استخوان لای زخم دموکراسی
پایگاه خبری اولکامیز- مهندس امین بهلکه : در پاسخ به سوال اولکامیز در باره انتصابات شایستگان ترکمن،موانع و پیشنهادها، با این اصطلاح آغاز میکنم: استخوان لای زخم دموکراسی و با کلید واژه: موانع توسعه سیاسی
در تبیین موارد فوق چند نکته ذکر میشود.
اولین نکته که از بدیهیات عقلانیست رابطه جز به کل و نگرش ارگانیزمی به فرد،جامعه و ساختار قدرت میباشد به این معنی که یک کل مطلوب نتیجه اجزا و روابط مطلوب میان آنهاست و نقصان هرکدام بر کیفیت آن کلیت اثر خواهد گذاشت آنجا که سعدی علیه الرحمه به زبان ساده اما عمیق از واژه یک گوهرند نام میبرد و از بیقراری کل اعضا در رنج و درد یک عضو سخن میگوید.
بنابراین هر جز و هر عضوی در سامان بخشیدن به کل نقش اساسی ایفا میکند.
نکته دوم کمی فلسفی تر میباشد و آن جایگاهیست که اندیشمندان پست مدرن و پسا پست مدرن به نقش قومیتها و بومی_منطقه گرایی با اصطلاح لوکالیزیشن در برابر گلوبالیزیشن قایل هستند، اهمیت شناخت مکان و ویژگیهای زمان به واسطه اشرافیت بر محیط در حل مسائل مختلف زیست محیطی،اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و نتایج بهینه و بصرفه این نگرش در مدیریتها از آن جمله هستند بنابراین تخصصهای بومی دارای اولویت میباشند.
نکته بعدی تجربیات سیاسی حدود دو قرن فعالین سیاسی که با تلخی استعمار و زور و تزویر گره خورده و حتی در میان توده مردم به ضرب المثل مبدل شده : سیاست انگلیسی،تفرقه بیانداز و حکومت کن از آن جمله است که نشان دهنده درک جامعه از اهمیت وحدت بین تمامی اعضا واجزایش است
بنابراین سعی و تلاش حاکمیت بایستی معطوف به حفظ و سیانت از تمامی اعضا و اجزا و وحدت میان آنها با هم باشد.
نکته بعدی ریشه تاریخی دارد که به نظر راقم از اهمیت بیشتری برخوردار است چرا که تجربیات یک جامعه حتی در تونل زمان چندصدساله باز هم تیز و برنده و تاثیرگزار میباشد.
جنبه تاریخی موضوع را با این مقدمه آغاز میکنم: بی شک پیروزی انقلاب اسلامی در سال پنجاه و هفت و رای بالای مردم به ساختار جمهوری اسلامی در پی آن به دلیل ارجاعات تاریخی و این همانی انقلاب با دوران طلایی تمدن اسلامی در قرون گذشته توسط معلمان و تئوریسین های انقلاب اسلامی همچون شهید مطهری، بهشتی،شریعتی،بازرگان و غیره بوده است.
تمدنی که با سقوط بنی امیه و شروع عباسیان میرفت که جوانه بزند، ساختار بسته قدرت، قطبی کردن جامعه با عرب و عجم دانستن،خودی و غیر خودی کردن در مدیریتهای کلان، تشدید نیروی گریز از مرکز در بین گروههای مختلف اجتماعی و نارضایتی ها را منجر گردید و در نهایت به افول قدرت ایشان منتهی گشت در مقابل عباسیان با همدل کردن و مشارکت همان گروهها علی الخصوص ایرانیان توانستند پایه گذار تمدن بزرگ اسلامی باشند.
بعد از گذشت چهل و یک سال از انقلاب و ریل گذاری سیاستهای کلان مملکت توسط رهبری با عنوان گام دوم: ورود به تمدن بزرگ اسلامی، بایستی در سطح اجرایی و میانی مدیریت کشور شاهد تغییر استراتژی ها و بهره گیری از تجارب گذشته در جهت نیل به این هدف بزرگ باشیم بایستی پیله تنیده شده بر تفکر مدیریتی بسوی پروانه شدن و آزادی سوق داده شود و جرات این تغییر را در سطوح مختلف شاهد باشیم.
اگر قرار است به سمت اهداف بزرگمان حرکت کنیم. در مجموع به نظر اینجانب عدم توسعه علوم انسانی در مطالبه گری عمومی از یک طرف و عدم توانایی هماهنگی مدیران میانی با سیاستهای کلان و بالادستی نظام از طرف دیگر استخوان لای این زخم کهنه بوده که امیدواریم انشاالله بهبود یابد چرا که عاقل را اشارتی کافیست.
www.ulkamiz.ir