دکتر بغداد شیرمحمدلی به روایت دخترانش
پایگاه خبری اولکامیز – چهل روز گذشت. مراسم چهلم دکتر بغداد شیرمحمدلی با حضور دوستان و آشنایان و خویشاوندان و دوستدارانش نهمین شب مهر ماه در آق قلا برگزار گردید. به همین مناسبت دو مطلب کوتاه ذیل را که به قلم دو دختر آن مرحوم نوشته شده است در پی می خوانید.
گفتنی است دکتر شیرمحمدلی پنج دختر دارد.
آی ناز شیرمحمدلی در باره پدر عزیزش نوشت:
نه دستم به قلم میرود نه زبانم به حرف.
خوبی و بزرگ بودن پدرم با هیچ جمله یا متنی قابل توصیف نیست تمام مردم و کسایی که میشناسنش میدونن پدرم انسانی شرافتمند با دلی بزرگ بود
همیشه میگفت روز مرگ یک نفر بقیه میفهمنن اون انسان چگونه انسانی بوده و من مفهوم این جمله رو تو روز پر کشیدن پدرم از ته وجودم حس کردم
بسیار ممنونم از کسانی که تو این غم بزرگ همراه ما بودند.
همین که مردم به خوبی از پدرم یاد میکنند گوشه ای از درد ما رو تسکین میده
پدرم از لحاظ فیزیکی فقط بین ما نیست ولی یاد و خاطراتش همیشه همراهمونه و تا زمانی که عمری باقی باشه راهش رو ادامه میدم و یادش رو زنده نگه میدارم
مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
مایسا شیرمحمدلی یکی دیگر از دختران دکتر بغداد شیرمحمدلی که در سال های گذشته کتابی به نام « مبین » را به چاپ رسانده، در سوگ پدر این متن را نوشته است :
پدرم در زندگی یک رسالت مهم داشت
صبح پنج شنبه دوم شهریورماه ۱۴۰۲ ، پدر مهربانم دکتر بغداد شیرمحمدلی آسمانی شد و از جمع ما رفت.
بنده به عنوان دختر دکتر بغداد می توانم بگویم که پدرم گویا نماینده ی خدا در این شهر بود.
بسیار انسان با اخلاق و با وجدانی بود و همواره دیگران را در هر زمینه ای اولویت قرار می داد سپس خودش را .
این روزها بیشتر از هر زمان دیگری به لحظاتی که با پدرم گذراندم فکر میکنم.
انگار در این زندگی یک رسالت خیلی مهم داشت : کمک به مردمش ..
و عجیب این رسالت با پدرم عجین شده بود.
به راستی که اسمش( بغداد یعنی خداداد) چقدر برازنده ی اوست .
بله، پدرم فرشته بودن را خیلی خوب بلد بود. نه تنها دستان شفا بخشش مرهم درد جسممان بود ، بلکه روح مهربان و حامی اش هم التیام بخش قلب های دردکشیده ی مردمانش بود که همیشه در هر ناملایمات زندگی پشتشان به دکتر بغداد گرم بود.
چرا که ایشان با صدای دلنشینش و سخنان پر مهرش همه ی قلبها را تسکین می داد .
با وجدان همیشه بیدارش مقابل هر ظلمی ایستادگی میکرد تا حق کسی ناحق نشود .
در مراسم سوگواری برای پدرم، خیلی ها که نسبت فامیلی با ما نداشتن پدرم را بغداد ددم صدا می کردند و می گفتند: ( فقط شما نیستید که پدرتان را از دست دادید یک شهر بی پدر شد و ما پدر معنویمان را ازدست دادیم )
این جمله همیشه در ذهن من حک شده خواهد ماند و از تمام عزیزانی که به ما محبت داشتند کمال تشکر را دارم.
امیدوارم من و خانواده ام بتوانیم راه پدرمان، اسطوره ی تکرار نشدنی را ادامه بدهیم .
دکتر بغداد پدر عزیزمان، همیشه در قلب ما و دوستدارانش زنده خواهد ماند.
منبع – ماهنامه ترکمن دیار – شماره پانزدهم تیر و مرداد ۱۴۰۲
www.ulkamiz.ir