شاغوربات ترکمن است یا قزاق یا یک ترک دو رگه ؟
پایگاه خبری اولکامیز- دکتر عبدالرحمن دیه جی : طی روزهای گذشته شاهد مقالاتی از محققان گرامی محمود آتاگزلی و آنادوردی عنصری و شاعر گرانقدر منصور طبری بودم که آیا شاغوربات ترکمن است یا قزاق که هر یک دلایل خود را ارائه کرده اند. یک طرف اعلام کرده که وی قزاق است و طرف دیگر به نتیجه رسیده که ترکمن است. بنده نظری روی ترکمن یا قزاق بودن وی ندارم فقط چند مورد کلی می خواهم عرض بکنم که بهتر است در تحقیقاتمان در نظر بگیریم.
۱.یکی از شرایط تحقیق دوری از احساسات و تعصبات و نگاه کاملا علمی به قضیه است. در این موارد باید به منابع هر دو طرف مدعی رجوع کرد. یعنی هم باید از منابعی که در ترکمنستان و ترکمن صحرا وجود دارند بهره برد و هم از منابع قزاقستان. از روایات و نوشته های ترکمنی کم و بیش آگاهیم اما واقعا طرف قزاقستان به چه منابعی استناد می کند؟ آیا مدارک متقنی در دست دارند؟ آنها را هم باید تحت بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد.
۲.از جملاتی که باعث رنجش برادران قزاقمان شود باید اجتناب کرد. نباید فراموش کنیم که قزاقها هم با ما هم ریشه و همزبان هستند و حتی در ایران هم زندگی می کنند، نباید جملاتی بکار بریم که آنها بین خود و ترکمنها احساس فاصله بکنند. هر دو طرف ترک هستند. فراموش نکنیم که شاغوربات قبل از این که قزاق یا ترکمن باشد یک ترک است. سرزمین ما قبل از قرن بیستم فقط ترکمن صحرا نبود بلکه جغرافیای بزرگی بنام ترکستان بوده است که هم شامل ترکمنستان و هم قزاقستان می شده است.
فراموش نکنیم که در دوره شکل گیری اولین امپراطوری که نام ترک را یدک می کشد، یعنی گوک تورکها، جغرافیای ما از مرز چین شروع می شده و تا آناطولی پیش می رفته است و همه ما از یک فرهنگ نشأت می گیریم.
۳.ترکمن تاریخ بسیار دیرینه ای دارد. تاریخ ما سرشار از چهره های بزرگ علمی و ادبی و دینی چون ابن سینا، ابوریحان بیرونی، بایزید بسطامی، مولانا، قورقوت آتا، گوراوغلی … است. اما برادران قزاق ما حدود ۱۵-۱۴ میلادی با دورهم آیی چندی از اقوام ترک چون قبچاق و نوغای و قرقیز به شکل خان نشین قزاق اظهار وجود کرده اند . برای اطلاعات بیشتر می توانید به مقالاتی که آکادمیسنهای ترک نوشته اند رجوع کنید ) از جمله:
KAZAK ULUSU VE KAZAK TARİHİ ÜZERİNE: KAZAK ULUSU VE KAZAK TARİHİ ÜZERİNE:DÜNÜ VE BUGÜNÜ VE BUGÜNÜ, Prof. Dr. Sabri HİZMETLİ )
این طبیعی است که قزاقها نیز در کنار شخصیتهای ملی خود چون آبای در پی شخصیتهای دیگری باشند. به نظر اینجانب اگر بی طرفانه و یا از منظر یک قزاق نگاه کنیم، تلاشهای دولت قزاقستان برای یافتن چهره های قزاق و حساسیت آنها نسبت به این موضوع و دعوت آنها از قزاقهای دنیا و اهداء تابعیت برای همتبارانشان قابل تحسین و الگو پذیری است، ای کاش دولت ترکمنستان نیز به چنان دید فرهنگی والایی رسیده بود که به شخصیتهای بزرگ ترکمن در جغرافیاهای مختلف و ترکمنهای ساکنان کشورهای دیگر کمی اهمیت می داد.
۴.در سایت اولکامیز، محقق گرامی آقای آتاگزلی با استناد به اثر اوراز یازیمۏف به سال ۱۹۹۲ م با نقل قولی از قارا ایشان می گوید: «اگر این احتمال درست باشد، پس شاه غربت، قزاق بوده است.» محقق محترم آنادوردی عنصری نیز با استناد به برخی روایات و نقل قولی از قارا ایشان می گوید: «وی نمیتواند قزاق باشد و فرض تورکمن بودن آن قوّت بیشتری داشته و تایید میشود». جالب اینجاست که هر دو محقق فوق از قارا ایشان نقل قول کرده اند، واقعا کدام نقل قول درست است؟
در ضمن برادر بزگوار اندیشمندم جناب آقای سبحان سالاری نیا در گروه ادبیات ما به نکته خوبی اشاره کرده اند: « در بین طایفه یمره لی، تیره ای هست بنام غازاق که یکی از سرداران بزرگ نادر شاه افشار بنام اوغورلی غازاق هم از همین تیره می باشند. این تیره از تۆرکمنهای یمره لی در نزدیکی روستای گرکز ساکن بوده اند.
طبق تحقیقی که آقای آمان شیخ نپسوو انجام داده، در حدود سالهای ۱۹۳۰ که هیأتی برای تحقیق در مورد مختومقلی فراغی و دولت محمد آزادی به منطقه غاررئ غالا و گرکز رفته بوده اند. یکی از اهالی مسن غارری غالا در مورد همسر دوم دولت محمد آزادی اظهار میکند که : وی از همین غازاق ها بوده است.» یعنی طایقه قزاق شاخه ای از ترکمنهای یمرلی.
حال با توجه به نقل جناب سالاری نیا این موضوع پیش می آید: می دانیم که در سده های گذشته گروهی از قزاقها و تاتارها و احتمالا چرکزها به خاطر برخی حوادث تاریخی و اشتراک مذهبی و زبانی و نژادی به ترکمنها پناه آورده و با ترکمنها در آمیخته اند و کلا ترکمنیزه شده اند، آیا احتمال ندارد که طایفه قزاقی که آقای سالاری به آن اشاره کرده اند، با اختلاط گروهی از ترکمنها و قزاقها بوجود آمده باشد؟
بنده در این مورد نظر قطعی ندارم فقط به عنوان یک سوال مطرح می کنم که محققان گرامی روی آن نیز تأمل کنند. اگر چنین چیزی واقعیت داشته باشد پس شاغوربات هم قزاق می شود و هم ترکمن. یعنی در وحله اول یک ترک است و بعد ماحصل دو قوم ترک که هم زبان و هم دین و هم آیینند. لطفا دوستان گرامی روی این موضوع هم تحقیقی انجام بدهند.
۵.موضوع دیگری نیز هست که استدعا دارم دوستان محقق روی آن تامل کنند و آن روایت آمدن شاغوربات به حاجی قاوشان و آشنایی اش با قارری ملا است. تصورش را بکنید که یکی برای حج راه افتاده ، توی راه به روستای ترکمنی بر می خورد و برای رفع خستگی مهمان آن می شود. آن طور که پیداست وی قبلا آن روستا را نمی شناخته، قارری ملا را هم نمی شناخته است.
اگر بین ترکمنها بود باید قارری ملا را می شناخت. اما در روایت چنین تداعی می شود که او از قبل با حاجی قاوشان و بزرگان آن از نزدیک آشنایی نداشته و در راه در اوبه ای ترکمن اتراق کرده است اما با دیدن قارری ملا شیفته شخصیت وی شده و آنجا مانده است. به نظر می رسد که از جای دوری آمده است. حال این نقطه دور می تواند نقطه دوری از سرزمین ترکمن باشد یا نقطه ای از خارج آن. دقیقا چیزی نمی شود گفت اما دوستان محقق بهتر است روی این موضوع نیز کمی غور و اندیشه کنند.
۶.در پایان از دوستان محقق به خاطر زحمات خالصانه و حساسیتشان روی این چنین موضوعاتی تشکر می کنم . تقاضای این حقیر فقط این است که به هنگام تحقیق بعضی از ملاحظات دنیای ترک را که دلسوزان آن در کشورهای مختلف برای ایجاد تقریب زبانی و فرهنگی تلاشهای بی وقفه ای انجام می هند، در نظر بگیرند و در حد ممکن به گستره و تعداد استنادات و مدارک خود را بیافزایند تا به نتایجی قطعی تر نائل شوند. شخصیتهایی چون شاغوربات با نگاه از جنبه مثبت عامل نزدیکی و اتحاد دو ملت هم می توانند باشند. با احترام به همه سروران و خوانندگان عزیز این مقاله.
www.ulkamiz.ir