مطالب ویژه

برج قابوس؛ نگین هزار ساله‌ای که پشت حصار فلزی پنهان مانده است

پایگاه خبری اولکامیز – عاشرمحمد رئوفی ، خبرنگار و فعال فرهنگی و اجتماعی:

برج قابوس، بلندترین برج آجری جهان، هزار سال است که مانند نگینی بر تاج گنبدکاووس می‌درخشد. اما این روزها، این یادگار بی‌همتا پشت داربست‌های سرد و فلزی، انگار از چشم‌ها پنهان شده است. منِ شاعر، که واژه‌ها را برای بیان حقیقت به خدمت می‌گیرم، و منِ خبرنگار، که رسالتم روایت واقعیت است، گاهی خود را متفاوت‌تر از مردم عادی می‌بینم، اما وقتی به برج قابوس فکر می‌کنم، خودم را بخشی از همین مردم می‌یابم؛ مردمی که امروز دل‌شان برای این برج گرفته است.

نمی‌دانم آیا برج قابوس از ما گله دارد که او را چنین محصور کرده‌ایم، یا شاید ما از او خسته شده‌ایم؛ از همیشه ایستاده بودنش، از همیشه در دسترس بودنش. اما آنچه می‌دانم این است که ثبت جهانی‌اش در یونسکو تنها یک افتخار نیست؛ یک مسئولیت است، یک تعهد تاریخی. آیا این مسئولیت با بستن داربست‌ها به گردنش ادا شده است؟ بودجه‌ای که به نام او اختصاص یافته، چرا به کاری جز مرمت و نگهداری اصولی اختصاص داده شده؟ آیا نبود متخصصان حرفه‌ای یا ترس از خراب کردن کار باعث شده است که این برج، به جای مرمت، زندانی داربست‌ها شود؟

هر سال بهانه‌ای تازه می‌آورند: علف‌های هرز، آسیب جزئی، یا هر چیزی که شاید توجیهی برای این وضعیت باشد. اما مردم می‌پرسند: اگر داربست‌ها اجاره‌ای است، آیا هزینه اجاره از هزینه یک مرمت اساسی بیشتر نیست؟ اگر این داربست‌ها حفاظی برای جلوگیری از تخریب احتمالی‌اند، آیا این برج که هزار سال در برابر باد و باران استوار ماند، نیازمند چنین حفاظ‌هایی است؟ اگر مسئولان نمی‌توانند کاری کنند، چرا همکاری نمی‌کنند؟ چرا شهرداری، فرمانداری و میراث فرهنگی گنبدکاووس برای رهایی برج قابوس دست در دست هم نمی‌گذارند؟

من به‌عنوان یک خبرنگار و یک شاعر، که می‌خواهم حقیقت را نه تنها بنویسم، بلکه زندگی کنم، می‌پرسم: ماجرای واقعی برج قابوس چیست؟ آیا باید هزار سال دیگر هم پشت این داربست‌ها پنهان بماند تا سرانجام کسی از خواب بیدار شود؟ برج قابوس نه فقط بنای آجری، بلکه هویت یک ملت است. اگر امروز از بند داربست‌ها آزاد نشود، فردا چه چیزی را از دست خواهیم داد؟

گنبدکاووس، شهر من، مردم من، دل‌شان برای قابوس تنگ شده است. و من نیز، همان‌طور که در سکوت این برج، هزاران واژه را فریاد می‌زنم، امیدوارم این صدای خاموش، بالاخره شنیده شود.

www.ulkamiz.ir


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا