شجریان و غزالی *
پایگاه خبری اولکامیز- دکتر جلال جلالی زاده : بنال بلبل اگر با منت سر یاریست / که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست
امام محمد غزالی و استاد محمد رضا شجریان؛ دو همشهری آزادهٔ آزاداندیش. سرزمین طوس درکشور ما از جایگاه والایی برخوردار است. چه زمانی که زادگاه بزرگمردانی چون غزالی و فردوسی بود و چه امروز که پذیرای شجریان است.
آری امروز شجریان به زادگاه غزالی می رود تا به او بگوید : ای امام عارفان! تو در روزگار خودت از دست ابلهان به سبب دیدگاه ها و آزادگیهایت چه رنج ها بردی و حسرتها خوردی. اما به خودبرگشتی و به احیاگری پرداختی. من هم امروز با پیامی تازه به نزد تو بازگشته ام. آمدهام بگویم که پس از تو شاگردانت مولوی، سعدی وحافظ پیام ترا به گوش مردمان رساندند و بر جادوگران ورمالان ومردم فریبان غریدند و نهیب برآوردند.
هریک با لحنی و آهنگی مردم را به راه تو دعوت کردند و من که پس از سال ها از طریق آنان به اسلام تو رسیدم فهمیدم که اسلام تسامح و تساهل فرسنگها ها با اسلام خشونت طلبان و تنگ نظران فاصله دارد .من نیز مانند تو کوشیدم نشان دهم که می توان دیندار بود و از نعمتها و زیباییهای خدادادی بهره برد و به شکرانه این نعمت ها بانگ شکر را بر سر هر کوی و برزنی بلند کرد و گفت:
مغنی بزن چنگ در ارغنون / ببر از دلم فکر دنیای دون
آری امام محمد غزالی می دانست که دل ها گنجینه ی اسرارند و جز با کلید شادی و مهربانی و نوع دوستی قفلشان گشوده نخواهد شد و این اسرار الهی جز با نغمه های موزون مکشوف نمی شوند .
آری استعداد افراد تنها با تحریک این تارهاست که بروز خواهد کرد و شکوفا خواهد شد. و غزالی واقف بر همهٔ علوم و فنون روزگار خویش و مسلط بر آداب و رسوم جامعه و طبیبی حاذق در شناخت دردهای انسان و نگران آینده او بود . لذا با ژرفکاوی در اعماق متون دینی رابطه آن ها را با عواطف و احساسات انسان شناخت و دریافت که دل های بیمار در درک لذایذ روحانی ناتوان و در ورود به فضای ملکوتی عاجزند.
غزالی فقیه فهمید، فقهی که به درد دنیا نخورد به درد آخرت نیز نخواهد خورد . بنابراین برخلاف افکار منجمد و مغزهای متحجر, موسیقی را محکی صادق و معیاری ناطق برای دلهای صاف و عواطف پاک دانست. موسیقی را ابزاری برای زدودن دل از زنگار هواهای نفسانی به شمار آورد.
او معتقد بود که دل ها با لطافت موسیقی همگام و با اوزان آن موزون میگردند. میگفت نه نصی صریح وجود دارد و نه قیاسی صحیح که حرمت موسیقی را اثبات نماید، هیچ دلیل عقلی هم بر آن وجود ندارد. موسیقی مانند دیگر اعمال مباح، اشکالی ندارد.
امام عارفان و احیاگر علوم دینی مثالی ساده و واقعی بیان می کند که صدای زیبا بنفسه حرام نیست. چون هر یک از حواس با چیزی متلذذ و مشعوف می شود .چشم با دیدن مناظر زیبا لذت می برد و گوش نیز از شنیدن صداها و نواهای خوش و زیبا لذت می برد.
غزالی به آیات و احادیث فراوانی استناد می کند و می گوید : پیامبران از صدای نیکو برخوردار بوده اند و از مفهوم مخالف نکره بودن صدای چهارپا برای تعریف و تمجید صدای نیکو بهره می گیرد.
غزالی نتیجه می گیرد که موسیقی مباح است و اگر حرام باشد به سبب عوارض جانبی است. در مساله شعر به سخن امام شافعی استناد می کند که گفته بود شعر نیز کلامی است مثل کلامهای دیگر؛ نیکویش نیکو و زشتش زشت است. هرگاه خواندن شعر بدون آهنگ جایز باشد با لحن و آهنگ نیز جایز است.
او به خواندن اشعار در محضر پیامبر (ص) بویژه قصیده بانت سعاد و نیز به خواندن آواز ساربانان در زمان پیامبر و صحابه اشاره می کند.
فقیه روشن ضمیر به متحجران تنگ نظر که دنیا را بر خلق خدا تنگ نموده و آنان را از لذت های دنیا محروم و عزا و هموم و غموم را به جای شادی برایشان می خواهند می گوید: کسی که بهار و گل هایش و موسیقی و آهنگ هایش او را برنیانگیزد، بیمار است و قابل علاج نیست. چگونه کودک در گهواره با موسیقی آرام می گیرد و شتر با آواز ساربان بارهای سنگین را تحمل می نماید .اما کسی که خود را عاقل و بالغ می داند از موسیقی لذت نمیبرد ؟
از اینجا معلوم می شود چرا بعضی از افراد از نام غزالی و خواندن آثار او و از موسیقی و هنرمندانی چون شجریان بیمناک و نگرانند؟ زیرا پیام های آسمانی غزالی و نواهای اهورایی شجریان و نیروی بنیانکن اشعار حافظ و مولانا که همه برگرفته از علم قدسی و میوه های شیرین عالم غیبی هستند . ناخالصی ها را برملا و اذهان پاک و ساده را به سوی عرش اعلا می کشاند.
آری روح شجریان که در دنیا با روح عارفانی چون مولانا همنشین بود به خراسان بازگشت تا نتیجه ی تربیت غزالی و تأثیرش را در نسل های بعدی نشان دهد و بگوید همانطوری که زنان در پشت بام های مدینه بادف والحان اشعار:
طلع البدر علینا من ثنیات الوداع
وجب الشکر علینا ما دعا لله داع
را می خواندند و پیامبر رحمت آنان را نهی نمیکرد . همینطور برای دیگر زمان ها مجاز است.
غزالی دلایل زیادی را در کتاب احیا بر مباح بودن موسیقی و آواز وشادی ارائه می دهد و می گوید: دین اسلام دین عزا و دین مردن و مردگان نیست, دین حرکت , رشد , تعالی ,تکامل , شادی , انبساط و سرور است و این تعالی و رشد با بدن های بیمار و روان های پریشان ممکن نیست.
اگر امروز مردم در فراق شجریان محزون و مغمومند چون آوازهایی می خواند که با فطرتشان سازگار و با روح و روانشان دمساز و همگام بوده اند. شجریان به توس برگشت تا گزارش کار خودرا به غزالی بدهد و بگوید : اسلامی که تو معرفی کردی و مولانا و سعدی و حافظ تبلیغ نمودند و من با لحن آسمانی بر عاشقان پیام های صادق، خواندم، در حال گسترش است. دل ها را می گشاید و از ریاکاران و مردم فریبان تبری می جوید. وآمده ام تا با صدای رسا بگویم: نوریان مر نوریان را جاذبند./ کانال جلالی زاده
*تیتر از اولکامیز است.
www.ulkamiz.ir