پایگاه خبری اولکامیز- امان محمد خوجملی : دموکراسی نیم بند و لرزان افغانستان درمقابل خشونتهای پی در پی نیروهای سنتی و قشری و متحجر و خشک مغز و دکم اندیش دوام نیاورد و تمام گلهای نازنین و خوش بوی رنگ آن که میلیونها نفر به آن امید بسته بودند پرپر شد و خشکید. چه جانهایی برای حفظ آن فدا شدند. چه جانهایی برای نابودی آن خود را به مهلکه انداختند تا به بهشت دروغین خودساخته بروند.
افغانستان جامعه ی سنتی و قبیله ای و به غایت مذهبی دارد. فقر فرهنگی در آن بیداد می کند. به علت فقر فرهنگی وعدم آگاهی توده های مردم نهال دموکراسی در آن دیارنتوانست ریش بدواند. گرچه رگه های رشد و نمو آن در جامعه مدنی و شهرهای بزرگ افغانستان دیده می شد. اما خشونت های سازمان یافته نگذاشت این نهال خوش بو به یک درخت تنومند تبدیل شود.
دشمنان دموکراسی در افغانستان دموکراسی را به جای دین نشاندند و آنرا دشمن دین اعلام کردند تا احساسات عوام را برای جلب رضایت آنها تحریک کنند و با همین روش هم به نتیجه رسیده اند. چون راه و روش آنها برای اکثریت مردم قابل قبول بوده است و گرنه با قیام عمومی مردم روبرو می شدند نه اینکه راه را برای ورود آنها بدون درگیری باز بکنند.
حکومتها یا دولتهای روی کار آمده در افغانستان هم در طی بیست سال گذشته به علت ناتوانی در برقراری صلح و امنیت و گسترش فساد و بی کفایتی نتوانستند رضایت مردم افغانستان را جلب بکنند. مصداق بارز آن انتخابات ریاست جمهوری گذشته افغانستان بود که میزان مشارکت در آن به شدت پایین آمد و مجموع آرای آن به دو میلیون نفر هم نرسید و شمارش همین آرا اندک هم سه ماه طول کشید.
همین انتخابات مشخص کرد که پایگاه مردمی حکومت به شدت تضعیف شده است. ولی رهبران حکومت افغانستان عدم مشارکت مردم را به گردن خشونتها انداختند نه ضعف حکمرانی خود.
اگر بعد از انتخابات اخیر رهبران افغانستان به طالبان پیشنهاد می کردند حکومت بیست ساله ما و حکومت پنج ساله شما تحت نظارت سازمان ملل به همه پرسی گذاشته شود اگر مردم حکومت ما را قبول کردند شما دست از خشونت بکشید و اگر مردم حکومت شما را قبول کردند ما از قدرت کناره گیری می کنیم، شاید بهتر نتیجه می داد. اما همه اینها تبیین بعد از وقوع حادثه است وچندان دردی را دوا نمی کند چون حادثه یعنی سقوط روی داده است و کار از کار گذشته است.
اما سئوال اساسی این است که چرا ارتش ۳۵۰ هزار نفری و آموزش دیده ی افغانستان و مجهز به مدرن ترین سلاحها از لشگر ۱۰۰ هزار نفری طالبان شکست خوردند؟ و تاب مقاومت را از دست دادند. فکر می کنم خشونتهای بیست ساله و بمب گذاری های پی در پی و حمله های انتحاری و جنگ های چریکی و فرسایشی شدن جنگ ارتش افغانستان را خسته کرد.
فساد و ناکارآمدی دولت هم روحیه ی سربازان را خراب کرده و نایی برای مقاومت نمانده بود. در این بین ممکن است سربازانی که عقیده ی مذهبی داشتند چندان تفاوتی بین خود و طالبان احساس نمی کردند، انگیزه ی مقاومت و جنگ را از دست داده باشند.
از طرف دیگر چریکهای طالبان انگیزه ی شهادت طلبی داشتند و چون برای استقرار حکومت اسلامی می جنگنیدند مرگشان را رفتن به به بهشت می دانستند، ادامه جنگ برایشان قابل توجیه بود. اما چنین انگیزه ای در میان سربازان افغانستان نبوده است. به نظر می رسد در ارتش افغانستان علاوه بر آموزش نظامی، آموزش فرهنگی جهت ایجاد روحیه ی سلحشوری و قهرمانی و میهن پرستی با چاشنی دینی و مذهبی خالی بوده است.
طالبان جنگ خود را به جنگ اسلام و کفر تبدبل کرده بودند و این انگیزه دینی سوخت چریکهایش برای ادامه جنگ و تحمل سختی ها را تامین می کرد. اما سربازان ارتش افغانستان از چنین دوپینگی محروم بودند. عقیده ی بروکراتیک ادامه نبرد دراز مدت با ایدئولوژی را ندارد و سوخت آن زود ته می کشد.
گرچه در دراز مدت ایدئولوژی هم به علت ناتوانی در اداره حکومت و حل مشکلات مادی مردم رو به زوال می رود و صاحبان خود را یکی یکی می بلعد و جامعه را به انحطاط و فروپاشی می برد. آن موقع یک نیروی جانشین و تازه نفس لازم است جسد متعفن آنها را در گورستان دفن کنند. اما این پروسه یک فرایند است که عمر خود را باید به صورت طبیعی طی کند. وقتی این پروسه طی شد توده های مردم نیزمی دانند جایی که به آن دخیل بسته بودند امام زاده ی دروعین بوده است که دیگر آبی برایشان گرم نمی کند.
اما امروز از آنها چند تحول مثبت و منفی دیده شده است. تحول منفی این است که به شبکه های تلویزیونی خصوصی دستور داده اند دیگر زنان نباید در تلویزیون دیده شوند، از موسیقی نباید استفاده بکنند، فیلمهای خانوادگی نباید نشان داده شود، آگاهی تبلیغاتی نباید پخش بشود و همچنین جلوی فروش تجهیزات ماهواره ای را گرفته اند.
اما تحول مثبت این است آنها اسمائیل خان والی سابق هرات را که اسیر شده بود آزاد کرده اند وگفته شده او به مشهد آمده است. در صورتیکه آنها حدود بیست سال پیش به محض ورود به کابل دکتر نجیب الله و برادرش را کشته و از تیر برق حلق آویز کرده بودند. این رگه هایی از بازگشت عقلانیت را نشان می دهد ممکن است بر حسب شرایط و ضرورت ادامه داشته باشد که نباید نادیده گرفت.
/ کانال تلگرامی نویسنده
www.ulkamiz.ir
جناب اقای خوجملی با سلام فرمودین که ارتش ۳۵۰ هزارنفری افغانستان در مقابل لشگر ۱۰۰ نفری طالبان شکست خورد. اقای خوجملی ارتش افغانستان اساسا به نبرد و مقابله با طالبان نرفته بود که شکست بخورد. انچه روی داد.اخرین سناریوی توافق دوحه بود که ارتش در کوتاهترین زمان ممکند با عقب نشینی و یا تسلیم راه راه بر طالب ها گشود. سخنان فرمانده ارتش افعانستان پس از سقوط کابل گویای واقعیت است. ضمنا بهتر است ازادی اسماعیل خان و دیگر مقامات و فرماندهان دولت اسبق و یا عفو عمومی نیز در امتداد همان توافق نگریسته شود وگرنه طالبان همان طالبان است با این تفاوت که این بار با اراده امریکا ، عربستان ، قطر و پاکستان و در یک بده بستان جمعی، ملزم به رعایت اصول و قواعدی شده اند تا حضور انها در عرصه سیاسی و حاکمیتی مورد اقبال افغانها قرار گیرد.