اشکال کار کجاست؟
پایگاه خبری اولکامیز – حاج آنه محمد مارامایی، عضو شورای نویسندگان رسانه اولکامیز: گویند روزی ابوبکر صدیق( رض) با یکی از یاران خود عازم سفر شدند. پس از چند ساعت به جایی رسیدند که در آنجا جوی آبی روان بود. فرصت را مناسب دیدند تا وضویی بگیرند و نماز ظهر را اقامه نمایند.
چون ابوبکر صدیق (رض) وضو گرفتند و کنار اسبش رفتند. همسفر او سیبی را که آب آورده بود برداشت و به ابوبکرصدیق (رض ) تعارف کردند .حضرت هم سیب را برداشتند و خوردند .
چند لحظه بعد همسفرش گفت ای ابابکر: شما چرا سؤال نکردی که سیب را ازکجا برداشتی و به من دادی؟
حضرت فرمودند: راست می گوئید حالا سؤال میکنم سیب را از خانه آورده بودید؟
همسفرش گفت نه ابابکر من هنگام وضو گرفتن ازداخل جوی آب برداشتم که آب سیب را از جایی آورده بود.
حضرت ناراحت شدند و فرمودند :چرا اول نگفتید؟ حالا زود نمازمان بخوانیم تا بدانیم سیب مال کدام باغ است. پس از خواندن نماز هر دو در مسیر جوی آب حرکت کردند .پس ازچندین مدت رفتن به باغی رسیدند که در آنجا یک پیرمردی با پسر جوانش درداخل باغ مشغول کار بوذند.سلام و علیک کردند .
پس ازآن فرمودند:ای بزرگوار ما یک عدد سیب که درداخل جوی آب بود برداشتیم و اشتباهاخوردیم .
حالا چکار کنیم که شما مارا حلال کنید؟ پیرمرد خنده ایی کرد وگفت خدا این باغ را با بارش به ما داده است .یک عدد سیب که چیزی نیست هرچه دوست دارید ازاین باغ سیب بچنید وبردارید .
حضرت فرمودند: خداوند به محصول شما برکت دهد همین که ازخوردن سیب درخت شما ما را حلال کردید بسیار سپاسگزارم.
در همان لحظه همسفر حضرت فرمودند ای پدر بزرگوار و سخاوتمند آیا میدانی این آقا کیست؟ پیرمرد تبسمی کرد وگفت .من پیرمرد که همیشه در دیارخودمان بوده ام .هیچ مکانی چندین سال سیر وسیاحت نکرده ام ازکجا این آقارا بشناسم؟
همسفرحضرت فرمود: او ابابکرصدیق خلیفه مسلمانان است. پیرمرد تا اسم ابابکرصدیق را شنید.با حالت عشق وعلاقه با حضرت دوباره سلام وعلیک نمودند .وخدا را شکر نمودند وگفتند خدایا شکرت که مرا قبل از ترک این دنیا توفیق دیدار خلیفه مسلمانان را دادی.
وبا اصرار وخواهش مقداری سیب از درخت چیدند وبه حضرت تقدیم کردند تا دعای خیری درحق او و خانواده اش بنماید.
اما هدف از بیان این داستان : روز یکشنبه هجدهم آذرماه همانطوریکه همگان شاهد بودند درکشور سوریه چطور مخالفان یا مردمان عادی با چه عشق وعلاقه ای به خانه بشار اسد حمله کردند واموال اورا گرچه اموال ازآن مردم سوریه بود غارت کردند که هرکس این صحنه ها را میدید از حرکت مسلمانان تعجب می نمود و می گفت آیا مسلمانان ازخدای خویش نمی ترسند که این چنین اموال یک خانواده ای را غارت می کنند؟
یا صحنه دردناک غارت اموال آرامگاه حضرت زینب( س) که مردم همه اموال وقفی و غیر وقفی آن آرامگاه را بدون ترس از خداوند غارت می کردند.
حتی جای دوری نرویم عین این وضعیت را درکشورمان هم مردم چندین مرحله مشاهده کرده اند. آن هم زمانی که راننده کامیونی ماشینش در جاده چپه می شود. مردم مسلمان بجای کمک به آن راننده (گفتم راننده نه صاحب بار) اموال امانتی او را غارت می کنند .
خوب این صحنه ها گویای چیست؟ آیا غیر ازاین است که مردمان مسلمان چه سوریه ایی وچه ایرانی و غیر ایرانی به دلایل مختلف ازجمله کینه و نفرت.نیاز مالی وغیره اموال مردم را غارت می نمایند؟
ولی بهر دلیل باید گفت که این کارها واقعا از یک مسلمان بعید است. حالا سؤالی که پیش می آید این است. اشکال کاردرکجاست؟ چرا این نوع وضعیت را درکشورهای دیگر نمی بینیم؟ چرا این همه آموزش ها چه درحوزه های علمیه چه درمراسمات که روحانیون بزرگوار سخنرانی می کنند ومردم را نصیحت می کنند یا این همه فیلم ها ،سریال ها و… که درصدا وسیمای کشورها پخش می شود و جنبه آموزشی دارد و…کارسازنیست؟
اشکال کار درکجاست؟ حاکمان ومسئولان این نوع کشورها چه آینده ایی را برای کشورشان دراین زمینه پیش بینی می کنند؟ آیا این وضعیت روزی تمام می شود و یا همگانی خواهد شد؟
خلاصه واقعا صحنه هایی که آدم می بیند دردناک است آنهم ازمردمان کشور مسلمان که بدون ترس ازخدا این نوع اموال دیگران را درروز روشن غارت می کنند.
چرا مردم ازسرگذشت افراد با ایمان که درطول تاریخ شنیده اند عبرت نمی گیرند؟
داستان پیامبران بزرگوار.داستان خلفای راشدین .داستان امامان. داستان اولیای خداوند و… که هر روزه به گوش آنها شنیده می شود عبرت نمی گیرند؟
انشاءالله که مسلمانان هم روزی با عمل به دستورات دین اسلام و اجرای احکام اسلامی و تقویت ایده و عقیده و.. مایه افتخار انسان های کره زمین باشند و هرگز از مسلمانان اینچنین صحنه هایی مردم جهان مشاهده نکنند.
www.ulkamiz.ir