تحقّق آرمان مختومقلی، آزادی و نوری کاظم
پایگاه خبری اولکامیز – نازمحمد یگن محمدی : پس از گذشت حدود سه قرن پر فراز و نشیب از دوران دولت محمد آزادی ، نوری کاظم و مختومقلی فراغی، آمال و آرزوهای دور و دراز این سه شخصیت تاریخی ترکمن، جامه عمل پوشیده است.
دولت محمد آزادی عالم و عارف نامدار ترکمن و پدر و استاد مختومقلی فراغی بود. کتاب وی وعظ آزاد نام داشت. این متفکر توانا ، در دورهای میزیسته که شاهنشینها و امیرنشینهای همسایه بیوقفه به ترکمنها هجوم میآوردند. حملات پیاپی و کشت و کشتار نادرشاه افشار تمامی نداشت. نادر از هر فرصتی استفاده میکرد و به سرکوب وحشیانه قبایل میپرداخت بهطوری که قبایل و طوایف از دست او عاصی شده بودند.
امیرنشین بخارا نیز همیشه در پی بهانه وفرصتی بود تا دست به قتل عام ترکمنها بزند. خاننشین خیوه هم بهطور مداوم در اندیشه یورش و چپاول این قوم بود. مردم نواحی گوناگون ترکمننشین هیچگاه امنیت و آسایش نداشتند.
ایلات و عشایر کوچ نشین که اقتصادشان عمدتاً دامداری وزراعت استوار بود در معرض خطر و تهدید دائمی بودند. روسها به سرکردگی ژنرالها و افغانها تحت امر احمد دوانی تهاجمات گسترده و ویرانگررا تدارک میدیدند و با تاختوتاز بیرحمانه و وحشیانه مردم را آواره صحرای قرهقوم میکردند.
دغدغه اصلی دولت محمدآزادی این بود که طوایف و قبایل با هم متحد شده و در کنار هم درصلح وآرامش بهسر ببرند. آمال و آرزوهای وی را از کتاب وعظ آزادش اینگونه میتوان برداشت نمود:
۱ـ کنار گذاشتن اختلافات و متحد شدن مردم با وجود حاکمانی عادل در جامعه
۲ـ عمران و آبادانی و گسترش زراعت و آرزوی معیشت بهتر مردم
۳ـ ارتقا سطح تعلیم وتربیت و علم و فرهنگ مردم
۴ـ از بین رفتن فقر و تهیدستی در جامعه و احقاق حقوق تمام افراد از ستمگران زمانه.
نوری کاظم ابن باهر از ترکمنهای سوریه بودکه به دعوت حوزهها و مدارس بخارا و خیوه به ترکستان میآید و در مدرسه گوگداش بخارا به تدریس میپردازد. در این مسافرت علمی، با مختومقلیفراغی آشنا میشود. چون هر دو عالم دغدغههای فکری یکسانی داشتند با هم همحجره و دوست و همنظر شدند.این آشنایی و رفاقت ادامه داشت تا اینکه تصمیم گرفتند سیر وسیاحتی به افغانستان وهندوستان بکنند. نیت آنها از این سفر چند منظوره بود. آشنایی با تمدن و فرهنگ دیگر ممالک و مطالعه نوع زندگی مردمان ان دیار و تحقیق پیرامون اتحاد و همدل کردن اقوام و قبایل پراکنده ترکمن.
در جای جای اشعار مختومقلی فراغی این گونه مضامین و موضوعات به چشم میخورد:
ترکمن لر باغلاسه بیر یره بیلی / قوردار قُلزمی دریای نیلی
تکه، یموت، گوکلانگ یازیر ال ایلی / بر دولته قوللیق اتسک بشیمیز
اکنون پس از گذشت سه قرن از آن روزگار، بعد از سپری شدن انواع گوناگون وقایع و حوادث تاریخی و تحمل رنجها و مشقات فراوان، آمال و آرزوهای دور و دراز این سه شخصیت تاریخی یعنی دولت محمد آزادی و نوری کاظم و مختومقلی فراغی جامه عمل پوشیده است. اتحاد و همدلی نه تنها درمیان اقوام و قبایل ترکمن بلکه بین تمام اقوام این کشور عزیز و پهناور در کنار هم به خوبی برقرار است و ما باید شکرگزار این نعمت بزرگ باشیم.
منبع – سایت ترکمن سسی
www.ulkamiz.ir
.. جون هنوز نمی داند که نادرشاه ، شاه ترکمن است
سلام مدیر محترم کانال لطفا به این مقاله درباره اصلیت ترکمن نادرشاه توجه گردد که منابع تاریخی ان هم معرفی شده اند
نادر شاه، شاه ترکمن /در قرن هیجدهم میلادی نادر قلی , سرباز خوش اقبال ترکمن که بعد ها به نام نادر شاه بهتر شناخته شد , ایران را به مقام اول قدرتهای مشرق زمین رساند و با اینکه مردم ایرانی که برای او جنگیده بودند به خاطر رفتار نامناسبش از او نفرت داشتند اما امروزه امروزه او را به عنوان یکی از بزرگترین قهرمانان خود مورد احترام و ستایش خود قرار می دهند .
او عمر خود را صرف جنگهایی در آسیا میکند و قلمرو ایران گسترش می دهد , او در هر کشوری که تصاحب می کرد سربازان شجاعی برای ارتش خود انخاب میکرد به همین خاطر در بین سربازانش مردان شجاعی از ممالک مختلف وجود داشت مثل : افغانی , هندی , مغول , ایرانی , ترکمن ….. نادر شاه در نبرد هایش همیشه حیله های جنگی را بر زور و توان جنگی ترجیح می داده و لشکر کشی و پیشروی های جنگی او همیشه به طرز شگفت آوری سریع و بدیع بوده است و چنان بکر و خارج از قاعده عادی جنگهای آن زمان بوده که همواره دشمنانش را گیج و وامانده و غافلگیر می ساخته . نادر شاه همواره تبر زینی که مخصوص خود او بوده به کمر داشته که هیچ زمان آن را از خود جدا نمی کرده حتی هنگام خواب نیز با آن تبر زین می خوابیده . مشهور است که او با سربازانش بسیار مهربان بوده و به آنها دستمزد خوبی می داده و سربازان نیز برای او خوب می جنگیده اند , اما اشتباه کسی را هم نمی بخشیده .
او چشمان فرزند ارشد و سوگلی خود را به خاطر خیانتش کور کرد و همین کور کردن چشمان پسر ارشد ش که ولیعهد هم تلقی می شده نقطه ی عطفی برای تغییر شخصیت نادر بوده و رفتار نامناسبش از همان زمان شروع می شود . و بالاخره با خیانت و توطیه نزدیکترین افرادش , همان گونه که خود سرهای زیادی را از تن جدا کرده بود ,به طرز وحشیانه ای سرش را از تن جدا کرده به قتل رساندند .
سر شب به سر قصد تاراج داشت
سحر نه تن , نه سر تاج داشت
به یک گردش چرخ نیلوفری
نه نادر به جا ماند و نه نادری
مروری سریع بر زندگی نادر شاه ، شاه ترکمن
*تولد نادر ۱۶۸۷ میلادی
*به خدمت شاه طهماسب در آمدن ۱۷۲۷
*شکست دادن مهاجمین افغانی ۱۷۲۹ الی ۱۷۳۰
*اولین جنگ علیه ترکها ۱۷۳۱ الی ۱۷۳۵
*بر کنار کردن شاه طهماسب ۱۷۳۲
*اعلام سلطنت بر ایران ۱۷۳۶ ( در سن ۴۹ سالگی )
*فتح بلوچستان و افغانستان ۱۷۳۷ الی ۱۷۳۸
*حمله و فتح هند و دهلی ۱۷۳۹
*فتح بخارا و خیوه ۱۷۴۰
*جنگ عله ترک ها و اروپای شرقی ۱۷۴۳ الی ۱۷۴۵
*مرگ نادر شاه ۱۷۴۷ میلادی در سن ۶۰ سالگی
منبع: کتاب نادر شاه، نویسنده هنری مورتیمر دوراند و ترجمه ی مهندس سید رضا بلادی
سلام علیکم . این هم از وضعیت ترکمن ها در دوره ی افشاریه(نادرشاه)
نادرشاه خود ترکمن و از قبیله افشار بود و در ۱۶۸۸ در دره گز نزدیک مرز ترکمن(ترکمنستان فعلی) متولد شد.در ایام کودکی پدر خود را از دست داد،با مادرش اسیر و زندانی ازبک ها شد ولی پس از چندی حاکم ابیورد شد و بعد نیز فرمانده ی کل سپاه صفوی می شود.نادرشاه پس از آنکه به شاهی رسید،عده ی زیاذی از ترکمن ها را وارد سپاه خود کرد.هدف او از این کار دو چیز بود.اول کاهش نیروی جوان ترکمن که عامل شورش علیه او بودند.دوم این که ترکمن ها و سایر اقوام در حین جنگ پیش مرگ سپاه اصلی محسوب می شدند. او برای تهیه ی مخارج لشکرکشی به هند از طوایف مختلف ایران خراج های سنگین می گرفت و از ترکمن ها علاوه بر خراج سوارکار جنگی نیز می گرفت.در مقابل این ستم ها یموت و گوگلان شورش می کردند.
مخدومقلی شاعر ملی ترکمن ها که در آن عصر می زیست و خود دو بار در ایران اسیر بود،خطاب به نادرشاه چنین نوشت:” ای فتاح،امروز ایران و توران در زیر فرمان توست.اکنون این دوران را غنیمت شمر و به عدالت رفتار کن.تمام ترکمن ها در این دشت وسیع در ناز و نعمتند تو خون آنها را ناحق بر زمین نریز ای فتاح تو با این جنایت جانگداز(اشاره به مناره ای است که نادر از سرهای ترکمن ها بر پا کرده بود) چهره ی سرخ و خندان ترکمن ها را چون باغ خزان زرد نمودی.تو کشور من و گلزارش را ویران کردی ،کشور زیبای مرا غرق در خون کردی.تو مرا از پدر،مادر و برادر جدا کردی و کل دنیا را برایم ای فتاح،تیره کردی.”
حالا از این نازی یگن بپرسید این حرفهای بی سر و ته را از کجا اورده