سیاسی

ترکمنها و سیاست

پایگاه خبری اولکامیز- بعد گذشت چهل و اندی سال از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران چرا ملت ترکمن هنوز در مناصب و پستهای سیاسی کشور و استان توفیقی حاصل ننمودند لذا به علل و عدم توفیق آن ورود می نمایم:
باید بپذیریم که بنیان یک جامعه‌شناسی سیاسی را ساختار اجتماعی و ساختار سیاسی تشکیل می دهند که رابطه متقابل دارند که ما در جامعه ترکمن نیز مستثنی نیستیم.

باتوجه به ساختار اجتماعی مان که ترکمنها از ارکانی چون اعتقاد به سنت‌ها و ارزشهای ترکمنی که تبعیت از بزرگان و ریش سفیدان و علمای دینی و علمی دانشگاهی و همچنین وابستگی به طایفه و تیره و قوم و مضاف بر آن ملتی خاص گرا و درونگرا در جامعه خودی هستیم که ساختار جامعه شناختی و سیاسی مان را تشکیل می دهند و در طول تاریخ از این ساختار فرمانبرداری کرده ایم در طول انقلاب شکوهمند هم با چنین ساختاری تعامل داشته ایم و بزرگان و عالمان در تصمیم گیری ها و مسائل مهم اجتماعی ودینی و سیاسی وغیره از این ساختار تبعیت نموده اند و هرچند باعث حفظ ارزشها وسنتهاو آداب و رسوم وفرهنگمان بوده ایم و سالم نگهداشته وموفق بوده ایم ولی در چرایی عدم توفیق در کسب مناصب و پستهای اجتماعی و سیاسی می خواهم ورود کنم وانچه بعنوان عصاره کلام و تراوشات فکریم می باشد را به رشته تحریر درمی آورم.

در مقوله عدم توفیق در کسب مناصب ها و پستها و جایگاه های اجتماعی و سیاسی در طول انقلاب اسلامی ، گذشته از اثرتاریخ قوم ترکمن در حکومت های ایران در دوران‌های قبل انقلاب که درتصمیم گیریهای مسئولان نظام نقشی داشته اما عوامل به روز را به دو مقوله برون ساختار و درون ساختار تقسیم می کنم که اولی برون ساختار،

در انقلابی که برپایه دین و ایدیولوژیک بنا شده و رهبران دینی وعلمای دینی تصمیم گیران اصلی هستند ما ملت ترکمن یعنی بزرگان و علمای دینی وعلمی و دانشگاهی با توجه اشتراکات که همان دین اسلام و مسلمان بودن به طور قاطع از انقلاب حمایت وتبعیت نمودندوچه بسا در جهت توسعه دین موفق بوده و حوزه های علمیه متعدد تاسیس و باعث رشد دینی شدند و تعامل خوبی با انقلاب و نظام برقرار کردنداما موضوع مذهب نقطه تضاد بود که انتظار می‌رفت بزرگان و علما با نقطه مشترک و سیاست ورزی این نقطه تضادرا به سایه ببرند و اثرات آن را در جامعه هدف خودمان کم رنگ کنند موفق نبودند

چون علمای دینی ما با توجه به دیدگاه سکولار (جدایی دین و سیاست) در امور سیاسی و حکومت دخالت نکردند واین دیدگاه در انقلابی که دین و سیاست را باهم می خواست درتضاد بود ولذا میدان برای جولان مخالفین ما باز شد و مسایل مذهبی و دیدگاه های ضد مذهبی ما بالا گرفت و مارکهایی چسباندن ولی خوشبختانه با بودن نماینده ولی فقیه متعادل و روشنفکر و متعادل کم کم آرامش برقرار شد اما باید پذیرفت که تندرو ها و اصول گرایان این نوع دیدگاه را وابسته به غیر در نقطه مقابل نظام می‌دانستند و با ایجاد فشار به علما حوزه های علمیه و دخالت در مدیریت آنها ، چالشهایی را ایجاد نمود که مردم روشنفکران از اصول گراها فاصله بگیرند و مهمتر اینکه وقتی علمای دینی ما هم با دیدگاه سکولاری باعث شدند حلقه اتصال ما در حکومت دینی قطع شود قدرت چانه زنی ما ازبین رفت روشنفکران مجبور بودند از طریق همفکران نزدیک به دیدگاه شأن یعنی اصلاح طلب هاکه دیدگاه های بازتری لااقل در شعار داشتند نزدیکتر شوند.

لذا ما ترکمنها در دوران اصول گراها هیچ سهمی در پست ها تقریبا نداشتیم ودر دوران اصلاح طلب ها هم با توجه کم بودن قدرت مانورشان در قدرت فقط در حد پستهای محلی و بخشداری و گاها فرمانداری استفاده شدیم چون اولا اصلاح طلبها خودشان دارای قدرت و جایگاه قوی نبودند تحت فشار بودند و ثانیا خود اصلاح طلب ها هم هرچند شعار روشن‌فکرانه داشتند اما باید بپذیریم آنها هم هنوز در افکار سنتی و قوم گرایی و درون گرایی خود غرق بودند صرفا بخاطر رای و آینده پستهایی میدادند که درقبال رای مان هیچ به شمار میاد اما برای ما که در دوران اصول گرایان هیچ شمرده می‌شدیم این پستها هم امیدوارمان می کرد ولی ای کاش علمای دینی سیاست ورزی می کردند و سواد سیاسی شأن را ارتقا می دادند و بعنوان انسانهای اصول گرا «چون به نظر شخص خودم روحانیون ما از نظر دینی از اصولگرایان حکومت نیز اصول گراتر بودندو به اسلام و حکومت پایبند علاقمند بودند » رابطه شأن را با اصول گرایان حفظ یا متعادلتر می کردند ویا اصول گرایان حکومت شناخت واقع بینانه تری از علمای ما می داشتند ولی درکل دیدگاه سکولار علما باعث شد مذهب به سایه نرود بلکه در راس انتخاب هرم قدرت باشد

لذا ما ترکمنها باتوجه به مذهب قومیت و خودی و غیر خودی در رتبه دوم بودیم و هیچ وقت خودی شناخته نشدیم روشنفکران ما هم به تبعیت از علمای مذهبی و مردم مان که وابستگی شدید اعتقادی به علمای مذهبی و دینشان داشتند و بودن عالمی اصلاح طلب بعنوان نماینده ولی فقیه که انصافا متعادل حرکت می کردند ، از اصلاح طلبان حمایت نمودند که ولی صاحبان اصلی قدرت در حکومت اجازه مانور انتصاب ترکمنها را در مناسب بالا را نمیدهند

اما مقوله درون قومی ملت ترکمن بعنوان یک قوم فرهیخته و متعادل ومتدین از درون هم رنج میبرد تا بتواند در حکومت نقشی داشته باشد و آن نداشتن رهبری واحد که می تواند فردی یا شورایی باشد تا زمانیکه ما بعنوان یک قوم دارای مرجع یا مراجع تصمیم گیری متمرکز نباشیم نمی توانیم مطالبه حق کنیم چون دارای قدرت واحد با رهبریت واحد نیستیم و با توجه به ساختار اجتماعی مان و توجه به تیره و طایفه و خاص گرایی مان باید در جهت رفع این نقیصه اقدام عاجل کنیم اما برای رسیدن به این هدف گروههای مرجعی فعال انتخاب شوند و جشنواره های ورزشی و فرهنگی و اجتماعی مدنی در شهرها و مناطق روستایی مان همانند همایش مختومقلی برگزار کنیم تا مردمان ما همدیگررا درک و هم افزایی حاصل شود وبا حفظ تیره ها طایفه ها به هم احترام بگذارند و ارتقای مدنی و فرهنگی حاصل شود و در پسای این همایشهای محلی و جشنواره های فرهنگی رهبریت حس و بر سرانجام حقیقی برسد.
به امید این وحدت و رشد مدنیت

آنا خالی زاده

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا