
شاعر را نظم جهانی موجود آن زمان اندوهگین میکرد .او افسوس میخورد که مردم از زندگی که آنها سزاوار و شایسته آن هستند دورند. او جهان معنوی مردم، گرایش و تلاش، آرمانها و آرزوهای آنان را بیان میکرد و به همین دلیل ماندگاه و زادگاه شاعر و شعر در زندگی وی آن خط قرمزی است که در آثارمختومقلی جریان دارد. فراغیِ بزرگ خود را بدون میهن نمیانگارد.
مختومقلی با هنر انسان گرایانه خود همه نقابهای زمانه را درمحیط و شرایط خود درید. او توانست با کارکرد و خیزش توانمند ابتکارهنری خود نگاره و تصویر اثر خود را با صلابت و بیان هنری نیرومند و با آمیزهای روشن به انجام برساند.
تار و پود وهر پیکری از واژگان در اثر مختومقلی جایگاه و برازندگی درست خود را دارد. واژه و سخن برای روان نیرومند شاعر ناقوس هستیبخش انسان بود، او برآن بود که چنانچه آنرا گم کند، نه تنها بیخ و بن خود و آیندهی انسانیاش بلکه آینده مردماش گم خواهد شد. زیرا انسان درگهواره واژه ها است که جان میگیرد و با گواردن آنها اندک اندک رشد کرده و میشکوهد.
حقیقت آثار مختومقلی بری ازعواطف انسانی نیست، بلکه جزیی تنیده درآن است. ازاین رو است که اثرِهنری شاعر روی شور نیرومند عواطف انسانی انگشت میگذارد وسکوت مرگبار ناامیدی و یاس را میشکند، عدالت و امید را در کشاکش بیپایان ستیزههای زندگی با شوری سوزان وبا ابزاری نیرومند بمانند قانون دگرگون ناشونده و کلید رمز زندگی باز آفرینی میکند تا بسوی سنتزی نو و جستجوی آرمان اجتماعی نو حرکت کند.
ادامه دارد
منبع – فصل نامه دانش صحرا شماره سوم
ارسال شده توسط یحیی یاری
www.ulkamiz.ir