با تئوری یکسان سازی قدرت کدام درد مردم درمان شد ؟
پایگاه خبری اولکامیز – شکور زیرک*: جریان اصول گرا بصورت متکثر و در سالیان متمادی ، سعی می کرد اقکار عمومی را مجاب کند که با تجمیع قدرت در یکجا و یکپارچه شدن قوا خصوصا قوه مجریه و مقننه ، بسیاری از مشکلات داخلی و خارجی کشور برطرف می شود و وضعیت ناخوشایند هر مقطع ، از این بابت است که نهاد ریاست جمهوری و مجلس از یک طیف فکری نیستند و تا رمانی که قوه مجریه و قوه مقننه از یک جریان فکری و سیاسی نباشند ، مشکلات متعدد در حوزه داخلی و خارجی ادامه خواهد داشت .
طبیعی بود که همه طیف های فکری وابسته به جریان اصول گرا ، باهمه اختلافات داخلی که با بکدیگر دارند تئوری یکسان سازی قدرت را پذیرفتند .
حال بعد از دوسال چند ماه از آغاز ریاست جمهوری آقای رئیسی ، چرا مشکلات داخلی کشور از جمله بی ثباتی اقتصادی ، بحران بیکاری ، تامین مسکن ، اشتغال و کار آفرینی همچنان به عنوان رنج های اولیه مردم مطرح است ؟
چرا درمورد مسائل و مو ضوعات بین المللی کشور گشایشی حاصل نشده ؟ ایجاد تنش در مقاطعی با برخی از همسایگان ، گرایش افراطی و محاسبه نشده به شرق ، گریز از غرب ، عدم توسعه روابط سیاسی و اقتصادی با دولت های غربی و باثبات ، همچنان دستگاه دیپلماسی را به خود مشغول کرده است و مهم تر از همه موضوعات خارجی ، پرونده هسته ای و برجام هنوز بلاتکلیف باقی مانده است .
دولت آقای رئیسی بهتر است از دو جنبه پاسخ گوی افکار عمومی باشد . جنبه اول به عنوان رئیس جمهور و نماینده مردم ( یعنی نماینده همه افکار و سلیقه های سیاسی ایران ، نه صرفا نماینده یک جریان سیاسی ) نسبت به همه مسائل داخلی و بین المللی .
جنبه دوم ( که هیچ یک از روسای جمهور قرار نبود نسبت به این جنبه پاسخ گو باشند و این امر صرفا متوجه دولت آقای رئیسی است ) به عنوان رئیس و مجری نظریه یکسان سازی قدرت .
آقای رئیسی در حالی رئیس دستگاه اجرایی است که همزمان نفر اول تفکری است که سالیان درازی القا می کرد با یکدست شدن قدرت اوضاع داخلی و خارجی سامان پیدا می کند.
اما مسائل اجتماعی ، سیاسی و افتصادی حال حاضر کشور نشان می دهد که تفکر یکسان سازی قدرت ، موفق نبوده مشکلات کشور را برطرف کند و نارضایتی عمومی افزایش یافته است .
اینکه تئوری یکسان سازی قدرت شکست خورده ، موضوعی است که مخالفان این تئوری بارها گفته اند ؛ اما موافقان و طراحان تئوری یکسان سازی قدرت از شکست تفکر انحصار طلبی چیزی نمی گویند و شاید بر این باورند که با سکوت ، سرپوش خواهند گذاشت بر شکست تفکرشان .
حال چه باید کرد ؟ البته که دولت آقای رئیسی بایستی نقد شود و نقد دولت بیشتر از این جنبه که رئیس و سکاندار تفکری است که همه چیز را می خواهد از آن خویش کند و اصرار دارد اطراف و جهان را آنطور ببینیم که آنها می بینند.
نقد دولت رئیسی ، نقد جریان تمامیت خواهی است که تفاوت سلیقه و نگاه را نمی پذیرند ؛ نقد دولت رئیسی ، اعلام نارضایتی مردم از وضع موجود است ؛ نقد دولت رئیسی یادآوری این نکته است که نقد حاکمان و متولیان حکومت از سوی مردم مهم تر از نقد مردم بر مردم است .
نکته پایانی : نظام سیاسی مطلوب، ویژه گی هایی دارد ؛ یکی از آنها پذیرش نقد و افزایش آستانه تحمل متولیان حکومت ، در برابر افرادی است که منتقدند . توسعه سیاسی و اقتصادی نیز از مسیری می گذرد که در آن نقد ارزش و جایگاهی دارد ؛ چراکه نگریستن به همه امور دولت از دریچه نگاه منتقدین ، ضعف ها و نقاط قوت را روشن می کند .
* روزنامه نگار – کارشناس ارشد علوم سیاسی
منبع – روزنامه گلشن مهر – ۱۴ بهمن ماه
www.ulkamiz.ir