پایگاه خبری اولکامیز – لطیف ایزدی: هنوز چند روز از حمله اسرائیل و بازداشت دو عضو شورای شهر گنبد نگذشته بود که مراسم یکصدمین روز وفات آنامحمد بیات، روزنامه نگارمنتقد و فعال سیاسی اجتماعی ترکمن صحرا طبق اعلام قبلی ظهرگاه سه شنبه هشتم آبان ماه ۱۴۰۳ در محله سیدآباد گنبد کاووس – و به قول آن مرحوم گنبد قابوس – برگزار شد. حدود سه ساعت در این مراسم حضور داشتم که حاصل دیده ها و شنیده های خود را روایت می کنم.
حضور تسلی بخش
حضور پرتعداد اقوام، خویشان، آشنایان و یاران آن مرحوم بدون شک تسلابخش خانواده آن مرحوم بود که هنوز فراقش سنگینی می کرد.
چهره های سیاسی اجتماعی رسانه ای فرهنگی متعددی به مراسم آمده بودند. رضا شجاعی رئیس ارشاد گنبد، قدیر کریمی فرماندار پیشین گنبد، علی پورمندی بخشدار سابق داشلی برون و شریف نافعی عضو شورای شهر اسبق گنبد نیر در جمع بودند. از یاران قدیمی مرحوم بیات حضور دو تن از همسنگرانش محمد بوزغی از روستای اودک دوجی و خدر مهرورز از اینچه برون که دهه ۶۰ در منطقه جنگی فکه از وطن دفاع کرده بودند جالب توجه بود.
بوزغی از خاطرات با مرحوم بیات در باب تشکیل جلسات متعدد به مناسبت های مختلف به ویژه برای نشریه صحرا در گنبد، کوموش دپه ، حالی آخوند ، ایمر و … . هم نشینی با مرحوم آنامحمد و عبدالرحمن و حمید حاجی و امان محمد و عبدالقهار تعریف کرد. به گفته وی آنا بیات مرد جلسه بود. همیشه آماده بود برای نشست ها و هم نشینی ها.
مدیران رسانه های مجازی از جمله کانال خبری بهروز بابایی، موسسه سبزگامان بسکی، صریر خبر، خبرهای جالب ، اولکامیز، همچنین گروه های تلگرامی ساچاق، با مردم و . . . نیز بودند.
شاعران عاشور رئوفی، تویجان ایازی، محمود رحیمی و . . هم آمده بودند. باجناق شاعر آنامحمد ، محمد آتابای را ندیدم .
پس از قرائت قرآن و دعای صدقه توسط روحانیون، عاشورمحمد رئوفی از یاران نزدیک آن مرحوم با خوانش شعری کوتاه از طرف خانواده و برادران و خویشاوندان آن مرحوم از جمعیت حاضر در مراسم تشکر کرد.
پیشانی ام را بوسید
پس از پایان مراسم سخنان حاج نورجان آق و سبحان سالاری نیا شنیدنی بود.
حاح نورجان ضمن تشکر از حضور گرم مردم و مسئولین و همیاری و مساعدت خبرنگاران، انجمن های ادبی و برخی از شخصیت ها در مراسم تشییع وترحیم مرحوم بیات، به ذکر خاطره پرداخت و گفت: چند ماه پیش هنگامی که مراسم بزرگداشت درگذشتگان یاشولی گنبد را در سالن سیتی سنتر برگزار کردیم، آنامحمد بیات زنگ زد و گلایه کرد وگفت حاج نورجان چرا مسئولین کمیته روستایی یاشولی ها را دعوت نکردید؟
در پاسخ گفتم انامحمد ما به یاد شما بودیم ولی دوست داشتیم که برای شما و عاشور حاشیه ایجاد نشود هدفمان صیانت از حرمت و کرامت همه یاشولی ها به ویژه شما و رئوفی بود.
آنامحمد از حرفهایم قانع شد و گفت به زودی حضورتان می آیم و از پیشانی تان می بوسم. اتفاقا چند روز بعد آمد و با هم حرف زدیم. پیشانی ام را بوسید و تشکر کرد و گفت ما اینگونه فکر نکرده بودیم کار شما بجا و ارزشمند بود.
وی افزود: من معمولا با چای و بورگ از میهمانان پذیرایی می کنم آنا نتوانست بورگ را بخورد گویی از گلویش پایین نمی آمد. لحظاتی بعد نوه ام سوپ آورد. مرحوم سوپ را براحتی خورد و با خوشحالی از خانواده ام تشکر کرد. آن زمان نمی دانستم که علت چیست ولی بعدها فهیمدم از علائم بیماری اش بوده است. خدایش رحمت کند.
در معیت عطا ایشان و مراد دردی
قسمت دوم صحبت هایش در مورد سفر هیئت فرهنگی ترکمن های ایران به ترکمنستان و دیدار با رئیس جمهورنیازاف بود. عطا ایشان محمدی نبیره مختومقلی و حاج مراد دردی قاضی اشاعه دهنده اشعار فراغی از بزرگان هیئت ایران بودند. در آن سفر احترام و تکریم مقامات کشور دوست و برادر ترکمنستان به ایرانیان به وِیژه به عطا ایشان محمدی و مراد دردی قاضی مثال زدنی بود.
وی افزود: آن زمان استاندار وقت آقای درازگیسو بود. صفرمراد نیازاف از من در باره معنی درازگیسو پرسید که به زبان ترکمنی توضیح دادم.
در ادامه از همکاری و مساعدت استانداری گلستان برای خرید هدیه به رئیس جمهور ترکمنستان خبر داد و اینکه قالیچه نفیس از گنبد خریده بودند و به رئیس جمهور ترکمنستان تقدیم کردند که ایشان از این هدیه خوشش آمده بود و به وزیر صنایع دستی گفت آثارتان به این گونه باشد.
ایل اوغلی
سبحان سالاری نیا فعال فرهنگ و ادبیات که با مرحوم بیات خویشاوند سببی است وتنها دختر آنامحمد که همنام مادرعزیزش است عروس وی می باشد به درخواست حاج نورجان دقایقی سخن گفت .
وی گفت: مرحوم آنامحمد بیات فرزند ایل بود که در عرصه فرهنگ و رسانه بسیار تلاش کرد. در مراسم تشییع آن مرحوم یاران و دوستانش سنگ تمام گذاشتند که از همه آنها تشکر میکنم.
فیلم جذاب
این فعال تربت جامی خاطره ای بیان کرد و گفت: مراد دردی قاضی – که دایی آنامحمد بود و سخت دلبسته اش بود – در جستجوی کتاب دیوان مختومقلی ترکمن صحرا را در نوردید ولی نسخه مناسبی نیافت تا اینکه شنید شخصی در جرگلان کتاب مختومقلی را دارد. مراد دردی عزم خود را جزم کرد و برای یافتن کتاب عازم بجنورد شد. آن زمان تردد سخت نبود. در بجنورد سوار بر کامیونی که بار داشت و بالای بار نشست. حتی یک شب در مسیر به همراه راننده ماند. با هزار سختی به دیار محروم جرگلان رسید و پرس پرسان نزد عطا ایشان محمدی رفت. دریافت که که فردی روحانی و محترم است.
از عطا ایشان که نبیره مختومقلی بود کتاب شاعربزرگ ترکمن را خواست و گفت امانت در اختیارش بگذارد تا نشر دهد و به مردم توزیع کند. ایشان آقا که مراد دردی را نمی شناخت ابتدا نپذیرف سپس با سپس با نظر قره ایشان که گفت در گفتار و رفتار این مرد صداقت و اخلاص می بینم به او اعتماد کرد و گنجینه را در اختیارش گذاشت. مراد دردی هم دین خود را ادا کرد و مختومقلی را همچون گوهری ارزشمند نگهداری کرد و در مشهد به چاپ رساند.
وی به گوشه هایی از زحمات مراد دردی اشاره کرد و گفت می توان از این حادثه فیلمی جذاب ساخت. سپس به جایگاه مهم مراد دردی قاضی در ترکمنستان اشاره کرد و گفت در بین منتشر کنندگان دیوان مختومقلی در ایران در دایره المعارف ترکمنستان اول نام مراد دردی قاضی می آید سپس نام دیگران .
وی همچنین به فرهاد قاضی نائب رئیس انجمن جیحون گفت شما مسئولیت سنگینی بر عهده دارید و راه پدر تان را با افتخار ادامه دهید.
مراسم بزرگداشت محمود عطاگزلی
این نویسنده ترکمن اهل خراسان همچنین در باره برگزاری مراسم بزرگداشت محمود عطاگزلی که نهم آذرماه در گنبد برگزار میشود گفت اقدامی ستودنی است که انجمن جیحون و بنیاد مختومقلی انجام می دهند . در واقع ترکمنستان با تحقیق و بررسی کسی را انتخاب کرد که لایق این عنوان بود و محمود عطاگزلی الحق سزاوار این افتخار است. در واقع نشان محمود برای یک شخص نیست بلکه برای همه ما ترکمن ها مایه مباهات و بسی افتخار است.
وی افزود در مراسم سیصدمین سال تولد مختومقلی از ایران به سه شخصیت دکتر پزشکیان رئیس جمهور محترم، سید محمد حسینی وزیر سابق ارشاد و محمود عطاگزلی نویسنده و محقق ترکمن اهدا گردید.
سه کتاب ارزشمند
پسران جوان آنا بیات، دایان و آتلان را در مراسم صدمش دیدم. دست آتلان سه کتاب بود. نام کتاب ها را پرسیدم گفت: اغوز ها اثر فاروق سومر ترجمه استاد عنصری / کتاب مسئله زمین در گرگان و دشت از دکتر منصور گرگانی / کتاب سیری در تاریخ اجتماعی سیاسی ترکمنها از امین اله گلی .
وی افزود: این ها در واقع کتابهای پدرم است که دوستم امانت از من امانت برده است که امروز تحویل داد.
این جوان فعال و اهل فرهنگ به من گفت لطیف دده اگر می خواهی بخوانی ، کتابها را ببر. از وی تشکر کردم و گفتم دارم.
سنگ مزار
از آتلان خواستم که تصویرسنگ مزار پدرش را برام بفرستد. همچنین پرسیدم که کی در مزار گذاشتید؟ در جواب گفت: یک روز قبل از چهلم پدر عزیزم سنگ را گذاشتیم. از متن سنگ مزار سئوال کردم گفت: در آن قسمتی از شعردوست و همسنگر پدرم دکتر عبدالرحمن دیه جی را حک کردیم :
« سن دینگ تۆرکمن صحرامئزئنگ یانئپ دوران یۆره گی
بولیان بۆتین حق سئزلئغی، یازئپ دوران یۆره گی
اؤلوم نأمه اۆچین همیشه، گرچکلری ایر آلیار
سن دینگ بو حور قالان حالقئنگ، انتک انتک گره گی
سن دینگ بو تۆرکمن حالقی نئنگ، غالام بوُلان یاراغئ »
آدم گیدر، آد قالار
صد روز از فوت دوست و همکار دلسوز و مردمی ام آنامحمد بیات گذشت اینک جسم خاکی اش در زیر خروارها خاک آرمیده و روحش در آسمانها سیر می کند. او اگرچه نیست ولی یاد و نامش در بین دوستدارانش باقی است. راهش ادامه دارد . خدایش بیامرزاد و حنت مکان باشد.
www.ulkamiz.ir