اخبار

دایی ام

پایگاه خبری اولکامیز – ناصر اونق غراوی: می کشم بر تخته ای من نقشی از خاک وطن زیر لب میگویم میهنم ,ایرانم ,رهبرم

از خوانندگان نوشته هام از گرگان تا مغازه دار قره گل غربی تشکر میکنم یکی از این عزیزان برام پیام فرستاده گفتن از خاطرات مادرم بنویسم .

برای همه ما مادران عزیزمان تداعی  خاطرات خوب است .

مادرم برادرشون وقتی جوان بود از دست دادن بعد چون برادر و خواهر دیگری نداشتن با پدرم مشورت کردن و اسم یکی از فرزندان خودش که برادر کوچک من میشه را به اسم برادر خودش نام گذاری کرد.

ما هم همیشه به عبدالرحیم (اسم برادرم ) دایی میگوییم بعد چون اسم دایی واقعی ام میشه بین فامیل های مادریم  ارج و احترام زیادی داره .

دایی ام وقتی کوچک بود مادرم همیشه بیشتر از بقیه  دوستش داشت اما نه بیشتر از من .
همیشه وقتی برادر و خواهرام به مادرم زنگ میزدن حالش بپرسن اول میگفت از ناصر خبر دارید ناصر خوبه خیلی منو دوست داشت .

دایی م سال اول ابتدایی که باید میخوند مدرسه نمیرفت همیشه دوست داشت فرار کنه بعد چون ته تغاری بود پدرمم زیاد سخت نمی گرفت اما مادرم خیلی روی اسم برادرش حساس بود .

مادرم دوست داشت دایی ام درس بخونه به همین خاطر یک سال تمام با هزاران ترفند داییم مدرسه می آورد و تا کلاس تمام شود در محیط مدرسه می ماند و زنگ تفریح به دایی ام پسته و خوراکی میداد.
(وقتی عید قربان سر سفره جمع میشدیم  دایی ام ماشالله چشم بد انشاءالله دور باشه هیکلی هست جا زیادتری میگیره بعد برادرم آنه محمد که بعد پدرم همیشه مطلق هوامون  داره انشاءالله همیشه سلامت باشه به شوخی میگفت مادرجان  وقتی با پسته بزرگ کنی فضا زیاد میگیره دیگه, بعد مادرم سریع اسفند دود میکرد میگفت کاکام  چشم نخوره   )

مادرم با اینکه سواد کلاسیک نداشت اما برحسب تجربه همیشه وقتی برای درست کردن نان خمیر میکرد با همون خمیر به دایی ام میگفت شکل های حروفت درست کن  و تلاش میکرد برای یادگیریش کمک کند.
دایی ام بعد از یک سال که مادرم همراهیش کرد تا درس بخونه خودش ادامه مدرسه را با انگیزه بیشتری تحصیل کرد.

مادرم همیشه میگفت یکی دو سالی که دایی ام پشت کنکور ماند خیلی دعا میکرد و همیشه نذر حسن کاکا شهید روستامون میکرد .

بعد از اینکه دایی ام تحصیلاتش در دانشگاه تهران تمام کرد و اونجا مشغول کار شد مادرم هم خیلی خوشحال بود که اسم برادرش مهندس بزرگ و موفقی شده .

مادرم سواد نداشت اما همیشه مستمر با صبر حوصله سال اول ابتدایی دایی ام را که فونداسیون و شالوده‌ی تعلیم  و تربیت رسمی میشه را یاریگر بود .

از همه والدین که فرزند کلاس اول دارند خواهش میکنم مادرم الگو  قرار بدید و یاریگر فرزندان و معلم هاو مدیرها  در این پایه حساس باشید .

سال تحصیلی جدید را به همه معلمان و مدیران و متولیان تعلیم و تربیت کشورم تبریک میگویم
امیدوارم همه فرزندان  مادران ایران عزیز عاقبت بخیر شوند.
مادرم روحت شاد دوستت دارم.

www.ulkamiz.ir

 

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا